eitaa logo
طرح و ایده های فرهنگی
41.1هزار دنبال‌کننده
35.1هزار عکس
5.3هزار ویدیو
14.2هزار فایل
👇👇👇 در این کانال طرح وایده های جالب ،تزیینات ، بسته فرهنگی و... متناسب با مناسبتها قرارداده میشود. شرایط نشر https://eitaa.com/zahra1ii مدیر کانال: @Yazahra267 ادمین‌پاسخگویی وارسال گزارشهای قشنگتون @zahra_t_m ادمین تبادل : @zahra_t_m
مشاهده در ایتا
دانلود
اهدای رزق وبسته مهدوی به کودکان ارسالی از پیش دبستانی قرانی ریحانه بهشتی (موسسه قرآنی حضرت معصومه سلام الله علیها میبد) @atashbe_ekhtear
💞💕کارت عروسی شهید👰🤵 《رَبّنا هَب لَنا مِن ازواجِنا وَ ذُریاتِنا قُرَّه اّعُین وَ جعَلنا لِلمتقینَ اِماما》 🌸 در سالروز آغاز زندگی پر بار و برکت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت خدیجه کبری🌸 که ارزشمندترین سرمایه ی آن وجود مقدس ⚘🌱ام الائمه فاطمه زهرا سلام الله علیها🌱⚘ است. تحت توجهات حضرت ولی عصر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و زیر سایه رهبر کبیر انقلاب خمینی🍀 نوکری از نوکران حضرت مهدی🤵 و کنیزی از کنیزان حضرت زهرا سلام الله علیها 👰پیوند زندگی می بندند. شرکت شما در این مجلس با تکبیر و صلوات و شکوه آن می افزاید. 💟💛💟💛💟💛💟💛💟💛💟💛
❣🌸❣🌸❣🌸❣🌸❣🌸❣🌸❣ چند تا کارت را هم برداشت. و برخی از دوستان راهی قم شد. وقتی برگشت پرسیدم این همه کار داریم. کجا رفتی؟؟ مکثی کرد و گفت: شنیدی میگن به نیابت از حضرت زهرا سلام الله علیها به زیارت فاطمه معصومه سلام الله علیها بروید. من هم رفته بودم زیارت. بعد هم یکی از کارت ها را داخل ضریح حضرت معصومه انداختم. از همه معصومین به خصوص حضرت زهرا سلام الله علیها دعوت کردم تا در مراسم ما شرکت کنند. 🌸❣🌸❣🌸❣🌸❣🌸❣🌸❣🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫یا مولاتی یافاطمه اغیثینی💫: 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 همه شاد بودند. می گفتند و می خندیدند. اما تنها چیزی که در مراسم او ندیدیم، معصیت بود. هر دو خانه ای که برای مهمانان مهیا شد، کوچک بود و از تجملات امروز خبری نداشت. اما پر بود از صمیمیت. چند نفر هم آنجا تئاتر بازی کردند. میهمانان همه میخندند. آن شب برای همه به یاد ماندنی بود. اما عجیب تر از همه صحبتی بود که آخر شب انجام شد. مصطفی رفت پشت میکروفون و گفت: خدا نعمت های زیادی به من عطا کرده که به خیلی از مردم نداده، اما این افتخار دامادی حضرت زهرا سلام الله علیها بزرگترین افتخار زندگی من است. و ادامه داد: فکر نکنید من با ازدواج به دنیا چسبیده ام. این وظیفه من بود. حضور در جبهه هم وظیفه دیگر من است. من سه روز دیگر عازم جبهه هستم و بدانید که این بار.... اشک از چشمان مصطفی جاری شد.شاید او از شهادتش خبر داشت🕊🕊🕊 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
🌸🌸💛🌸🌸💛🌸🌸💛 روز بعد از عروسی دوباره مصطفی را دیدم. چشمانش باد کرده بود. میدانستم از خواب زیاد نیست. حدس زدم گریه کرده! رفتم جلو و کلی او را سوال پیچ کردم تا اینکه بالاخره حرف زد و گفت: دیشب خواب عجیبی دیدم. در عالم رویا دیدم مجلس عروسی ما برقرار است. جلوی در ایستادم چندین بانوی مجلله که بسیار نورانی بودند، وارد مجلس عروسی شدند. بلافاصله فهمیدم که دعوت ما را جواب داده اند، و با خوشحالی به استقبال آنها رفتم. با احترام گفتم: خانم شما به مجلس ما آمده اید؟ مادر سادات هم با خوش‌رویی گفتند:☺ مجلس شما نیاییم کجا برویم؟؟💛 🌸🌸💛🌸🌸💛🌸🌸💛🌸
بخشی از وصیت نامه⚘ شهید🕊 ....برداشت من از زندگی از آنچه خواندم و لمس کردم خلاصه اش این است که: تنها راه سعادت، رسیدن به کمال بندگی خداست. بندگی او در اطاعت از اوامرش و ترک نواهی او میباشد. همه دستورهای اسلام در این دو جمله خلاصه می شود: ۱)فرمانبرداری از خدا و۲) نافرمانی از شیطان. سفارشم این است: مردم به یاد خدا و روز جزا باشید. مردم دنباله‌رو روحانیت باشید که چراغ راه هدایت اند. از امام اطاعت کنید که عصاره اسلام است او را تنها نگذارید که نماینده حجت ابن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف است. مصطفی ردانی پور ۱۳۶۲/۵/۱۰ 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
خب خب سلام سلام شبتون بخیر😍😍 خبر دارین امشب عروسی دعوتیم😍😍 من که دلم لک زده برا یه عروسی مَشتی😍😉 👏👏👏👏👏❤️❤️❤️❤️ اینم کارت دعوت عروسی بزن رو لینک زیر که بریم عروسی😍😍🧖‍♀ https://digipostal.ir/cv39ztp @atashbe_ekhtear
در کانال ازدواج رو سرچ کنید مبارکتون باشه این عیدبزرگ 💞💞💞💞💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠دلاور کوچک ( داستان شهيد فهميده ) يكي بود يكي نبود غير از خداي مهربان هيچكس نبود. در آن سالهايي كه شاه ستمگر در كشور ما حكومت مي كرد در يك شهر كوچك به اسم قم پسري زندگي مي كرد كه اسمش محمد حسين بود. پسري كه بر خلاف پسرهاي همسن و سال خودش دنياي ديگري داشت كه ماجراهاي مهمي برايش اتفاق مي افتاد و حسين قصه ما دنياي متفاوتي داشت. محمد حسين پسر شجاع و فعال خوش اخلاق و خنده رويي بود و هميشه به همه كمك مي كرد و اينقدر پسر خوبي بود كه همه از او راضي بودند و دوستش داشتند. علاقه شديدي به مدرسه رفتن و مطالعه داشت و با اينكه هنوز به سن تكليف نرسيده بود نماز مي خواند. محمد حسين با تمام كوچكيش امام خميني را دوست داشت و هر وقت امام صحبت مي كرد به صحبتهاي امام با دقت گوش مي كرد و آنقدر امام را دوست داشت كه مي گفت امام هر چه بگويد حاضرم انجام دهم. محمد حسين از همان دوران كودكي در مغازه كنار پدرش كار مي كرد و از اين طريق حرفها و اعلاميه هاي امام را به دست مردم و دوستانش مي رساند حتي بعضي وقتها با بچه هاي محل قرار مي گذاشت كه رأس ساعت خاصي از خانه ها بيرون بيايند و شعار مرگ بر شاه و درود بر خميني سر دهند. بعد از اينكه انقلاب پيروز شد كشور عراق به ايران حمله كرد و بين كشور ما و عراق يك جنگ طولاني اتفاق افتاد. جنگي كه دشمن مي خواست وارد خاك كشور و خانه هايمان شود و آنها را از ما بگيرد. به همين خاطر محمد حسين كه مثل شما دانش آموز بود وقتي ديد دشمن به كشور حمله مي كند به جاي درس خواندن تصميم گرفت به جنگ با دشمنان برود. چون دلش نمي خواست دشمن وارد كشورش بشود. اما چون خيلي كوچك بود هيچ كس اجازه رفتن به جبهه را به او نمي داد تا اينكه با اصرار زياد توانست با گروهي كه به جبهه مي روند به مدت يك هفته به جبهه سفر كند. اما توي جبهه وقتي فرمانده اين پسر كوچك را ديد فوراً دستور داد او را هر چه سريع تر ببرند و به خانواده اش تحويل دهند تا مبادا برايش اتفاقي بيفتد. دو نفر از رزمنده ها او را به شهر آوردند و به مادرش تحويل دادند و از او خواستند قول بدهد كه ديگر به جبهه باز نگردد. ولي محمد حسين كه پسر شجاعي بود گفت من نمي توانم به شما قول دروغ بدهم چون من بازهم به جبهه خواهم برگشت. بعد از چند روز محمد حسين همانطور كه گفته بود دوباره به جبهه برگشت . با وجود اينكه فرماندهان با بودن او در جبهه مخالفت مي كردند ولي وقتي شجاعت و توانايي او را ديدند و فهميدند فرستادن او به خانه فايده اي ندارد تصميم گرفتند قبول كنند كه در جبهه بمانند. از اين به بعد محمد حسين به همراه دوستش محمد رضا شمس در يك سنگر قرار داشتند تا اينكه در حمله عراقيها به خرمشهر محاصره مي شوند در اين درگيري دوست محمد حسين زخمي مي شود و محمد حسين دوستش را با سختي و زحمت زياد به پشت خط جبهه مي رساند و خودش دوباره به سنگر بر مي گردد تا با عراقي ها بجنگد كه متوجه مي شود تانكهاي عراقي رزمندگان را مورد هدف قرار دادند محمد حسين با ديدن اين صحنه چند نارنجك به كمرش مي بندد و با چند نارنجك در دستش به طرف تانكهاي دشمن حركت مي كند. همين طور كه داشت با سرعت جلو مي رفت يك تير به پايش خورد و مجروح شد اما زخم گلوله نمي تواند از اراده او جلوگيري كند و بدون هيچ ترسي از لابه لاي تيرهايي كه از دو طرف به سوي او مي آمدند خودش را به تانك رسانيد و آن را منفجر ساخت و خود نيز به شهادت رسيد و دشمن هم با ديدن انفجار تانك از شدت ترس تانكها را رها و فرار كردند و دوستان محمد حسين نجات پيدا كردند او كار بزرگي كرد و با اين كار بزرگ نامش براي هميشه زنده ماند. « و امام درباره اين شهيد فرزانه فرموده اند رهبر ما آن طفل 13 ساله اي است كه با قلب كوچك خود با نارنجك خود را زير تانك دشمن انداخت.» « زهرا فقیه » محتوا: انتخاب راه درست زندگي هدف: 1ـ آشنايي با شخصيت شهيد نوجوان محمد حسين فهميده 2ـ راستگويي و شجاعت و ارادة قوي معايب: گوش ندادن به حرف بزرگترها و مشكل درست كردن براي آنها و سماجت محاسن: ترويج راست گويي، شجات، ارادة قوي، الگوپردازي از انسانهاي بزرگ نتيجه گيري: اگر براي انجام كاري مصمم باشي با تلاش و عنايت خدا مي توان به آن رسيد. پيشنهاد: داستان اين گونه افراد نوشته شود تا بچه ها با آنها آشنا شوند و براي خود الگو قرار دهند منبع:www.r-azar.com @atashbe_ekhtear
ما بچه هاي ايران قوي، شجاع، دليريم مثل شهيد فهميده ما همه مثل شيريم شاعر :شكوه قاسم نيا @atashbe_ekhtear
پیام رهبر انقلاب خطاب به جوانان فرانسه در پی هتک حرمت پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم از سوی رئیس‌جمهور این کشور #J'IME_MUHAMMAD @atashbe_ekhtear