˼ بـو؎ِ عَـطࢪِخُـدا ˹
✨🕊(=
اشكمراهروقتمیبینی،
تفضلکن؛
وقتیکہگریہمیکنم
یعنیگرفتارم...💔
کاش اگر
به غم مُبتلا شدی!
پناهی هم داشته باشی ...
˼ بـو؎ِ عَـطࢪِخُـدا ˹
#قسمت_دوازدهم #ویشکا_۱ پگاه با هیجان زیاد مشغول تعریف خاطرات خنده دار شد نگین نگاهے به من ڪرد ویش
#قسمت_سیزدهم
#ویشکا_۱
ساعت هشت شب وردشاد پنج بار تماس گرفته بود من گوشیم روے حالت سڪوت بود و متوجه نشده بودم
پگاه تا خانه مرا رساند با ڪلید در آپارتمان را باز ڪردم وارد سالن شدم مامان جلو آمد
ویشڪا چقدر دیر آمدے ؟
سلام بابا خوش آمدے !
سلام دخترم عزیزم بیا بنشین چقدر دیر ڪردے ؟
من بهت گفتم امشب بابا مے خواهد دورهم باشیم زود بیا خانه
بابا جان من میرم لباس ها را عوض ڪنم تا بیام با شما صحبت ڪنم
باشه جان بابا
به سمت پله ها رفتم این قدر خسته بودم ڪه به زور پاهایم راحرڪت مے دادند در اتاق راباز ڪردم یڪ لباس راحتے خیلے زیبا انتخاب ڪردم و پوشیدم دوباره از پله ها پائین رفتم به سمت آشپزخانه رفتم مامان در حال چیدن میز شام بود من هم سالاد را از یخچال بیرون آوردم قاشق و چنگال ها را داخل بشقاب ها چیدم
مامان نگاهی به بابا کرد
احسان بیا شام آماده هست
بابا گوشے را روے میزگذاشت روے صندلے نشست ، هر چهار نفر دور میز جمع شدیم و شروع به صحبت ڪردیم
ویشڪا چند وقتے میشود خیلے عوض شده هر چقدر دلیل را مے پرسیم نمے گوید
ویشڪا چے شده
چیزے نشده بابایے
احسان آن شب توے مهمانے روژین هم شرڪت نڪرد شایان این
قدر از دستش ناراحت شده است
بابا سرش را به سمت پائین برد نگاهے به بشقاب ڪرد قاشق چنگال را ڪنار گذاشت
ویشڪا چرا آن شب را چرا به مهمانے نرفتے تو ڪه از علاقه
ے شایان به خودت آگاه هستے
شایان هیچ علاقه اے به من ندارد همه ے رفتارهاش ظاهرے هست.
ویشڪا بس ڪن چقدر در مورد پسر عمه ات گستاخانه صحبت مے ڪنے
مامان بابا اجازه بدید دورهم غذا بخوریم من دنیام با شایان خیلے متفاوت هست من نمے خواهم با شایان رفت و آمد ڪنم
ویشڪا در مورد این موضوع باید توضیح بدهے
بابا صحبت خاصے ندارم ببخشید من میل ندارم
با ناراحتے از پله ها بالا رفتم در باز ڪردم روے تخت نسشتم اشڪ صورتم را جارےشد
فڪر نمے ڪردم این قدر ضعیف باشم چند دقیقه بعد گوشے رابرداشتم به نرگس پیام دادم.
سلام نرگس جان خوبی
پنج دقیقه بعد دینگ گوشے به صدا آمد
سلام عزیز دلم ممنون شما چطورے؟!
نرگس جان حالم زیاد خوب نیست میشود با حاج آقا صحبت ڪنم
باشه عزیزم هماهنگ مے ڪنم براے هفته ے دیگر خبرش را بهت مے دهم
واقعا ممنون
بعد از پیام گوشے را ڪنار گذاشتم و روے تخت دراز ڪشیدم وچشمانم را بستم تا بدون فڪر به خواب بروم.
نویسنده :تمنا 🤍🌹
˼ بـو؎ِ عَـطࢪِخُـدا ˹
_
-بِـههَمـٰانبـَرفکـِهبـَرگُنبَدتوبوسِهزَدِه♡..؛
بیقَرٰاراَستدِلَم،صَحنوسَرآمیخوٰاهَد . .💛🌱"
˼ بـو؎ِ عَـطࢪِخُـدا ˹
_
- مثلیڪپوپڪِسرمازدهدربارشبرف..؛
سختمحتاجبهگرماے ِپروبالتوام..💙🌨!″
قبل از خواب زمزمه کنیم:
هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ....🌱🤍
اوست خدای یکتا که
معبودے جزاو نیست... :)
˹@atreh_khoda_1˼
˼ بـو؎ِ عَـطࢪِخُـدا ˹
•🔐💛• ◞بِسـمِ ࢪَبِّ الوَڪیل◜ بنام پࢪوࢪدگاࢪ ڪاࢪگشا
آنچهـ گذشت...↝
لفندیدکهبودنتونقشنگتره🥲
#پایانفعالیت✓🚶♂
شَبِـتونمنـوَربھنـورخـُـدا✨🤍