★═हई༻★༺ईह═★
@Atredelneshin_eshgh
★═हई༻💌༺ईह═★
🌸🍃🌸🍃
🔴حکایت کورونا و جنگ ایران و عراق:
کورونا را هنوز جدی نگرفته ایم. چون نامرئی است و بی سر و صدا می کشد.
اگر کووید 19 قیافه ای داشت مانند نظامیان سبیل دار بعثی و کشت و کشتارش صدای انفجار داشت، حتماً جدی ترش می گرفتیم.
جنگ ایران و عراق 2888 روز طول کشید و طبق آمار رسمی، 190 هزار ایرانی در جبهه های جنگ به شهادت رسیدند؛ یعنی به طور متوسط هر روز 66 نفر.
از آغاز کورونا در ایران -طبق اعلام رسمی- حدود 110 روز می گذرد و باز طبق آمار رسمی، در این مدت 8134 نفر جان خود را از دست داده اند؛ یعنی به طور متوسط هر روز 74 نفر.
به بیان دیگر، کورونا بیش از جنگ تحمیلی از ایرانیان قربانی می گیرد ولی سر و صدا ندارد و همین جاست که فریب می خوریم.
ما با دشمنی خطرناک تر از بعثی های مجهز به توپ و تانک و موشک و جنگنده و بمب شیمیایی روبرو هستیم؛ آن وقت خیلی هایمان به خودمان زحمت نمی دهیم بیرون از خانه، فاصله ها را رعایت کنیم ، یک ماسک بزنیم، ...
..🌑.موضوع کشندگی #کرونا جدی ست.🌑
#جمعه
★═हई༻★༺ईह═★
@Atredelneshin_eshgh
★═हई༻💌༺ईह═★
🌺🍃🌺🍃
🍃🌺🍃
🌺🍃
🍃
#داستان 553
روزی از یک دکتر دعوت کردند تا در جمع معتادان به الکل سخنرانی کند. دکتر قصد داشت عملا به افراد حاضر در آن جمع نشان دهد که نوشیدن الکل برای سلامتی بسیار مضر و خطرناک است .
او دو لیوان برداشت. در یکی از لیوان ها آب مقطر و در لیوان دومی الکل ریخت.
سپس یک کرم خاکی را در لیوان آب مقطر انداخت. کرم آرام آرام شنا کرد و خود را به سطح آب رساند. آنگاه یک کرم خاکی دیگر داخل لیوان محتوی الکل خالص انداخت. کرم پیش روی همه تکه تکه شد .
دکتر رو به جمعیت کرد و پرسید چه نتیجهای میتوانند از این آزمایش بگیرند. یکی از حضار جواب داد: «اگه الکل بخورید، کرم وارد معده شما نمیشود!»
هنگامی که چیزی را، چه خوب و چه بد، باور داریم، سعی میکنیم به همه چیز از همان منظر نگاه کنیم.
ما همان حرفی را میشنویم که خواهان شنیدنش هستیم و بر همان اساس نیز استنباط میکنیم، تا اینکه شکل عادت به خود بگیرد.
مهم آن است که برای اتخاذ تصمیم عاقلانه، بر تمامی زوایای یک رخداد دقیق شویم.
گاهی هم حرف زدن با آدمی که خودش نمیخواهد بفهمد واقعا فایده ای ندارد
★═हई༻★༺ईह═★
@Atredelneshin_eshgh
★═हई༻💌༺ईह═★
🍃
🌺🍃
🍃🌺🍃
🌺🍃🌺🍃
🌸🍃🌸🍃
#این_نیز_بگذرد
بزرگی درعالم خواب دید که کسی به او می گوید : فردا به فلان حمام برو وکار روزانه ی حمامی را از نزدیک نظاره کن.دو شب این خواب را دید و توجه نکرد ولی فردای شب سوم که خواب دید به آن حمام مراجعه کرد دید حمامی با زحمت زیاد و د ر هوای گرم از فاصله ی دوربرای گرم کردن آب حمام هیزم می آورد و استراحت را بر خود حرام کرده است.به نزدیک حمامی رفت وگفت:کار بسیار سختی داری ،در هوای گرم هیزم ها را از مسافت دوری می آوری و... حمامی گفت:این نیز بگذرد.
یکسال گذشت برای بار دوم همان خواب را دید ودوباره به همان حمام مراجعه کرد دید آن مرد شغلش عوض شده ودر داخل حمام از مشتری ها پول می گیرد.مرد وارد حمام شد وگفت:یک سال پیش که آمدم کار بسیار سختی داشتی ولی اکنون کار راحت تری داری،حمامی گفت:این نیز بگذرد.دوسال بعد هم خواب دید این بار زودتر به محل حمام رفت ولی مرد حمامی را ندید وقتی جویا شد گفتند:او دیگر حمامی نیست در بازار تیمچه ای(پاساژی) دارد ویکی از معتمدین بزرگ است.به بازار رفت و آن مرد را دید گفت:خدا را شکر که تا چندی پیش حمامی بودی ولی اکنون می بینم معتمد بازار وصاحب تیمچه ای شده ای،حمامی گفت:این نیز بگذرد.مرد تعجب کرد گفت:دوست من ،کار وموقعیت خوبی داری چرا بگذرد؟ چندی که گذشت این بار خود به دیدن بازاری رفت ولی او آن جا نبود .مردم گفتند:پادشاه فرد مورد اعتمادی رابرای خزانه داری خود می خواسته ولی بهتر از این مرد کسی را پیدا نکرد واودر مدتی کم از نزدیکترین وزیر پادشاه شد وچون پادشاه او را امین می دانست وصیت کرد که پس از مرگش او را جانشینش قرار دهند کمی بعد از وصیت، پادشاه فوت کرد اکنون او پادشاه است.مرد به کاخ پادشاهی رفت واز نزدیک شاهد کارهای حمامی قبلی و پادشاه فعلی بود جلو رفت خود را معرفی کرد وگفت:خدا را شکر که تو را در مقام بلند پادشاهی می بینم پادشاه فعلی وحمامی قبلی گفت: این نیز بگذرد.مرد شگفت زده شد وگفت :از مقام پادشاهی بالاتر چه می خواهی که باید بگذرد؟ولی مرد سفر بعدی که به دربار پادشاهی مراجعه کرد.گفتند: پادشاه مرده است ناراحت شد به گورستان رفت تا عرض ادبی کرده باشد مشاهده کرد بر روی سنگ قبری که در زمان حیاتش آماده نموده حک کرده ونوشته است این نیز بگذرد.
هم موسم بهار طرب خیز بگــــذرد
هم فصل ناملایم پاییز بگــــذرد
گر نا ملایمی به تو کرد از قـضـــا
خود را مساز رنجه که این نیز بگذرد
★═हई༻★༺ईह═★
@Atredelneshin_eshgh
★═हई༻💌༺ईह═★
🕊 پایان
جاده ی
رفاقت
اینجاست
رفیق
آنست که
تو را
به کربلا
برساند 🕊
★═हई༻★༺ईह═★
@Atredelneshin_eshgh
★═हई༻💌༺ईह═★
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
#داستان 554
✨ شیوه مواجهه دو ژاپنی با کمبود احتمالی برق در کشورشان ✨
🔸من دانشيار فيزيك دانشگاه صنعتى شريف هستم. تابستان ٢٠١١ در مسير سفرم از سنداى ژاپن به تهران، با هيدتوشى فوكوياما از فيزيكدانان مؤثر ژاپن در فيزيك جامدات قرارى براى مباحثه علمى تنظيم كردم. اولين تابستان بعد از سونامى بود و در ژاپن بخشنامه شده بود از كولر استفاده نكنند
🔹استاد مُسن با اينكه معاون دانشگاه علوم توکیوبود مدام عرق خود را پاک میکرد، ولی وقتى معذب بودنِ من در تابستان توكيو را ديد، كمى فكر كرد و به استناد آييننامهاى كه فقط براى هيئتهاى خارجى اجازه روشن كردن كولر ميداد، كولر را روشن کرد.
🔸تابستان سال ٢٠١٢ در دومين تابستان بعد از سونامى استاد ِمهمان در دانشكاه كيوتو بودم. روشن كردن كولر آن سال مجاز بود، اما دماى کولر نبايد كمتر از ٢٨ درجه سلسيوس تنظيم میشد. براى من ٢٨ درجه كفاف نميداد و اغلب روى ٢٥ درجه تنظيم میكردم.
🔹دانشجوى دكترى همكارم كه هماتاقى من بود مجدداً دما را روى ٢٨ تنظيم میكرد. من آخر كلافه شده و از او سؤال كردم كه به فرض من دما را روى ٢٨ قرار دهم، آيا كسى بازرسى خواهد كرد؟
🔸دوستم جوابى داد كه در كشور ما قابل درك نيست: اين عدد ٢٨ درجه مبنا و علت دقيقى دارد كه حتماً با ملاحظه توان برق كشور از روى حساب و كتاب به دست آمده است و همه ی ما موظفیم که رعایت کنیم/ خاطره ای از استاد جعفری
🔺ما جامعه را سرزنش می کنیم اما جامعه در حقیقت خود ما هستیم❗️
★═हई༻★༺ईह═★
@Atredelneshin_eshgh
★═हई༻💌༺ईह═★
✨﷽✨
#خیلی_زیبا
از بزرگی پرسیدند؛
برکت در مال یعنی چه؟
🔹درپاسخ مثالی زد و گفت:
گوسفند درسال یکبار زایمان می کند
وهر بار هم یک بره به دنیا می آورد .
سگ در سال دو بار زایمان میکند و هر
بار هم حداقل ۷-۶ بچه.
🔸به طور طبیعی شما باید گله های سگ
را ببینید که یک یا دو گوسفند در کنارآن
استولی درواقع برعکس است.
🔹گله های گوسفند را می بینید و یک یا
دو سگ درکنار آنها چون خداوند برکت
را در ذات گوسفند قرار داد و از ذات
سگ برکت را گرفت.
💠مال حرام اینگونه است.
👈فزونی دارد✅
👈ولی برکت ندارد❌
#برکتتون_حلال_و_افزون
★═हई༻★༺ईह═★
@Atredelneshin_eshgh
★═हई༻💌༺ईह═★
🌸✨🌸✨
✨🌸✨
🌸✨
✨
#داستان 555
#داستان_کوتاه_آموزنده
🌹اول قیافه خودتو ببین🌹
در زمان های قدیم شخصی برای خرید كنیز به بازار برده فروشان رفت و مشغول گشت و تماشای حجره ها شد.
به حجره ای رسید كه برده ای زیبا در آن برای فروش گذارده و از صفات نیك و توانایی های او هم نوشته بودند و در آخر هم نوشته بودند، اگر بهتر از این را هم بخواهید به حجره بعدی مرا جعه فرمایید.
در حجره بعدی هم كنیزی زیبا با خصوصیات خوب و توانایی های بسیار در معرض فروش بود و ضمنا بر بالای سر او هم همان جمله قبلی كه اگر بهتر از این را می خواهید به حجره بعدی مراجعه نمایید.
آن بندۀ خدا كه حریص شده بود از حجره ای به حجره دیگر می رفت و برده ها را تماشا می نمود و در نهایت هم همان جمله را می دید.
تا اینكه به حجره ای رسید كه هر چه در آن نگاه كرد برده ای ندید. فقط در گوشه حجره آینه ی تمام نمای بزرگی را نهاده بودند خوب دقت كرد و ناگهان خودش را تمام و كمال در آینه دید.
دستی بر سر و روی خود كشید.
چشمش به بالای آینه افتاد كه این جمله را بر بالای آینه نوشته بودند:
چرا این همه توقع داری؟ قیافه خودت را ببین و بعد قضاوت كن.
★═हई༻★༺ईह═★
@Atredelneshin_eshgh
★═हई༻💌༺ईह═★
✨
🌸✨
✨🌸✨
🌸✨🌸✨