eitaa logo
افلاکیان خاکی
171 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
50 فایل
⁦🕊️⁩به نام او♥️⁩📿 گزارش عملکرد عرصه های پایگاه مقاومت بسیج ریحانة النبی (اطهر۴) شهرستان خمین . بلوار شهید صدوقی . مسجدِ حضرت خاتم الانبیاء (ص) @aflakiankhaki
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 روش تربیتی که قاتل پرورش میدهد! 🔻 آیا قبول داریم اکثر مردم از ترس فقر کار میکنند؟😢 ریشه این ترس در تربیت مادر است.😱 🔸 مادر اگر شجاع باشد، به بچه‌اش می‌گوید از کم نمره گرفتن نترسی‌ها! به خاطر زیبایی علم، زیبایی خلاقیت و خدمت درس بخوان. 🔹اما اگر مادری نخواهد بچه‌اش را خوب تربیت کند از نزدیک‌ترین ابزار که ترس است استفاده می‌کند. از آن زمانی که می‌گوید فلان چیز، جیز است. این بچه وقتی بزرگ می‌شود، از ترس پلیس خلاف نمی‌کند. 🔸بدانیم اگر بشود ملتی را ترساند، می‌شود آن ملت را قاتل امام حسین (ع) کرد که با اشک بروند به خیمه‌ها حمله کنند. 🔹چرا که می‌دانستند اینها بچه‌های پیغمبرند و گناهی ندارند، اما از ترس اینکه اگر اینها نبرند، کس دیگر می‌برد، غارت می‌کردند. 🔸شجاعت فقط مال میدان جنگ نیست، مال روابط اجتماعی و درس خواندن هم هست، مال تمام زندگی است. 🔹▪️حجت الاسلام پناهیان
من‌آمدم‌برای‌شما‌نوکرے‌کنم مـن‌را‌خــدا‌برای‌همــین‌آفریــده‌است ... |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸 ❥ یـازهرا دستم را بہ پرچمٺــ میگیرم ↫شبیہ رزمنده ها ڪہ دلشان گرم بود بہ سربند ... گرماے دست مادر آب میڪند یخ دنیا را...💚
تاثیر فوق العاده قدرت تخیل✅ موقع حفظ کردن مطالب ، از قدرت و تجسم ذهنی تان حداکثر استفاده را ببرید. این عمل باعث افزایش عملکرد می شود.😉
دلانہ✨ ۱۳۸۲سالِ‌قبل مثل امروزۍ که گذشت،سوار بر شتران بی محمل راهیِ شام بودند،به اجبار . آن‌روز زینب روبنده نداشت .سکینه و رباب با صورت های باز در ملاء عام بودند. و این غمی افزون بر دلشان بود . خانوم‌جان؟! معذرت میخواهیم،حال که نه سیلی زجر ،نه تازیانه و لگد نثارمان میشود،انگار نه انگار...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
13.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚 فرزندآوری مهمترین مجاهدت زنان است.
✅همسران امام حسین علیه السلام 🔻اکثر تاریخ نگاران از جمله شیخ مفید در کتاب ارشاد تعداد همسران امام حسین (ع) را پنج زن ذکر کرده اند: 1. شهربانو 2. لیلا 3. زنی از قبیله قضاعیه 4. ام اسحاق 5. رباب. [۱] 🔺۱- شهربانو: شهربانو مادر امام سجاد (ع) درباره محل تولد و اصل و نسبش اختلاف زیادی است. گروهی نام او را شاه زنان، شاه جهان، شهربانو و شهربانویه گفته‏ اند. بنا به گفته این گروه او دختر یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانى بوده است‏. در روایت وارد شده است که وی بعد از ولادت حضرت سجاد (ع) به تب نفاس از دنیا رفت. [۲] 🔺۲- لیلا: مادر حضرت علی اکبر (ع) که در باره حضورشان در حادثه کربلا و بعد از آن تردید جدی وجود دارد. 🔺۳- زنی از قبیله قضاعیه. 🔺۴- امّ اسحاق دختر طلحة بن عبید اللّه: وی از قبیله تیم بوده و مادر فاطمه دختر امام حسین (ع) است که در حادثه کربلا حضور نداشت. 🔺۵- رباب: بنا به نقل مورخان حضرت رباب، دختر امرء القیس بن عدى، همسر سید الشهدا «ع» و مادر سکینه و على اصغر (عبد الله) است. او در سفر کربلا حضور داشت و همراه اسیران به شام رفت، سپس به مدینه باز گشت و مدّت یک سال براى سید الشهدا «ع» عزادارى کرد و مرثیه‏ هایى هم در سوگ آن حضرت سرود. 🔸خواستگارانى از اشراف و بزرگان قریش را ردّ کرد و حاضر نشد با کسى ازدواج کند. 😭در سوگ ابا عبد اللّه «ع» پیوسته گریان بود و زیر سایه نمیرفت، از فرط گریه و اندوه بر شهادت حسین «ع» یک سال بعد (در سال 62 هجرى) جان باخت. [3]  ✳️برای امام حسین (ع) بعضی همسر دیگری نقل کرده اند که فرزند خود (به نام محسن) را نزدیک شهر حلب در مکانی به نام جوشن، که معدن مسی در آن بوده سقط کرده، و احتمال دارد که این همسر یکی از همان همسرانی باشد که بیان کردیم. 🔹حموی در معجم البلدان گفته است: جوشن کوهی است در طرف غربی حلب، وقتی اسرای اهل بیت (ع)را از آن جا عبور دادند. 😭همسر امام حسین که حامله بود از آنان طلب آب و غذا کرد ایشان او را ناسزا گفتند و از آب و نان منع کردند، پس آن زن آنها را نفرین کرد و آن معدن از کار افتاد، و آن مکان معروف به مشهد السقط و مشهد الدکة شد. [5] 📚منبع: [1] شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، ارشاد، ج 2، ص 135، کنگره شیخ مفید، قم، 1413 ق. [2] راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، ج2، ص 750، موسسة امام مهدی عج، قم، 1409هـ. ق. [3] ابن اثیر، عز الدین، الکامل، ج 4، ص 88، دار صادر، بیروت، 1385 هـ ق. [5] حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج 2، ص 186، دار صادر، بیروت، 1995 م.
🍁 ⃣ عبدالله سوار براسب از گذرهای پرپیچ کوفه می گذشت. مردم در رفت و آمد بودند و برخی با بدگمانی به عبدالله که غریبه بود می‌نگریستند. عبدالله با گرمی به یکی دونفر از آنان سلام کرد اما پاسخ های سرد مردم کوفه او را متعجب کرد. جلوی مغازه‌ای تک افتاده در گذر ایستاد. از اسب پیاده شد و به سراغ صاحب مغازه رفت و آب طلبید. 《سلام برادر. کمی آب به من بده.》 صاحب مغازه ازکوزه کنج مغازه کاسه‌ای آب به عبدالله داد. دو نفر با کنجکاوی به او نزدیک شدن. عبدالله از رفتار آنان تعجب کرد. با تردید آب را گرفت و نوشید. کاسه را به مغازه دار داد و گفت:《 خداوند به تو اجر دهد.》 صاحب مغازه گفت:《 یک درهم شد.》 عبدالله حیرت کرد و گفت:《 برای کاسه‌ای آب؟》 《چه خویشی با من داری که باید آب را به تو رایگان بدهم؟》 عبدالله نگاهی به دو مردی که کنارش بودند انداخت ویک درهم به مرد داد.مرد عابر گفت:《کوفی که نیستی. از کجا می آیی؟》عبدالله در حال سوار شدن به اسب گفت:《ازجایی که مردمانش آب را به مسافران نمی‌فروشند.》 و به راه افتاد . . . 📚 ✏️نویسنده: صادق‌کرمیار ...⌛