بعد از خانه تکانی ماست بخورید !🍶
زیرا ماست میکروبهای حاصل از گردو خاک را از بین میبرد و از ابتلا به بیماری نیز پیشگیری میکند
@Astanehmaa🌺✨🍃
#پیام_کاربر
سلام و ادب
چند بار تا به حال در کانال آستانه ما همشهری های بزرگوار در رابطه با دست اندازی های ورودی و خروجی شهر آستانه پیام گذاشتند اما متاسفانه پیگیری ای از جانب مسئولین مربوطه انجام نگرفته است.
والا ورودی شهر شازند دوتا دست انداز معمولی داره اما اینجا هشت تا آخه !!!
با این گرونی وسایل مردم هم خراب می شود هم صدا به اتاق ماشین ها می افتد.
مسئولین خودشون رو مدیون مردم نکنند لطفاً.
اگر کاری نمی کنند ما از طریق شهرستان و استان پیگیری کنیم.
با تشکر🌹
@Astanehmaa
زمانهایی فرا میرسد که تصور میکنی همه چیز به پایان رسیده است ؛
اما خیلی غیر منتظره خدا معجزه اش را
نشانت میدهد
این لحظه ی نابِ معجزه
نصیب تک تکِ شما خوبان🌹🍃
پایِ ربنّای زندگیتون
و پای دعایِ بندگیتون
ما را از دعای خیرتون
فرامـوش نکنید.🙏
طاعاتتون قبول حق🙏
@Astanehmaa🌺✨🍃
#همدلی ♥️
سلام خدمت همشهریان عزیز و همیشه همراه و یاور🌹
طبق درخواست مکرر یک سری خانواده ها ،که عزیزی در بستر بیماری دارند قرار بر این شد که با کمک و همیاری شما عزیزان یک دستگاه اکسیژن ساز دیگر به چند دستگاهی که قبلاً خانواده ها اهدا کرده اند ،اضافه کنیم
از این رو ؛از تمام شما همراهان عزیز خواهشمندیم اگر خیراتی برای پنجشنبه آخر سال و یا هر نذر دیگری که در نظر دارید ،در صورت تمایل به شماره حساب زیر واریز کنید
تا انشالله گره ای هر چند کوچک از کار بیماران باز کنیم
لطفا با هماهنگی ادمین کانال وجه مورد نظر را به شماره کارت زیر واریز کنید
شماره کارت به نام علی امیدی👇👇
۶۰۳۷۹۹۷۴۲۲۸۴۹۹۱۰
صمیمانه از همیاری و همدلی شما تشکر و قدر دانی میکنیم♥️🌱
@Astanehmaa🌺✨🍃
سلام وقت بخیر دوستان عزیز همنورد وهم شهری
دوستدار طبیعت برنامه پویش درختکاری در طبیعت اطراف شهر در سه مرحله انجام میشود
روز یکشنبه( فردا)۲۶ اسفند منطقه تپههای دربند
محل تجمع بالا تراز کارخانه سنگ بری
روز دوشنبه ۲۷ اسفند تپههای زیر قله
شهباز بالای باغک
محل تجمع جلو شهرداری آستانه
روز سهشنبه ۲۸ اسفند تپههای کرانجیل
محل تجمع پارک شهرک جهاد
همه روزه حرکت ساعت ۲ بعدازظهر انجام میگیرد
عزیزانی که تمایل به شرکت در این پویش را دارند با شماره تلفن همراه ۰۹۱۸۳۶۲۲۱۶۳ (حامدی )تماس گرفته واعلام آمادگی کنند لطفا همراه خود چهار لیتری خالی ،بیل و کلنگ اگر دارید بیاورید. باسپاس
گروه کوهنوردی آستانه
@Astanehmaa
#پیام_کاربر
سلام عرض ادب این پیام چندین بار تو کانال دیدم ولی رسیدگی نمیشه کوچه شهید عطای وحشتناک خاموش دو تا تیر برقش قطع الان نزدیک سال نو مردم مهمون دارن
لطفاً مسئولین رسیدگی کنند🙏
@Astanehmaa
#پیام_کاربر
سلام وقت بخیر
این وضعیت رفت وآمد ما تو شهر استانه با وجود اینکه چندبار هم به شهرداری مراجعه کردیم منتها فقط چشم شنیدیم دریغ از حرکتی لطف کنید رسیدگی کنید .اب مصرفی همسایه ها هم میاد جلو درحیاط واقعا رفت وآمد برامون سخته.
ممنون از کانال خوبتون
آدرس خیابان ورزش کوچه عبدی انتهای کوچه سمت چپ.
@Astanehmaa
🌱🕊
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃
در زمان های قدیم سقای فقیری زندگی می کرد که خر لاغری داشت.
سقای تنگدست هر روز کوزه های پر از آب را بار خرش می کرد و برای فروش به شهر می برد. از آنجایی که حیوان بیچاره همیشه گرسنگی می کشید و بارهای سنگینی حمل می کرد، جثه ی لاغر و ضعیفی داشت. روزی از روزها میر آخور (مسئول اسب های دربار پادشاه)، سقا و خرش را دید و گفت: چه بر سر این خر بیچاره می آوری که از او جز استخوان و پوست چیزی باقی نمانده؟
سقا با ناراحتی پاسخ داد:
راستش را بخواهید بخاطر فقر و تنگدستی من، این حیوان زبان بسته به این حال و روز افتاده! با اینکه کار زیادی از او می کشم اما توانایی خرید علف و غذای کافی را ندارم.
میرآخور گفت: اگر می خواهی خرت را چند روزی به من بسپار تا او را به طویله دربار ببرم. مطمئن هستم که آنجا حسابی چاق و زورمند خواهد شد و به جان من دعا خواهی کرد.
سقای بیچاره با خوشحالی پذیرفت و خرش را به میرآخور سپرد.
میرآخور خر لاغر را به آخور دربار برد و آن را کنار اسب های امیران و لشکریان بست. خر بیچاره که تا آن روز هیچ گاه مزه ی جو و یونجه ی تازه را نچشیده بود، با اشتهای خاصی شروع به خوردن کرد. هنگامی که کاملاً سیر شد، با کنجکاوی به اطراف خود نگریست و در جای جای طویله اسب های سالم و با نشاط را دید.
با حسرت گفت: خوش به حالشان! ای کاش من هم مثل این اسب ها، همیشه اینجا می ماندم و بدون رنج و زحمت، زندگی شاد و آرامی داشتم و همیشه یونجه و علف تازه می خوردم.
سپس در حالی که به وضع زندگی فقیرانه اش تاسف می خورد، با خود گفت: مگر من چه فرقی با این اسب ها دارم؟
چرا من خری ضعیف و ناتوان آفریده شده ام؟ در حالی که این اسب ها در آسایش و نعمت فراوان قرار دارند؟!
خر همین طور با خود از این حرف ها می زد و حسرت می خورد، ناگهان چند نفر وارد طویله شدند و اسب ها را با سرعت برای بردن به میدان جنگ، زین کردند.
فردای آن روز خر بیچاره با صدای ناله اسب ها از خواب برخاست. در کمال تعجب مشاهده کرد که تعداد بسیاری از اسب ها زخمی شده و تیر خورده اند و عده ای با خنجر تیز و پر حرارت، تیرها را از بدن آن ها بیرون می کشند تا آن ها را پس از بهبودی دوباره برای بردن به میدان و صحنه کارزار آماده نمایند.
خر وقتی این صحنه های وحشتناک را دید و شیهه های دردناک اسبان را شنید، با خود گفت: درست است که من خر لاغری هستم و صاحب بی پولی دارم ولی به همان زندگی فقیرانه ای که داشتم، راضیم!
زندگی آرام و راحت این اسب ها، فقط ظاهر گول زننده ای دارد، بی خود نیست که به آن ها یونجه تازه می دهند، در واقع این غذاها قیمت جان اسب های بیچاره است. من دوست دارم هر چه زودتر به نزد صاحب خود باز گردم. این را گفت و در گوشه ای از طویله منتظر ماند تا هر چه زودتر مرد سقا به سراغش بیاید و برای کار او را به کنار چشمه ببرد.
@Astanehmaa🌺✨🍃
تبریک که سبط مصطفی می آید
زیبا گل باغ مرتضی می آید...
ای اهل ولا کریم آل طاها ....
یعنی که امام مجتبی می آید
میلاد کریم اهل بیت حضرت
امام حسن مجتبی (ع) مبارک باد
♥️شبتون🌙بهشت♥️
@Astanehmaa🌺✨🍃