eitaa logo
عطــــرشهــــدا 🌹
1.2هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
9 فایل
بســم‌ رب شهداءوصدیقیݩ🌸 <شهدا را نیازۍبه گفتن ونوشتن نیست، آنان نانوشته دیدنی وخواندنی هستند.> پاسخگویی @Majnonehosain
مشاهده در ایتا
دانلود
ﺫﻫﻦِ ﻣﺎ ﻣﺜﻞ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻧﻪ ! ﻣﺎ ﺗﺼﻤﯿﻢ میگیریم ﮐﺪﻭﻡ ﺷﺒﮑﻪ ﺭﻭ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ. ﺷﺒﮑﻪ ﺑﺨﺸﺶ ، ﺷﺒﮑﻪ ﻧﻔﺮﺕ ، ﺷﺒﮑﻪ شادی ﯾﺎ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ‌ﻫﺎﯼ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ. ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻓﮑﺮﮐﻦ که ﺩﯾﺪﻥِ ﮐﺪﻭﻡ ﺷﺒﮑﻪ ﺣﺎلتو ﺑﻬﺘﺮ ﻣﯿﮑﻨﻪ؛ ذهنتو ﺑﺬﺍر ﺭﻭﯼِ ﻫﻤﻮﻥ ﺷﺒﮑﻪ ! ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﻪ ﺍگر کنترلِ ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰا ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ، ﮐﻨﺘﺮﻝ ذهنت ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩته !📺✨ 🤔 【 @atre_shohada
مـختصـربگـم‌انقـلابی‌نیـستی ‌اگـه‌که‌یـک‌بارهـم‌که‌شـده‌ سخـنرانی‌حـضرت‌آقـارو کامـل‌گـوش‌نکرده‌بـاشی...!! حـالا‌هـی‌عکـس‌آقـا‌رو‌بـزار‌پـروفایل‌ وتـصویرزمینـه‌گوشـیت از‌حـرفاشون‌خـط‌بگـیررفـیق درسی که از تک تک شهدابایدگرفت باعمل ومنش زندگی ثابت کردن جوان‌مـومن‌انقلابی‌پلاسـتیڪےنباشـیم 🍃 【 @atre_shohada
عکسی که در فضای مجازی تحت عنوان صحبت درِ گوشیِ آسمان با زمین پخش شده!!! 😮 گوشی رو افقی بگیرید و از اینهمه زیبایی و طنازی آفریدگار لذت ببرید . ♥ 【 @atre_shohada
🍃ازچیزی نمی‌ترسیدم... 💌برش‌هایی از زندگی‌نامه خودنوشت حاج‌ قاسم سلیمانی...🕊 🍃 بهار برای ما فصل نعمت بود: اولاً فرار از سرمای جان‌سوز زمستان و دوم اینکه فصل کوچ ما بود. به محض اینکه نوروز تمام می‌شد، پس از اتمام سیزده که زن‌ها معتقد بودند نحس است، ایل ما کوچ می‌کرد به سمت ارتفاعات تَنگَل، جنگلی تُنُک با بادام‌های وحشی که در فصل بهار چادرکَن می شد و باغ بزرگی در تنگل که انواع میوه‌ها را داشت. 🌄 دره عمیق و سرسبز و پر از گردوی بُندر که از شدت درهم‌تنیدگیِ درختان گردو، آفتاب داخل آن نمی‌افتاد و ده‌ها چشمه‌سار آب از دره‌های کوچک آن جاری بود و رودخانه کوچکی را تشکیل می‌داد. بیدهای بسیار بلند و سپیدارهای سر به فلک کشیده باغ، سایه بسیار بزرگی را درست می‌کرد. مادرم پَلاس را لب جوی آب میزد و جُغ‌ها را می‌کشیدند. صدای شُرشُر و غلتان آب که از وسط چادر سیاه ما عبور می‌کرد، صفایی می داد؛ اگرچه فقر و زحمت زیاد، فرصت درک این صفا را نمی‌داد.. ‌‌‌‌┄┄┅┅❅┅┅┅┄ دندان گریچ: همان دندان قريچو یا دندان قروچه مائده: خوراکی، در معنای عام آن کاگوبازی: یا کوگ بازی یا کوگوبازی شاید به‌معنای کَبک‌بازی باشد. در منطقه برفی رابُر، کبک زیاد است. کبک‌ها، گاهی از ترس، سرشان را زیر برف می‌کنند یا در برف قایم می‌شوند. کودکان منطقه هم «قایم باشک بازی» را به این نام می‌خواندند. زرلو: یکی از دهستان‌های بخش هنزا در منطقه بافت تَنگل: تنگل هونی، در ۶کیلومتری جنوب‌شرقی شهر رابر، منطقه ‌ی است پربرف و پرگیاه که مقصد قشلاق عشيرة آنان بوده است. تُنُک: کم‌پشت و ناانبوه چادرکَن: در زبان محلی، چادرکن یعنی پر از گل و شکوفه بُندر: بندر هنزا در ۳۰ کیلومتری شهر رابر مدنظر است. بندر (بن دره) آغاز و ورودی دره را می‌گویند که جایی است خنک و بی‌آفتاب پلاس: یا سیاه‌چادر عشایری سرپناه اصلی کوچ‌نشینان است. آن را با موی بز می‌بافند و با یک چوب عمود در وسط و چند چوب و طناب در اطرافش سرپا می‌کنند. جُغ: حصاری بوده که با نی می‌ساختند و دور سیاه چادر (پلاس) می‌کشیدند. (۱) @atre_shohada
‌ڪنارش‌ ایسـتادھ‌ بودم شـنـیدم ڪـھ میگفت: ‹صلی‌الله‌علیک‌یاصاحب‌الزمان› بهش‌ گفتم: چرا‌ الان‌ به‌ امام‌ زمـان‌ سـلام‌ دادی؟! گفت : شاید‌ این‌ وزش‌ باد‌ و نسـیم ، سـلام‌ من‌ رو به‌امام‌ زمـانم‌ برسـاند 🌱 【 @atre_shohada
مداحی_آنلاین_هر_گناه_غم_رو_دل_مهدی_زهرا_میزاره_جواد_مقدم.mp3
7.16M
هر گناه غم رو دل مهدی زهرا میزاره🍃 شیعه ها به قدر کافی آقامون غصه داره🍃💔 👌 【 @atre_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .♥️ 🦋 【 @atre_shohada
اگه اولین کلامِ هر روزت خدایا شکرت باشه، همین عبارت جادویی، برای موفقیت روزانه‌ات کافیست🙇🏻‍♀💜'! 😍☘🍉 【 @atre_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عاشقانه هاےهمسران شهدا...😍♥ چندماہ بعد عقدمون من وآقامحمد رفتیم بازار واسه خرید..🛍 من دوتا شال خریدم... یکیش شال سبز بود که چند بار هم پوشیدمش اما یه روز محمد به من گفت: خانومی، اون شال سبزت رو میدیش به من؟😌🙄 حس خوبے به من میده😊 شما سیدی و وقتے این شال سبز شما هـمراهـمه قوت قلب مے گیرم💚 گفتم:آره که میشه...😊 گرفتش و خودش هم دوردوزش کرد وشد شال گردنش تو هـر ماموریتےکه میرفت یا به سرش مے بست یا دور گردنش مینداخت ... تو ماموریت آخرش هم هـمون شال دور گردنش بود که بعد برام آوردن...💔 🦋 【 @atre_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا