12.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃شهیدی که برای نجات دوست خود جان خود را فدا کرد.
بدون تعارف با خانواده شهید «حسین تقیپور»
#شهیدانه 🦋
#شهیدتقیپور♥️
【 @atre_shohada】
۷ آبان ۱۴۰۱
دیدید بعضی ها تا میخواهند
دو رکعت نماز بخوانند
انگار یک کوه پشت آنها افتاده
اینها همه بر اثر گناهان زیاد است...!
-آیتاللّٰهمجتهدیتهرانی(ره)🪴
【 @atre_shohada】
۷ آبان ۱۴۰۱
به فکر مثل شهدا مردن نباش
به فکر مثل شهدا زندگی کردن باش...
#شهیدابراهیمهادی 🕊🌱
【 @atre_shohada】
۷ آبان ۱۴۰۱
📌بین خودمون باشه
یعنی میشه یه روز امام زمان به ماهم مثل شیخ مفید بگه:✨
ما زندگی تو را شاهدیم،ما عبادت های نیمه شب تو را دیدیم،
ما تو را پسندیدیم و میخواهیم گاهی با تو دردودل کنیم و حرف بزنیم؟!
#بین_خودمون_باشه🌱
#تلنگر💥
#امام_زمان♥
【 @atre_shohada】
۷ آبان ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سردار سلامی: آرتین قلب ایران است، روی مژههای چشممان بزرگ خواهد شد...
#شاهچراغ
#ایران_تسلیت 🖤
【 @atre_shohada】
۷ آبان ۱۴۰۱
عطــــرشهــــدا 🕊
#من_میترا_نیستم #پارت_نوزدهم #رمان📚 خانواده حمید مثل ما جنگ زده بودند و حال ما را میفهمیدند آنها خ
#من_میترا_نیستم
#پارت_بیستم
#رمان📚
حمید یوسفیان در خرداد سال ۶۰ شهید شد. جنازه او را به اصفهان آوردن و در تکه شهدا دفن کردند.
شهادت حمید خیلی دلم را سوزاند اگر حمید و خانوادهاش به ما کمک نمیکردند معلوم نبود که سرنوشت من و بچه هایم چه می شد.
ما در مراسم تشییع جنازه حمید شرکت کردیم و کنار مادرش بودیم ولی زینب آن روز امتحان داشت و نتوانست به تشییع جنازه بیاید اما به من و مادربزرگش خیلی سفارش کرد و گفت شما حتما شرکت کنید.
بعد از امتحانات خرداد هم با شهلا سر قبر حمید یوسفیان رفتند مادر حمید چند روز بعد از شهادت پسرش خواب دید که شهیدی آمده و صندوق صندوق میوه روی قبر حمید گذاشته است. مادر حمید می گفت توی خواب این شهید را خوب میشناختم انگار خیلی با ما آشنا بود.
من و بچه ها مرتب برای شرکت در دعای کمیل و زیارت عاشورا به تکه شهدا می رفتیم زینب علاقه زیادی به شهدا داشت.
هر بار که برای تشیع آنها به گلزار شهدای اصفهان می رفت مقداری از خاک قبور شهدا را میآورد و تبرکی نگه میداشت زینب هفت میوه درخت کاج و هفت تا خاک تبرکی شهدا را در بین وسایلش گذاشته بود.
هنوز در محله دستگرد بوداه زینب برای زیارت به تکه شهدا رفتیم زینب مرا سر قبر زهره بنیانیان از شهدای انقلاب برد و گفت مامان نگاه کن فقط مردا شهید نمیشن زنها هم شهید میشن. زینب همیشه ساعت ها سر قبر زهره بنیانیان مینشست و قرآن میخوانم ماه آخر که در محله دستگرد بودیم مینا و مهری همراه مهران پیش ما آمدند. دخترها راضی به آمدن نمیشدند میترسیدند برادرشان برای خارج کردن آنها از آبادان نقشه کشیده باشد اما مهران قول داد آنها را به آبادان برگرداند. همزمان با آمدن بچه ها بابای مهربانم از ماهشهر به اصفهان آمد او تصمیم گرفت خانه ای در اصفهان بخرد.
شرکت نفت برای خرید خانه وام میداد این موقعیت خوبی بود که از مستاجری رها شویم.
بابای مهران قصد داشت که با وام در شاهین شهر اصفهان خانه بخرد تعداد زیادی از کارگرهای بازنشسته شرکت نفت خوزستان در آنجا خانه خریده بودند.
مینا و مهدی برای پیدا کردن خانه همراه پدرشان به شاهین شهر رفتند بچهها محیط غیرمذهبی آنجا را که دیدند با خرید خانه در آنجا مخالفت کردند. شاهین شهر ۲۰ کیلومتر با اصفهان فاصله داشت و محیطش بسیار باز بود طوری که دخترها توی کوچه و خیابان بدون حجاب دوچرخهسواری میکردند. جعفر به خاطر هم کارهای شرکت نفتی و همشهری های جنوبی به خرید خانه در شاهین شهر تمایل داشت. مخالفت بچه ها هم تاثیری در تصمیمش نداشت. بچه ها بعد از تمام شدن ماه مرخصی شان به آبادان برگشتند. جعفر و من چند روز برای انجام کارهای اداری و قانونی وام به تهران رفتیم و مادرم پیش بچه ها بود.
بعد از برگشتن از تهران بابای بچهها خیلی سریع یک خانه ۲۰۰ متری در خیابان سعدی، فرعی ۷ خرید و ما از محله دستگرد اصفهان به شاهین شهر اثاث کشی کردیم.
بیشتر مردم شاهینشهر مهاجر بودند شرکت نفتی ها بعد از سالها کار در مناطق گرم از مسجدسلیمان و امیدیه و اهواز برای دوره بازنشستگی به آنجا مهاجرت میکردند.
تعدادی از جنگ زده های خرمشهری و آبادانی هم بعد از جنگ به شاهین شهر رفتند.
ظاهرش خوب و تمیز بود خیابان کشی های مرتب و فضای سبز قشنگی داشت اما جوّ مذهبی نداشت. بچه ها را در مدرسه های شاهین شهر ثبت نام کردم زینب کلاس اول دبیرستان بود که رشته علوم انسانی را انتخاب کرد. می خواست در آینده به قم برود در حوزه درس بخواند و طلبه شود.
انگیزه زیادی برای انجام کارهای فرهنگی در شاهین شهر داشت. جند ماه از رفتن ما به شاهین شهر میگذشت که بچهها به مرخصی آمدند و باز دور هم جمع شدیم.
با آمدن بچه ها خوشبختی دوباره به خانه برگشت چند روزی که بچه ها پیش ما بودند زینب مرتب می نشست و از آنها میخواست که از خاطرات مجروحان و شهدا برایش صحبت کنند. از لحظه شهادت شهدا از وضعیت بیمارستان آبادان و حتی خانه مان در آبادان...
#ادامهدارد...
【 @atre_shohada】
۷ آبان ۱۴۰۱
۷ آبان ۱۴۰۱
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ
العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ
اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی
اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی
فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا
لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .♥️
#السلام_علیڪ_یاانصار_رسولالله🦋
【 @atre_shohada】
۸ آبان ۱۴۰۱
۸ آبان ۱۴۰۱
🔴 تمام اشرار دخیل در شهادت پاسدار ملایری دستگیر شدند
🔻فرمانده سپاه انصارالحسین(ع) استان همدان:
🔹شش نفر از اشرار متواری که در شهادت «علی نظری» دست داشتند و در شهرهای مختلف مخفی شده بودند، توسط پاسداران گمنام امام زمان(عج) در سپاه انصارالحسین(ع) شناسایی شدند و با همکاری و هماهنگی جامعه اطلاعاتی کشور به دام افتادند.
#اخبار
#شهیدانه
【 @atre_shohada】
۸ آبان ۱۴۰۱
بزرگترین آزمون ایمان زمانی است که چیزی را میخواهید و به دست نمی آورید.
#حاجاسماعیلدولابی🌱
【 @atre_shohada】
۸ آبان ۱۴۰۱