💚🍃
صبح شروع عاشقیست !
پس عاشقانه شروع میکنم
صبح دوست داشتنت را
که وجودت،
شب و روزم را بخیر میکند...
#رضا_کریمپور
💚🍃
تو تنها آرامشخاطر منی.
وقتی راه میروم، تو به من نزدیکی،
وقتی کار میکنم تو با من سخن میگویی
و آن دم که احساس میکنم تنهایی مرا میخورد، حضور تو در کنارم تجلی مییابد.
•جبران خلیل جبران•
🍃💚
انگیزهٔ شیدایی است بوئیدن چشمان تو
پیمانهٔ مستی شده نوشیدن چشمان تو
وقتی که بیداری نفس!، هنگامِ روز روشن است
تاریکی و زندان و شب؟!... خوابیدن چشمان تو
«یا چشمبپوش از من برو! یا تنگ در آغوشم بگیر»
میل شکستن دارد این، دزدیدن چشمانِ تو
مژگان تو رنگ شب است، لیلایِ گندمگونِ عشق!
عالم همه مجنون شده با دیدن چشمان تو
رویایِ گنگ و تیرهٔ خوابی به بیداری رسید
نورِ نگاهِ روشنی، تابیدنِ چشمان تو
ابریشمی باران گرفت بر رویِ بامِ پنجره
دنیایی از دیوانگی، رقصیدن چشمان تو
از کوچههای ساکت و تاریکِ تنگی رد شدیم
تا در گشود به رویِ ما، خندیدنِ چشمان تو
پر میکشد خستهدلِ بیتابِ مستِ ناتوان
تا پردههای نازک، پوشیدن چشمانِ تو
#کبری_رحمتی(بیتاب)
#صبحتبخیرروز😍
#هنگامروزروشناستتابیدنچشمانتو
💚🍃
ما با همیم باده از این خوشگوارتر؟
سروِ بلندِ عشق از این شاخهدارتر؟
تقویمِ ما کتیبهی احوالِ عمرِ ماست
هر روز عید و فصل به فصلش بهارتر
هر روز حس و حالِ جدیدی ست بینِ ما
هر لحظه تو جوانتر و من بیقرارتر
در کوچههای عشق و غزل زنده میشویم
هر صبح سعدیانهتر و خواجهوارتر
ما با همیم و دلبر و دلدادهی همیم
پیوندِ عاشقانه از این پایدارتر؟
بادا که از عنایتِ عشق و خدای عشق
غم نیست باد و شادیِ ما بیشمارتر
#جویا_معروفی
#آرامم
💚🍃
عالم همه میداند، جانا! نفسِ مایی
هم مالکِ قلبِ من، هم صاحبِ دنیایی
نازِ نفسِ عشقی، آغوشِ خداوندم
نبضِ تپشِ قلبم!...آرامشِ رؤیایی
در جادهٔ دلتنگی، من، منتظرت هستم
عطرِ نفسِ یاسِ خوشبویِ اهورایی!
ایمان به تو آورده، دیوانهٔ کافر کیش
«زیبا!، صنما!، دلبر!» بس خوش قد و بالایی
پیچیده هوای تو، سرگیجه گرفته عشق
سوزِ تبِ داغیها!...شعلهورِ شیدایی
دل بسته به چشمانت، دیوانهترین بیتاب
لطفاً بغلش کن! عشق!، تا دل نرود جایی
هم پول و پسانداز و هم بیمهٔ عمر من
طعمِ عسلِ سیبِ خوشمزهٔ خرمایی
با عاشق و معشوقه، داری چه سر و سِری؟!
قندِ لبِ شیرینی، نوشیدنِ حلوایی
تعریف من از عشقی، احساسِ لبِ شوری
آهنگِ خوشِ رقص زیبایِ تماشایی
رؤیای هزارانی، نبض و نفسِ بیتاب
یادت نرود اما!...سهمِ منِ تنهایی
در عاشقی استادی، این را غزلم فهمید
دیوانهٔ مجنونش، کردی و نمیآیی
ای میوهٔ ممنوعه! بیرون بزن! از چینه
من از نفس افتادم، فوریتِ اهدایی
مثلِ نخِ سیگاری کنجِ لبِ دیوانه
هم چارهٔ دردی و هم درد میافزایی
داغ و خنک و آتش، مثل تو جهانی نیست
لبدوز و جگرسوزی، لبخندِ مسیحایی
نزدیکتر از مستی به لحظهٔ بارانی
حالِ همه دیوانهست وقتی که تو میآیی
عشق تو خدایی بود، شیرازی جذابم!
در قحطیِ مردانه، فرماندهِ ناجایی
رفتی و نگاه من، مواجی و طوفان شد
آرامشِ بیتابم، «ای کاش که باز آیی»
#کبری_رحمتی(بیتاب)
#نفسجانعشقجذابم❤️