عطرِظهورِمولا
🔺او می آید #او_می_آید #داستان_زندگی_امام_مهدی_عج_ ‼️‼️دوستان با کلیک بر روی هشتگ های بالا می تونید
🔺او می آید
#او_می_آید
#داستان_زندگی_امام_مهدی_عج_
‼️‼️دوستان با کلیک بر روی هشتگ های بالا می تونید قسمت های قبلی را بیابید👆👆 ‼️‼️
👈قسمت چهارم/ شب چهاردهم ۳
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
شمعون، با شگفتی و شادمانی فراوانی که بر چهره اش شکوفا گشته بود، پیوند با پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) را پذیرفته بود.
سپس رسول گرامی مسلمانان، بر آن منبر بالا رفته و به رسم مسلمانان خطبه عقد خوانده بود.
شاهدان بر این عقد، مسیح و حواریّون او بودند...
اینها... اینها همه اش اعجازی است که صمیمیّت الهام و شکوه وحی را در خود دارد؛ امّا برای دختر یشوعا، به خواب و رویا در آمده بود.
اگر دل را بر صفا و صدق چنین رویای شادمانه ای می توان خوش داشت و به امید سرانجام زیبای آن نشست، اما بر این دختر هر شبی که بیشتر گذشته و می گذرد، طاقت و توان انتظار را کمتر می کند.
🔻🔻🔻🔻🔻🔻
چه شد!
آن واقعه عجیب و بی سابقه!
به دنبالش، آن خواب؛ رویای صادق!
چه شدند آنها؟!
دختر یشوعا، مهر دل به شویی سپرده است که تا کنون او را ندیده!
از همان شب که خواب عجیب را دید، چنین شده است. این «او» کیست که همه جانش را به خود مشغول داشته است!
این بی قراری را چه مشکل در خود پنهان ساخته است!
راز، راز آن خواب شگرف را دختر یشوعا در سینه ی خویش پنهان ساخته است.
ترس دارد؛ از نامحرمانی که خنجر شک و تردید بر حلقوم چنین رازهای مقدّسی می فشارند، تا تردید و دودلی و وهم پدید آورند، می ترسد.
◀️قیصر روم که دگرگونی و تغییر حالت این عروس نافرجام خویش را مشاهده کرده است، حکیمان و طبیبان حاذق را بر بالین او حاضر ساخته است:
-این شوریدگی و پریدگی رنگ دخترم از چیست؟
حکیمان و طبیبان، از پاسخ به پرسش قیصر درمانده می شوند.
-او را درمان کنید. بر بیماری او غلبه نمایید.
بر این تمنّای آمیخته به حیرت و هراس قیصر نیز، چاره ای از کسی بر نمی آید...
و چهارده شب است که از آن واقعه می گذرد.
در این مدت که دختر یشوعا بر بستر اندوه و بی قراری قرار دارد، قیصر روم از او خواسته است تا اگر آرزویی در دل دارد، برای او فراهم کند.
دختر یشوعا از جدّ خویش، چنین تمنایی را چشم داشته است:
-اگر از آن گروه اسیران مسلمان که در زندان ها هستند، زنجیر و قفل گشوده شود و آنان مورد بخشایش شما قرار گیرند، شاید که حضرت مسیح و مادرش مریم مرا شفا بخشند.
وقتی جمعی از مسلمانان زندانی از بند رها می شوند، دختر یشوعا اندکی غذا خورده و اظهار خوشی و سلامت می نماید؛ پس قیصر بر عطوفت و مهربانی خویش، نسبت به اسیران مسلمان می افزاید.
دختر یشوعا، هزاران بار، چشم و دلش بر آن خاطره ی پرشکوه از اشک و اندوه لبریز شده است.
آسمان دلش، اینک همچون کویری است که تشنه تشنه می باشد. ستاره ای باید ، تا در این دشت سرد و تاریک کویری پای گذارد. دعوتی باید باشد. از او که آن شب آمد و پرشکوه ترین و مقدّس ترین چهره های عالم را با خود داشت...
پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)، را اگر باز دوباره در خواب ببینم... او را طلب خواهم کرد... فرزندش ابومحمد حسن عسکری(علیه السلام) را... که دل به مهرش سپرده ام...
دختر یشوعا در لطافت و جاذبه ی این اندیشه هاست که سر بر بالین می گذارد....
⏪⏪⏪ ادامه دارد...
برگرفته از کتاب او می آید/ رضا شیرازی/انتشارات پیام آزادی
⚘کانال👈 عطرِظهورِمولا
4_5931684495332737096.mp3
2.86M
🔹سوره #قلم سوره 68 قرآن کریم
#تفسیر_صوتی_قرآن
#استاد_قرائتی
#تفسیر_نور
⚘تفسیرآیات ۴۶ تا ۵۰ سوره قلم⚘
⚘کانال👈 عطرِظهورِمولا
دستِ خودم نیست!
صبح که می شود...
بی اختیار
دنبالِ اتفاقاتِ خوب
می گردم...
دنبالِ آدم هایِ خوبی...
که حالِ خوبم را
با لبخند هایشان...
به روزگارم سنجاق کنم...
یک روزِ خوب،
اتفاق نمی افتد...
ساخته می شود...
#سلام
#صبحتونبخیر
#روزتونزیبا
⚘کانال👈 عطرِظهورِمولا