#خانمها_بدانند
"بـه ایـن مـردان؛ وابسـته نشـوید!!!"
➣وفادار نبودن
➣دروغگو بودن
➣برخورد فیزیکی
➣سوء استفاده مالی
➣تهدید به خودکشی
➣خواستههای نابرابر
➣نادیده گرفتن دیگران
➣همیشه عصبانی بودن
➣گم شدنهای چند روزه
➣دمدمی مزاج بودن شدید
➣محدود و منزوی کردن شما
➣حق به جانب همیشگی بودن
➣دستور درباره پوشش و رفتار
➣فشار به دلیل خواستههای نامعقول ➣تحقیر مردم، حتی اعضای خانواده و دوستان
➣سابقه آسیب به خواهر و برادر یا دیگر اعضای فامیل
#یک_لحظه_سکوت_قدری_تامل
وقتی که احساس تنهایی میکنید و
به تنگ آمدهاید،
احتمال آن که
انتخابهای ضعیفتری بکنید،
بالا میرود.
✨
با شکم خالی
به خرید نروید،
چون هر غذای ناسالمی را
انتخاب خواهید کرد...!
💚💚
توئی که چشمت را مابرهنه
می فرستی دنبال ناموس مردم
ودخترک ساده دل را به نام عشق
پای منقل هوسبازی ات دود می کنی
فقط یادت باشد
چشم چرانی ابن ملجم
اورا قاتل علی علیه السلام کرد
باور نداری از قطام بپرس
⚜یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ ﴿الانفطار۶﴾
اى انسان! چه چیز تو را در باره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته است؟؟⚜
✍حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السّلام :
عجب است از انسان متکبری که ابتدای خلقتش از آب گندیده نطفه است که اگر لطف خدا بر خلقتش نبود جایگاهش مزبله گاه و چاه مستراح بود و در پایان عمرش نیز مرداری بدبو است که جایگاهش زیر خاک است و در هنگام زنده بودنش نیز ظرفی از برای نجاست است که در شکمش از ادرار و مدفوع انباشته گشته و توالتی سیار است و با این حال این انسان متکبر و سرکش در مقابل خداوند و دستوراتش تکبر و سرکشی می کند و بندگی و عبادت او را به جای نمی آورد.
📗آثار الصادقین جلد 12 صفحه 365
⭕️قابل توجه کسانی که می گویند:
من دلم پاکه!!
اما با ظاهر نامناسبشان پاکی را از هزاران چشم می گیرند.چقدر زیبا فرمودند حضرت امام صادق (علیه السّلام) که:
فساد ظاهر ناشی از فاسد بودن باطن است و کسی که سرشت و باطن خویش را اصلاح کند، خداوند ظاهر او را اصلاح خواهد کرد.
📗عبدالرزاق گیلانی: مصباح الشّریعه، ترجمه جلال الدین اُرموی،ص۴۴۶٫ نهج البلاغه،خ۱۵۴
🔶و چقدر قشنگ گفته است شاعر که:
از کوزه همان برون تراود که در اوست.
و البته این شعار به ظاهر زیبایی که می گویند توجیهی شیطانی است برای فریب خودشان و دیگران.
✍🏻 احنف بن قیس نقل می کند: روزی به دربار معاویه رفتم و دیدم طعامهای مختلفی برای او آوردند که حتی نام برخی را نمیدانستم. پرسیدم: این چه طعامی است؟ معاویه جواب داد: مرغابی است ، که شکم آنرا با مغز گوسفند آمیخته و با روغن پسته سرخ کرده و نِیشکر در آن ریختهاند.
بی اختیار گریهام گرفت. معاویه با شگفتی پرسید: علّت گریهات چیست؟ گفتم: به یاد علی بن ابیطالب افتادم. روزی در خانه او میهمان بودم. آنگاه سفرهای مُهر و موم شده آوردند. از علی پرسیدم: در این سفره چیست؟ پاسخ داد: نان جو گفتم: شما اهل سخاوت میباشید، پس چرا غذای خود را پنهان میکنید؟
علی فرمود: این کار از روی خساست نیست، بلکه میترسم حسن و حسین، نان مرا با روغن زیتون یا روغن حیوانی، نرم و خوش طعم کنند. گفتم: مگر این کار حرام است؟ علی فرمود: نه، بلکه بر حاکم امت اسلام لازم است در طعام خوردن، مانند فقیرترین مردم باشد تا فقر مردم، باعث کافر شدن آنها نگردد و هر وقت که فقر به مردم فشار آورد بگویند: بر ما چه باک، سفره امیرالمؤمنین نیز مانند ماست.
💥معاویه گفت: ای احنف! مردی را یاد کردی که فضیلت او را نمیتوان انکار کرد.
📚 الفصول العلیه ، صفحه ۵۱ .
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
از تصادف جان سالم بدر برده بود
و می گفت زندگی خود را مدیون ماشین مدل بالایش است
و خدا همچنان لبخند می زد . . .😊
═✧❁﷽❁✧═
🔴#داستان_همسر_خزبیل
در زمان حکومت فرعون هر کس به حضرت موسی (ع) ایمان می آورد، حکم اعدامش صادر می شد، آن هم با سخت ترین شکنجه ها و زجرها. یکی از زنان مستضعف که همسر خزبیل بود در پنهانی به حضرت موسی (ع) ایمان آورد و از ترس جانش ایمان خود را مخفی می کرد. از قضای روزگار او در حرمسرا فرعون به عنوان مشاطگی (آرایشگی) دختر فرعون رفت و آمد می کرد، روزی به هنگام آرایش کردن موی دختر فرعون، شانه از دستش افتاد، از آنجا که زبانش به ذکر خدای بزرگ عادت کرده بود، ناگهان گفت:« به نام خدا» بلافاصله دختر فرعون از او پرسید: آیا منظورت از خدا پدرم فرعون است؟ گفت:نه، بلکه من کسی را می پرستم که پدر تو را آفریده و او را از بین خواهد برد! دختر فرعون همان لحظه نزد پدرش رفت و جریان را خبر داد، فرعون ناراحت شد و او را احضار کرد، و با خشونت به او گفت: تو مگر به خدایی من اعتراف نداری؟ زن در جواب گفت: هرگز من خدای حقیقی را رها نمی کنم تا تو را بپرستم. فرعون از این سخن قاطع به قدری عصبانی شد و بی درنگ دستور داد تنوری را که از مس ساخته بود، بیفروزند و او و بچه هایش را در آتش بیندازند. همسر خزبیل همچنان «احد، احد» می گفت و تسلیم زور و ستمگری فرعون نمی شد، جلادان فرزندانش را یکی یکی در آتش افکندند تا نوبت به طفل شیر خوارش رسید. طبیعی است که مادر به بچه شیر خوارش علاقه خاصی دارد، در اینجا صبر و قرار زن تمام شد، با عاطفه سوزناک شروع به اعتراض و گریه کرد، به مادر کودک گفتند اگر از آیین موسی بیزاری بجویی، بچه ات را به آتش نمی افکنیم، ناگهان فرزندش به قدرت خدا، فریاد زد:« مادر جان! شکیبا باش، تو بر حق هستی.» مادر صبر کرد، آن بچه را نیز در آتش انداختند و سوزاندند، سپس خودش را نیز در آتش افکندند و این زن صابر همچنان فریاد می کرد:«احد، احد»
در دم آخر، همسر خزبیل وصیتی کرد و گفت: « خاکستر من و فرزاندنم را در یک مکان دفن کنید!»
پیامبر اسلام (ص) می فرماید: در شب معراج در فضا در محلی بوی بسیار خوشی به مشامم رسید، از جبرئیل (ع) پرسیدم:« این بوی خوش بی نظیر چیست؟»
جبرئیل گفت:« یا رسول الله، بوی عطر همسر خزبیل و فرزندان اوست که همه جا را در برگرفته است. »
📚زنان مرد آفرین تاریخ، ص53.