🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ
العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ
اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی
اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی
فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا
لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .♥️
#السلام_علیڪ_یاانصار_رسولالله🦋
【 @atre_shohada】
کم تر شبی می شد بدون گریه سر روی بالش بگذارم ، دیر به دیر می آمد ، نگرانش بودم ، همش با خودم فکر می کردم ، این دفعه دیگه نمی یاد ، نکنه اسیر شه ، نکنه شهید شه ، اگه نیاد ، چی کار کنم ؟!
خوابم نمی برد ، نشسته بودم بالای سرش و زار زار گریه می کردم ، به من گفت ،
چرا بی خودی گریه می کنی؟ ، اگه دلت گرفته ، چرا الکی گریه می کنی ! یه هدف به گریه ات بده،بعدش گفت ،
واسه ی امام حسین (ع) گریه کن ، نه واسه ی من.....
#شهیدمهدی_باکری
#امام_حسین
【 @atre_shohada】
💠احساس نیاز به نماز
🔸 اگر آدم از تعادل روحی کافی و کمی تجربه معنوی برخوردار باشد به نماز احساس نیاز خواهد کرد.
🔸 احساس نیاز به نماز حس مخصوصی است که قابل بیان نیست ولی مهمترین عامل خوب نماز خواندن و لذت بردن از نماز است.
🔸 یکی از مهمترین راههای بیدار شدن این احساس نیاز، خواندن نوافل همراه نمازهای واجب است.
#استادپناهیان
#نماز📿
#زندگی_بندگی
【 @atre_shohada】
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖خاطره همسر شهید اندرزگو :
🔺 ما شاه را بیرون خواهیم کرد.
بعد همه مردم ایران مورد امتحان قرار خواهند گرفت!
سید علی نامی خواهد آمدو بعد امام زمان ظهور خواهد کرد.
#سالروزشهادت
#شهیداندرزگو
【 @atre_shohada】
میگفت تهش تو این دنیا
فقط خدا برات میمونه :)🍃
#شهیدعلیخلیلی
【 @atre_shohada】
📌بین خودمون باشه
هر بنده ای برای خدا یه جوری خاص، دوست داشتنیِ، چون از هر کدوم از ما فقط یه نسخه آفریده.🦋
#بین_خودمون_باشه
#خداےجانم♥
【 @atre_shohada】
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تـوچہڪردۍکِہ دِلـمایـنهمِہخواهـٰانِتوشُـد...؟![😇]
هۅاۍڪربلآ...シ!🖤🔗••
#محرم
#شبزیارتیارباب
【 @atre_shohada】
🌿هیچ زمانی
آدم هایی که شما رو به خدا
نزدیک تر می کنند رها نکنید!
بودن آن ها یعنی
خدا هنوز حواسش به شما
هست..🙂☘
#شهیدانه🕊
#شهیدبابکنوریهریس
【 @atre_shohada】
عطــــرشهــــدا 🌹
#قصهدلبری #رمان📚 #پارت_بیستم نمیدانستم چه نقشهای در سرش دارد،کلی آسمان ریسمان به هم بافت که داعش
#قصهدلبری
#رمان📚
#پارت_بیست_و_یکم
میگفتم: حیف که نوشتهها را جمع نمیکنی وگرنه وقتی شهید بشی توی قد و قواره آوینی شناخته میشوی.با کلمات خیلی خوب بازی میکرد..
هر دفعه بین وسایل شخصی دوتا عکس های من را با خودش میبرد..
یکی پرسنلی یکی را هم خودش گرفته و چاپ می کرد.در ماموریت آخری با گوشی عکس از عکس ها میگرفت و با تلگرام می فرستاد. می گفتم :چرا برای خودم فرستادی؟؟
می گفت : میخوام رو گوشی هم عکست رو داشته باشم،هر موقع به مقدمه یا بد موقع پیام میداد میفهمیدم سرش شلوغ است.گوشی از دستم جدا نمیشد بیست و چهارساعته نگاهم روی صفحهاش بود،مثل معتادها هرچند دقیقه یکبار تلگرام رو نگاه میکردم ببینم وصل شده است یا نه☹️
زیاد از من عکس و فیلم میگرفت..
خیلی هایش را که اصلاً متوجه نمیشدم😅 یکدفعه برایم میفرستاد،عکس سفرهایمان را میفرستاد که یادش بخیر پارسال همین موقع،فکر اینکه برای چه کاری رفته است مرا آرام و دوری را برایم تحملپذیر میکرد.گاهی به او میگفتم شاید تو و دیگران فکر می کنین من الان خونه پدرم هستم و خیلی هم خوش میگذره ،ولی این طور نیست هیجا خونه خود آدم نمیشود..هیچوقت از کارش نمیگفت🤭
در خانهام همینطور خیلی که سماجت میکردم چیزهایی میگفت ولی سفارش میکرد به کسی چیزی نگو حتی به پدر و مادرت،البته بعدا رگ خوابش دستم آمد کلک سوار کردم..
بعد از اینکه اطلاعات را لو میداد خودم را طبیعی جلوه میدادم و متوجه نمیشد 😁
با این ترفند خیلی از چیزها دستم می آمد😁
حتی در مهمانیهایی که با خانوادههای همکارانش دور هم بودیم ، بازم لام تا کام حرفی نمیزدم ..
میدانست هر یک کلمه درج کنم ، سریع به گوش هم میرسد و تهش برمی گردد به خودم.
کار حضرت فیل بود این حرف ها را در دلم بند کنم ، اما به سختی اش می ارزید.
می گفت:فغانستانیا شیعه واقعی هستن!
و از مردانگی هایشان تعریف می کرد😍
از لابه لای صحبت هایش دستگیرم می شد پاکستانی ها وعراقی ها خیلی دوستش دارند.برایش نامه نوشته بودند وعطر وانگشتر وتسبیح بهش هدیه داده بودند🙃
خودش هم اگر در محرم وصفر ماموریت می رفت ، یک عالمه کتیبه وپرچم واین طور چیزها می خرید و می برد.
می گفت:حتی سنی هاهم اونجا باما عزاداری می کنن!
یا می گفت:من عربی خوندم و اونا بامن سینه زدن!😍
جو هیئت خیلی بهش چسبیده بود.
از این روحیه اش خیلی خوشم می آمد که در هر موقعیتی برای خودش هیئت راه می انداخت.
کم می خوابید ، من هم شب ها بیدار بودم.
اگر می دانستم مثلا برای کاری رفته ، تا برگردد بیدار می ماندم تا از نتیجه کارش مطلع شوم.وقتی می گفت:می خواهیم بریم کاری بکنیم و برگردیم.
می دانستم که یعنی در تدارک عملیات هستند،زمانی که برای عملیات می رفتند ، پیش می آمد تا۴۸ ساعت،هیچ ارتباط وخبری نداشتم.
یک دفعه که دیر انلاین شد ، شاکی شدم که:
چرا در دسترس نیستی؟دلم هزار راه رفت!نوشت: گیر افتاده بودم!😬👌
بعداز شهادتش فهمیدم منظورش این بوده که در محاصره افتادیم.
فکر می کردم لنگ لوازم شده است🤦🏻♀
یادم نمی رود که نوشت:
تایم من با تایم هیئت رفتن تو یکی شده. اون جا رفتی برای ما دعاکن!❤️
گاهی که سرش خلوت می شد ، طولانی هم باهم چت می کردیم😍
می گفت:اونجا اگه اخلاص داشته باشی،کار یه دفعه انجام می شه!
پرسیدم:چطور مگه؟🤔
گفت:اون طرف یه عالمه آدم بودن و ما این طرف ده نفرهم نبودیم ، ولی خدا و امام زمان درست کردن که قصه جمع شد! بعدنوشت:خیلی سخته اون لحظات!
وقتی طرف می خواهد شهید بشه ، خدا ازش می پرسه ببرمت یا نبرمت؟
کنده می شی از دنیا؟ اون وقته که مثه فیلم تمام لحظات شیرین زندگی جلوی چشمات رد می شه!❤️
متوجه منظورش نمی شدم.
می گفتم:وقتی از زن وبچه ت بگذری وجونت رو بگیری کف دستت که دیگه حله! ماه رمضان پارسال ، تلویزیون فیلمی را از جنگ های۳۳روزه لبنان پخش می کرد.
در اشپز خانه دستم بند بود که صدا زد:بیا بیا باهات کار دارم!
گفتم:چی کارداری؟ گفت:اینکه میگم کنده شدن رو درک نمی کنی ، اینجا معلومه! سکانسی بود که یک رزمنده لبنانی می خواست برود برای عملیات استشهادی شلیک کند . اطرافش را اسرائیلی ها گرفته بودند.
خانمش باردار بود و آن لحظات می آمد جلوی چشمش.وقتی می خواست ضامن را بکشد ، دستش می لرزید..!
تازه بعداز آن ، ماموریت رفتنش برایم ترسناک شده بود.ولی باز باخودم می گفتم: اگه رفتنی باشه می ره ، اگه هم موندنی باشه می مونه!
به تحلیل اقای پناهیان هم رجوع می کردم که تا پیمونه ت پرنشه ، تو را نمی برن!این جمله افکارم را راحت می کرد.
شنیده بودم جهاد باعث مرگ نمی شود و باید پیمانه عمرت پر شود .
اگر زمانش برسد ، هرکجا باشی تمام می شود.
اولین بار که رفته بود خط مقدم ، روی پایش بند نبود..
می گفت:من رو هم بازی دادن
📚زندگینامهشهیدمحمدحسینمحمدخانی
#ادامهدارد...
【 @atre_shohada】
4_6050885673341160745.mp3
5.24M
🍃به وقت مداحی...
•دلشورهها رو میبینی انت امامی و دینی؛
•اسم ما رو بنویس تو زائرای اربعینی!
#حسینطاهری
#اربعین🏴
【 @atre_shohada】