مدرسه ما یه زمانی انقدر بی دروپیکر بود که یهبار که تو مدرسه بودیم با بچهها رفتیم تو یکی از کلاسای خالی مجازی امتحان دادیم.
معلم دقیقا کلاس بغلیمون بود
مارو از مدرسه برده بودن جشن تکلیف سیاسی رای اولیها مصلای شهر، حقیقتا پوتور ترین برنامهایی بود که دیدم.
خیلی مسخره و خلاصه بود.
یه برنامه تک آیتمی که اونم سخنرانی امامجمعه بود.
بدون هیچ اضافه برنامه فرحبخشی، سرودی مسابقهایی تو ساختمون نیمهکاره و بسیار کثیف مصلی.
سال آخر مدرسه برای من پر از بغضه.
من سالها روحم تو مدارس خراشیده شده، کل این ۱۲ سال امیدوارانه منتظر بودم وضعیت بهتر شه و حتی همین سال آخرهم دست از تلاش برای قابل تحملتر کردن اوضاع برنداشتم.
اما ای کاش نسل بعدی ما رفاه بیشتری داشته باشن، کاش اونا تو مدرسه با عوامل آگاهتری سروکله بزنن، کاش بچههامون دیگه تو مدارس کثیف دوشیفته درس نخونن، آرامش بیشتری داشته باشن، زنگ ورزشاشون اسم و فامیل بازی نکنن، بتونن آزادانه تواناییهاشون رو پرورش بدن، کمرشون زیر کیف و کتاب خم نشه و دستاشون بخاطر مشق نوشتن تاول نزنه و دیگه کسی بخاطر هزینهها از تحصیل محروم نشه.
یکسری خواستههای ما تو فضای تحصیلی انقدر کوچک و پیشپا افتاده هستن که خندهدار به نظر میرسن اما ما گاها از همین چیزهای پیشپا افتاده هم محروم بودیم و در حسرت.
- 00:32 -