1⃣1⃣تصمیم جدی اهل سقیفه بر اخذ بیعت اجباری از امام علی(ع):👇
✅بلاذری می نویسد :
📋《أَنَّ أَبَابَكْرٍ أَرْسَلَ إِلَى عَلِيٍّ(ع) يُرِيدُ الْبَيْعَةَ، فَلَمْ يُبَايِعْ فَانصَرَفَ عُمَرُ》
♦️ابوبکر عمر را سراغ امیر المومنین(ع) فرستاد و او را برای بیعت فراخواند.
این بار نیز حضرت(ع) شخصا بر در خانه آمد و به آنان پاسخ رد داد و عمر نیز بازگشت.(۱)
📚منبع:
۱)أنساب الاشراف بلاذرى، ج۱، ص۵۸۶
https://eitaa.com/joinchat/2968584254Ccdbacac35a
2⃣1⃣حضرت فاطمه(س) همچنان شبانه روز در فراق پدر می گریست :👇
✅داغ شهادت حضرت رسول اکرم(س) چنان سنگین بود که حضرت(س) شبانه روز در فراق پدر گرامیشان می گریستند.
در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است که؛
📋《اَلْبَكَّاءُونَ خَمْسَةٌ : آدَمُ(ع) وَ يَعْقُوبُ(ع) وَ يُوسُفُ(ع) وَ فَاطِمَةُ(س) بِنْتُ مُحَمَّدٍ(ص) وَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ(ع)》
♦️گريه كنندگان پنج نفرند : آدم(ع) و يعقوب(ع) و يوسف(ع) و حضرت فاطمه(س) وامام سجاد(ع)!(۱)
روزی بزرگان مدینه گرد آمدند و به حضور امیر المؤمنین(ع) رسیدند و گفتند :
📋《يَا أَبَا الْحَسَنِ(ع)! إِنَّ فَاطِمَةَ ع تَبْكِي اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ فَلَا أَحَدٌ مِنَّا يَتَهَنَّأُ بِالنَّوْمِ فِي اللَّيْلِ عَلَى فُرُشِنَا وَ لَا بِالنَّهَارِ لَنَا قَرَارٌ عَلَى أَشْغَالِنَا وَ طَلَبِ مَعَايِشِنَا وَ إِنَّا نُخْبِرُكَ أَنْ تَسْأَلَهَا إِمَّا أَنْ تَبْكِيَ لَيْلًا أَوْ نَهَاراً》
♦️ای اباالحسن(ع)! فاطمه(س) شب و روز گریه میکند، از این رو خواب شبانه در رختخواب، بر هیچ کدام ما گوارا نیست و به هنگام کار و طلبِ معیشتِ روزانه آرامش نداریم.
از فاطمه بخواه یا شب گریه کند یا روز!
امیر المؤمنین(ع) فرمود :
مطلوب شما را انجام خواهم داد.
پس امیرالمؤمنین(ع) به سوی خانه آمد و به حضور فاطمه (ع) رسید؛ در حالی که آن حضرت(س) از گریه آرام نمیگرفت و تسلیت دیگران او را سودی نمیرساند؛ امّا چون امیرالمؤمنین(ع) را دید، اندکی آرام گرفت.
امیرالمؤمنین(ع) فرمود :
ای دختر پیامبر خدا(ص)! بزرگان مدینه از من درخواست کردهاند که از تو بخواهم یا شب گریه کنی یا روز!
فاطمه زهراء(س) فرمود :
📋《يَا أَبَا الْحَسَنِ(ع)! مَا أَقَلَّ مَكْثِي بَيْنَهُمْ وَ مَا أَقْرَبَ مَغِيبِي مِنْ بَيْنِ أَظْهُرِهِمْ فَوَ اللَّهِ لَا أَسْكُتُ لَيْلًا وَ لَا نَهَاراً أَوْ أَلْحَقَ بِأَبِي رَسُولِ اللَّهِ(ص)》
♦️ای اباالحسن! چه اندک است مدّت اقامت من بین این مردم و چه نزدیک است نهان شدن من از میان ایشان!
به خدا سوگند! هرگز ساکت ننشینم تا این که به پدرم رسول خدا(ص) ملحق شوم.
📋《ثُمَّ إِنَّهُ بَنَى لَهَا بَیْتاً فِی الْبَقِیعِ نَازِحاً عَنِ الْمَدِینَهِ یُسَمَّى بَیْتَ الْأَحْزَانِ، وَ کَانَتْ إِذَا أَصْبَحَتْ قَدَّمَتِ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ (ع) أَمَامَهَا، وَ خَرَجَتْ إِلَى الْبَقِیعِ بَاکِیَه فَلَا تَزَالُ بَیْنَ الْقُبُورِ بَاکِیَهً وَ سَاقَهَا بَیْنَ یَدَیْهِ》
♦️سپس امیرالمؤمنین(ع)، دور از مدینه، در بقیع برای فاطمه خانهای ساخت که «بیت الأحزان» یعنی خانهی غمها نامیده شد.
فاطمه (ع) صبحگاهان، حسن و حسین(ع) را پیش انداخته به سوی بقیع میشتافت و در بین قبرها گریه میکرد. وقتی شامگاهان میرسید امیرالمؤمنین(ع) به سراغش میآمد و او را به منزل باز می گرداند.(۲)
📚منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۱۲، ص۳۱۱
۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۷۴
https://eitaa.com/joinchat/2968584254Ccdbacac35a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا کار شهیدا گرفته؟
ولی چرا کار فرهنگی ما نمیگیره؟
چرا اثرگذار نمیشه؟
📚 تجافی در تشهد آخر نماز
💠 سؤال: اگرهنگام #تشهد آخر امام جماعت رکعت اول یا سوم ماموم باشد، آیا #تجافی واجب است؟ در حال تجافی چه ذکری باید بگوئیم؟
✅ جواب : تجافی در تشهد آخر امام جماعت واجب نیست، بلکه ماموم می تواند برای رکعت بعد برخیزد و نماز را ادامه دهد، اما مستحب است در این حال به صورت تجافی بنشیند تا امام سلام نماز را بگوید، در این حال مستحب است فقط تشهد را بخواند.
#احکام_نماز_جماعت #تجافی_در_نماز
#نماز
#جماعت
احکام
احکام شیرین
https://eitaa.com/joinchat/2968584254Ccdbacac35a
3⃣1⃣پی ریزی نقشه هجوم به خانه حضرت فاطمه(س) :👇
✅در جریان هجوم مهاجمین و غاصبین به خانه امام علی(ع)، آنان در سه مرحله هجوم خود را عملی ساختند.
1⃣هجوم اول : شکستن تحصّن و پراکنده کردن متحصّنین و معترضین و یاران از خانه امام علی(ع)!
2⃣هجوم دوم : تهدید اهل خانه و ارعاب مردم توسط حکومت به واسطه عربده کشی ها و قدرت نمایی ها!
3⃣هجوم سوم : آتش کشیدن درب خانه حضرت فاطمه(س) توسط مهاجمین و ضرب و جرح حضرت فاطمه(س) و صدمات و لطمات وارده بر آن حضرت(س) توسط آنان و سقط حضرت محسن(ع) و بیرون کشاندن اجباری حضرت علی(ع) از خانه توسط مهاجمین و تهدید ایشان به قتل!
#ازشهادت_تا_شهادت_۱۱
4⃣1⃣پی ریزی نقشه هجوم اول :👇
✅اصحاب سقیفه در طی این هجوم، درصدد شکستن تحصّن و پراکنده کردن متحصّنین و معترضین و یاران، از خانه امام علی(ع) بودند.
در تاریخ اشاره دقیقی به تعداد افراد متحصن در خانه امام علی(ع) نشده است، ولی در روایتی مخالفین ابوبکر به تعداد دوازده نفر نام برده شده اند.
شیخ صدوق می نویسد :
📋《كَانَ اَلَّذِينَ أَنْكَرُوا عَلَى أَبِي بَكْرٍ جُلُوسَهُ فِي اَلْخِلاَفَةِ وَ تَقَدُّمَهُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) اِثْنَيْ عَشَرَ رَجُلاً مِنَ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ كَانَ مِنَ اَلْمُهَاجِرِينَ : خَالِدُ بْنُ سَعِيدِ بْنِ اَلْعَاصِ وَ اَلْمِقْدَادُ بْنُ اَلْأَسْوَدِ وَ أُبَيُّ بْنُ كَعْبٍ وَ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ وَ أَبُو ذَرٍّ اَلْغِفَارِيُّ وَ سَلْمَانُ اَلْفَارِسِيُّ وَ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ مَسْعُودٍ وَ بُرَيْدَةُ اَلْأَسْلَمِيُّ وَ كَانَ مِنَ اَلْأَنْصَارِ : خُزَيْمَةُ بْنُ ثَابِتٍ ذُو اَلشَّهَادَتَيْنِ وَ سَهْلُ بْنُ حُنَيْفٍ وَ أَبُو أَيُّوبَ اَلْأَنْصَارِيُّ وَ أَبُو اَلْهَيْثَمِ بْنُ اَلتَّيِّهَانِ وَ غَيْرُهُمْ》
♦️كسانی که با عمل أبوبكر و نشستن او در مسند خلافت مخالفت نمودند و او را انكار كردند، و به جانشینی امام علی(ع) اقرار و تصریح نمودند، دوازده نفر از مهاجرین و انصار بودند.
از مهاجرين : خالد بن سعيد و مقداد بن اسود و ابی بن کعب و عمّار بن ياسر و أبوذر غفارى و سلمان فارسى و عبدالله بن مسعود و بريده اسلمى.
و از انصار : خزيمة بن ثابت و سهل بن حنیف و أبوایوب انصاری و ابو ایوب انصاری و الهيثم بن التّيّهان بودند.(۱)
اما در شمار این افراد، کسانی که در خانه حضرت فاطمه(س) حضور داشتند، سلمان فارسی، مقداد بن اسود، ابوذر غفاری و زبیر بن عوام بودند.
ابوبکر و عمر مشاهده کردند که وقتی جمعی از مهاجران و انصار پیرامون علی بن ابی طالب(ع) گرد آمده اند و تا زمانی این افراد در کنار علی(ع) باشند، توانایی غلبه بر علی(ع) و اخذ بیعت از ایشان را نخواهند داشت.
البته پیشتر عمر بن خطاب به متحصنین خانه دستور پراکنده شدن داده بود و به حضرت فاطمه(س) گفته بود :
📋《اَيْمُ اَللَّهِ مَا ذَاكِ بِمَانِعِي إِنِ اِجْتَمَعَ هَؤُلاَءِ اَلنَّفَرُ عِنْدَكِ أَنْ آمُرَ بِتَحْرِيقِ اَلْبَيْتِ عَلَيْهِم》
♦️به خدا سوگند! اگر اجتماع این افراد در خانه تو ادامه داشته باشد، دستور خواهم داد تا خانه را بر آنها آتش بکشند.(۲)
پس بدین ترتیب ابوبکر به عمر دستور داد که ابتدا اجتماع متحصنین را پراکنده سازد.
📋《وَ إِنْ أَبَوْا فَقَاتِلْهُمْ》
♦️و اگر مقاومت کردند با آنها بجنگد.(۳)
در پی این دستور، عمر بن خطاب به همراه برخی افراد از جمله خالد بن ولید و أسيد بن حضير و سلمة بن أسلم به درب خانه حضرت فاطمه(س) آمدند.
عمر اهل خانه را خطاب قرار داد و فریاد کشید :
📋《وَ اَلَّذِي نَفْسُ عُمَرَ بِيَدِهِ لَيَخْرُجَنَّ أَوْ لَأُحْرِقَنَّهُ عَلَى مَا فِيهِ》
♦️قسم به کسی که جان عمر در دست اوست يا اهالی خانه از خانه خارج مى شوند يا خانه را با هر چه در آنست به آتش می كشم!(۴)
طبری می نویسد :
عمر بن خطاب گفت :
📋《وَ اَللَّهِ لَأُحْرِقَنَّ عَلَيْكُمْ اَلْبَيْتَ أَوْ لَتَخْرُجُنَّ إِلَى اَلْبَيْعَةِ》
♦️به خدا قسم! خانه را بر شما به آتش می کشم، یا اینکه برای بیعت خارج شوید.(۵)
در این هنگام زبیر بن عوام به همراه عده ای از متحصنین به بیرون خانه رفتند و با شمشیر بیرون از غلاف به مقابله با مهاجمین پرداختند.
زبیر شمیشیر کشید و به آنان حمله کرد و گفت :
📋《یَا مَعشَرَ بَنِی عَبدِالمُطلّبِ(ع)! أ یَفعَلُ هَذَا بِعَلِیِِ(ع) وَ اَنتُم أَحیَاءُ؟》
♦️ای فرزندان عبدالمطلب شما زنده باشید و با علی(ع) چنین برخوردی شود؟!
ولی در این هنگام پای زبیر لغزید و بر زمین افتاد و خالد بن ولید از پشت سنگی به زبیر زد که منجر به افتادن شمشیرش شد.
و عمر شمشیر را برداشت و شکست.(۶)
مهاجمین حمله بردند و او را دستگیر کردند و سایر متحصنین را همچنین یکی پس از دیگری محاصره و سپس دستگیر کردند.
سپس حضرت فاطمه(س) بیرون آمد و آنان را تهدید به نفرین کرد.
پس آنان برای مدتی عقب نشینی کردند تا دستور بعدی صادر گردد.
حضرت فاطمه(س) با توجه به لزوم حفاظت از جان امیرمومنان(ع)، دستور خروج برخی دیگر از افراد متحصن را صادر کرد و فرمود :
📋《فَانْصَرِفُوا عَنَّا رَاشِدِينَ》
♦️به صلاحدید خود عمل کنید و نزد من بازنگردید.
متحصنین دیگر به خانه حضرت فاطمه(س) بازنگشتند و مهاجمین آنان را برای بیعیت اجباری نزد ابابکر بردند.(۷)
اما اهل سقیفه همچنان دنبال بیعت از امام علی(ع) بود.
📚منابع :
۱)خصال شیخ صدوق، ج۲، ص۴۶۱
۲)بحار الانوار مجلسی، ج۲۸، ص۲۰۸
۳)العقد الفرید ابن عبد ربه، ج۵، ص۱۴
۴)الاحتجاج شیخ طبرسی، ج۱، ص۸۰
۵)تاریخ طبری، ج۲، ص۴۴۳
۶)الاختصاص شیخ مفید، ص۱۸۶
۷)المصنّف شیخ صنعان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بینمازی چه اثری در زندگی داره؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#پیام_خوبان| علامه حسنزاده آملی(ره):
🔹همانگونه که انسان از بُعد مادی الفتپذیر است، از بعد روحی و معنوی نیز الفتپذیر است؛ با خوبان یا بدان بنشیند به خوی آنها درمیآید و محشور شدنش نیز با همان محبوبش خواهد بود، مگر اینکه انسان به مقام «لَا يَشْغَلُهُ شَأْنٌ عَنْ شَأْنٍ» برسد.
#لطیفه😂
پسره میره خواستگاری
بابای دختره میگه :
#مهریه دخترم صد بشکه بنزینه😁
بابای پسره میگه :
پسرم پاشو بریم یه #دختر گازسوز پیدا کنیم😂
#خنده_حلال
😂😂😍
🌷🌹🌷🌹🌹🌹
#احکامشرعی🌷🌹
#ازدواج_آسان 👇
✍..درخواستگاری که جلسه آشنایی،
خانواده ها و پسر و دختر هست
❌ نباید طرفین به هم دروغی بگن
و حرفای ۲ پهلو بزنن!
یا از حرفی که میزنن منظور دیگه ای
داشته باشن!
مثلا اگر دختر 🧕خودش را باکره بداند
ولی بعداز ازدواج مشخص شود، #باکره نبوده، این کار تدلیس است
❗️و شوهر حق فسخ #عقد و ازدواج را دارد
🔹درصورتیکه زنی شوهر دار ومتأهل بوده
و یا اینکه در ایام #عده_طلاق بوده
و یا درایام مدت #عده_وفات باشد
نمی توان از او خواستگاری کرد. ❌
‼️ 😳😱
احکام
احکام شیرین
#لطیفه😂
پسره میره خواستگاری
بابای دختره میگه :
#مهریه دخترم صد بشکه بنزینه😁
بابای پسره میگه :
پسرم پاشو بریم یه #دختر گازسوز پیدا کنیم😂
#خنده_حلال
😂😂😍
🌷🌹🌷🌹🌹🌹
#احکامشرعی🌷🌹
#ازدواج_آسان 👇
✍..درخواستگاری که جلسه آشنایی،
خانواده ها و پسر و دختر هست
❌ نباید طرفین به هم دروغی بگن
و حرفای ۲ پهلو بزنن!
یا از حرفی که میزنن منظور دیگه ای
داشته باشن!
مثلا اگر دختر 🧕خودش را باکره بداند
ولی بعداز ازدواج مشخص شود، #باکره نبوده، این کار تدلیس است
❗️و شوهر حق فسخ #عقد و ازدواج را دارد
🔹درصورتیکه زنی شوهر دار ومتأهل بوده
و یا اینکه در ایام #عده_طلاق بوده
و یا درایام مدت #عده_وفات باشد
نمی توان از او خواستگاری کرد. ❌
‼️ 😳😱
احکام
احکام شیرین
https://eitaa.com/joinchat/2968584254Ccdbacac35a
استاد عالی . شیخ جعفر مجتهدی
📝خدا رحمت کند مرحوم جعفر آقای مجتهدی را، این بزرگوار گاهی موقع ها یک ماموریت هایی بر دوشش از طرف ولی عصر علیه السلام قرار می گرفت که گوشه های عالم می رفت دستگیری می کرد از طرف حضرت ولی عصر. یاران امام زمان حضرت بهشان ماموریت هایی تو عالم می دهد که کار می کنند.
یکی از دوستان جعفر آقا می گفت من آلمان بودم دانشجو بودم ، درس می خواندم یک مرتبه وارد آپارتمان و اتاق خودم شدم دیدم یک نامه ای افتاده تو اتاق که جعفر آقا می گوید: فلانی ! من تو فلان کوهی که نزدیک شهر آخند بود می گوید من در فلان کوه هستمبیا آنجا کارت دارم . می گوید نامه را که خواندم تعجب کردم جعفر آقای مجتهدی تو قم ، گاهی موقع ها آنجا مریض است سکته کرده یک طرف بدنش فلج است چطور در آلمان است؟ اما می دانستم که این ولی خدا کارش و حرفش بی حساب نیست. رفتم ؛ به سمت همان کوه ایفل که آدرس داده بود برف پوشیده بود و تا زانو تو برف می رفت سرگردان و متحیر که کجا باید بروم؟ همینجور که متحیر بودم دیدم یک صدایی از بالای کوه که کلبه ای هم آن بالا بود فهمیدم جعفر آقا است رو کرد به من گفت : احمد جان ، یاعلی بگو بیا بالا، من دنبال ایشان رفتم تا همان کلبه ، نزدیک که شدم دیدم یک پیرزنی هست مثل پروانه دارد دور این جعفر آقا می چرخد ، نمی فهمیدم کیه؟ رفتیم تو کلبه از ما با چایی و قهوه پذیرایی کرد ؛ من بهتم زده که اینجا تو این کلبه ی زمستانی تو دل کوه جعفر آقای مجتهدی اینجا چه کار می کند؟ این مگر آلمانی بلد است اصلا اینجا چه جوری آمده؟همینجور که تو حالت بهت بودم و آن احترام فوق العاده زن به جعفر آقا را می دیدم، و یک مریضی همکه پسر این پیرزن که در بستر افتاده بود نشسته بود او را می دیدم که این پیرزن را تو یک موقعیت مناسب بهش گفتم که: این آقا را می شناسی از قبل؟ گفت نه! گفتم پس چطور انقدر بهش احتراممی گذاری ؟ داستان چیه؟ پیرزن گفت من دو سه ماهی هست که تک پسرم که همه ی کارهای من را این می کند من دیگر از کار افتاده ام تمام کارهای من را بچه ام انجام می داد سه ماه هست که سرطان حنجره گرفته و روز به روز حالش وخیم تر می شد دکترهای متعددی که رفته بودیم پزشک ها گفتند که اذیتش نکنید این دیگر جوری نیست بتواند زندگی را ادامه بدهد تو همان کلبه آخر عمر بگذارید راحت باشد . می گوید من دیگر آورده بودمش تو این کلبه فقط جلوی چشم خودم هر روز می دیدم که دارد از بین می رود .
تا اینکه این یکی دو روز پیش وقتی دیدم حالش خیلی خراب شد توسلی کردم به حضرت مریم (مسیحی بود پیرزن)، و گفتم : خانوم بچه ی من را نجات بدهید با اضطرار و با پریشانی دردمندی توسل کردم ، می گوید تو خواب تو یکی از حالت های خواب حضرت مریم را دیدم باز توسل کردم حضرت مریم فرمودند که کار دست ما نیست گفتم خانوم فرزند شما مسیح مرده زنده می کرد بچه ی من که هنوز نمرده، چطور کار دست شما نیست؟ حضرت گفت در این زمان که شما هستید کار دست پیغمبر و آخرالزمانی که پیغمبر آخرالزمان دختری دارد به نام فاطمه که آن دختر فرزندی دارد به نام مهدی؛ اگر می خواهی بچه ات شفا پیدا کند این سه اسمی که بردم به خصوص آن اخری را که در این زمان زنده هست اورا بخوان. این پیرزن داشت این ها را به دانشجو می گفت. می گوید من از خواب بلند شدم با اضطرار شروع کردم این سه تا اسم را که یاد گرفته بودم از حضرت مریم ، یا محمد یا فاطمه یا مهدی صلوات الله و سلام علیهم اجمعین؛ شروع کردم اینها را به زبان جاری کردن بعد از چند لحظه دیدم که این آقا یعنی جعفر آقا دم در است ، در زد و وقتی وارد شد من ابتدا فکر کردم مسیح است به پایش افتادم او من را بلند کرد گفت من خاک پای همان سومی اسمی هستم که نام بردی، وجود مقدس حضرت مهدی. بچه ی شما مگر مریض نیست گفتم چرا ، می گوید بالای سر پسر من که دیگر حالش خیلی وخیم شده بود نشست و شروع کرد اذکاری را گفتن و بعد دیدم دستش را برد زیر کمر بچه ام یک اسم دیگری گفت غیر از آن سه اسم که برده بود اسم دیگری گفت ، این داستان من است با این آقا که الان هست و بعد دیدم بعد از آن اسمی که برد بچه ام یواش یواش نشست و با اینکه اصلا میل به غذا نداشت در چند روز گذشته گفت مادر برای من چیزی بیاور بخورم گرسنه هستم. الان هم برایش غذا آوردم حالش بحمدالله بهتر است و حس می کنم رو به بهبودی است .
می گوید من به جعفر آقا گفتم که آن اسم چهارمی که بردی و دستت را زیر کمر پسر گذاشتی چی بود؟ گفت احمد جان با یک یاعلی تمامش کردند اهل بیت شفا دادند. شفای این بچه را گرفتم. بعدش می گوید ما آمدیم تمام شد دیگر ، قضیه تمام شد.
🔷حدود یک سال گذشت ؛ یک بار دیگر جعفر آقا را تو آلمان دیدم جعفر آقا گفت بیا یک سر دیگر به آن پیرزن بزنیم ماموریت من جای دیگری است ، وجود مقدس حضرت ولی عصر یارانی دارد که این یاران ماموریت هایی را در عالم انجام می دهند. جعفر آقا ظاهرا ماموریتی از آقا گ
رفته بود. من و جعفر آقا رفتیم همان کلبه ی زمستانی آن میرزن دیدیم پسرش دیگر کاملا خوب شده تا مارا دید آمد و این میرزن خودش را انداخت به پای جعفر ِقا ، جعفر آقا با شرمندگی بلندش کرد و خیلی تفقد و دلجویی ازش کرد گفت : حال پسرت چطور است ؟ گفت الحمدالله کاملا خوب شده فقط آقا اگر امکان دارد آن اسم هایی که گفتید یک بار دیگر بگویید من می خواهم مسلمان بشوم ؛ می گوید جعفر آقا دیگر اسم چهارده معصوم و دوازده امام را برد این میرزن و فرزندش که دیگر خودشان به دست مبارک امام زمان و به واسطه ی حضرت و با سببیت این جعفر آقا شفا میدا کرده بود مسلمان سدند و ما آمدیم.
ببینید وقتی آدم یک امیدی داشته باشد که این دست مقدس بیکار نیست تو این عالم هیچ موقع تو زندگی اش نمی بُرد و کم هم نمی آورد .
استاد عالی
#مهدی_صاحب_آلزمان_
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صورت و مخرج نامشترک!
نکتهای که رهبر انقلاب در دیدار اخیر بسیجیان درباره مطالبهگری بیان کردند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#وقت_سلام
✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلى
عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهیدِ
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ
رب بسيار خوشحال گشت و مرد عرب در نظرش بزرگ آمد و غضب تبديل به مهربانى شد و يك كيسه طلا به عرب داد. آن گاه ، عرب به هارون گفت :
- تو چيزهايى از من پرسيدى و من هم جواب دادم . اكنون من نيز از تو سؤ ال مى كنم و تو بايد جواب بدهى ! اگر جواب دادى ، اين كيسه طلا مال خودت و مى توانى آن را در اين مكان مقدس صدقه دهى ، اگر نتوانستى بايد يك كيسه ديگر نيز به آن اضافه كنى تا بين فقراى قبيله خود تقسيم كنم .
هارون ناچار قبول كرد. عرب پرسيد:
- خنفساء(3) به بچه اش دانه مى دهد يا شير؟
هارون غضبناك شد و گفت :
- آيا درست است فردى مثل تو از من چنين پرسشى بنمايد؟
عرب گفت :
شنيده ام پيامبر فرموده است : عقل پيشواى مردم از همه بيشتر است . تو رهبر اين مردم هستى ، هر سؤ الى از امور دينى و واجبات از تو پرسيده شود بايد همه را پاسخ دهى . اكنون جواب اين پرسش را مى دانى يانه ؟
هارون :
- نه ! توضيح بده آنچه را كه از من پرسيدى و دو كيسه طلا بگير.
عرب :
- خداوند آنگاه كه زمين را آفريد و جنبده هايى در آن بوجود آورد، كه معده و خون قرمز ندارند، خوراكشان را از همان خاك قرار داد. وقتى نوزاد خنفساء متولد مى شود نه او شير مى خورد و نه دانه ! بلكه زندگيش از مواد خاكى تاءمين مى گردد.
هارون :
- به خدا سوگند! تاكنون دچار چنين سؤ الى نشده ام .
مرد عرب دو كيسه طلا را گرفت و بيرون آمد. چند نفر از اسمش پرسيدند، فهميدند كه وى امام موسى بن جعفر عليه السلام است .
به هارون اطلاع دادند، هارون گفت :
به خدا قسم ! درخت نبوت بايد چنين شاخ و برگى داشته باشد!(4)
(چون اولين سال زيارت هارون بود و حضرت نيز در لباس مبدل به مكه رفته بود، تا مردم او را نشناسند لذا هارون آن حضرت را نشناخت .)
داستان هاى بحار الانوار
1- اگر به مقدار سنگينى يك دانه خردل (كار نيك و بدى باشد) آنرا حاضر مى كنم و كافى است كه ما حساب كننده هستيم (سوره انبيا، آيه 47)
2- خنفساء حشره اى است سياهرنگ كه از فضله حيوانات استفاده مى كند.
3- بحار، ج 48، ص 141
4- انفال / 41
#داستان_احکام
#همسرداری
👨 #اقتدار مردان 👇👇
اگر میخواید که همسرتون همیشه پشتیبانتون باشه حواستون باشه که اقتدار مردونه شو تقویت کنید یعنی:
👈اولا تشویق و تحسین در ازای انجام کارهایی که برای شما انجام میدن، فراموش نشه!
👈دوما اینکه با هیچ مرد دیگه ای ولو پسر بچه ده ساله، مقایسه شون نکنید " پدرم و شوهر خواهرم و ... ال و بل میکنند رو بذارید کنار که نتیجه عکس میده!
👈سوما غرغر کردن ممنوع .
👈چهارما وظایف شون رو به مردهای دیگه مثل پدرتون نسپارید، صبر کنید تا خودشون انجام بدند.
🔴🔴حواسا جمع باشه یه وقتایی کار شما ناخواسته اس ولی ممکنه باعث تخریب همسرتون بشه
✳️پس مواظب حرف زدن و رفتارمون باشیم✳️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
╲\╭┓
╭🌺 🌿
┗🌿\
📺 این کلیپ شنیدنی است...😍
#تلنگر👌🏻
#ایستگاه_تفکر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر انقلاب: تردیدی نداشته باشید که پیروزی با جبههی حق است
رهبر انقلاب:
🔹تردیدی نداشته باشید که رژیم غاصب معاند صهیونیستی یک روز از روی زمین ریشهکن خواهد شد. و انشاءاللّه این جزو آیندههای حتمی است؛ امیدواریم انشاءاللّه شما جوانها آن روز را به چشم خودتان ببین
یران، شیعه خانه ی امام زمان
پس از فشارهایی که در جنگ جهانی اول اوضاع کشورمان را بسیار متشنج کرده بود و دشمنان برای تصاحب ایران هجوم آورده بودند، مرحوم میرزای نائینی (از علمای بزرگ شیعه) شکایات زیادی به امام زمان کردند. آقای نائینی می گوید:
خیلی نالیدم و به امام زمان شکایت کردم، یک روز برایم مکاشفه ای شد و حضرت را دیدم که ایستاده اند و به من با انگشت اشاره کردند که دیوار بسیار بلندی که کج شده بود را ببینم. بعد دیدم انگشت حضرت به طرف دیوار است و فرمودند:
این دیوار، ایران است، کج میشود اما با انگشتمان نگهش داشته ایم نمی گذاریم خراب شود. اینجا «شیعه خانه ی ماست»، کج می شود اما نمی گذاریم خراب شود.
کتاب مجالس حضرت مهدی؛ ص۲۶۱
#داستان_مهدویت