eitaa logo
عطرخاص
940 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
13 فایل
اَللَّھُـمَّ ؏َـجِّـل لِوَلیِّڪَ الـفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از عطرخاص
 دلت که تنگ بشود اختیار چشمانت هم از کف می دهی... فارغ از هر زمان و مکانی... فقط یک تلنگر کوچک کافیست که آسمان چشمانت بی وقفه ببارد... این کلمات بهانه است برای وصف حال دل خسته ... چندیست دل تنگم و بی قرار...و در پی کمی قرار... گشته ام گشته ام و یافتم ؛ امام زمان قرار بی قراری های من است... توان ناتوانی های من است... امید دل خسته ی من است... و آن شما بودی مولا...همانی که مدتی از بودنتان غافل شده بودم... اما باز با دار و ندارم آمده ام سوی شما..و محتاجم،محتاج نیم نگاهی از شما.. خواهی ردم کنی خواهی بپذیرم... اما من محال است که دیگر فراموشتان کنم... حالا زیر باران چشمانم دست به دعا برداشته ام  و برای آمدنت این چنین دعا می کنم: اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر وجعلنا من خیراعوانه و انصاره والمستشهدین بین یدیه... شنیده ام زیر باران دعا مستجاب می شود...  و دعای من هم مستجاب می شود ان شاءالله... 📡 @atrekhas 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 عاقبت جوانی که به امام زمان بدبین بود و جشن های نیمه شعبان را مسخره می‌کرد. 🎙
هدایت شده از عطر1و1
خاندان کرم #امام_جعفر_صادق (ع) 🔻امام صادق(ع) به کارگرِ خانه فرمودند: این همسایهٔ دیوار به دیوار ما می خواهد خانه خود را بفروشد، صدایش کن تا بیاید. امام به او فرمودند: شنیدم می خواهی خانه ات را بفروشی! عرض کرد: بله یابن رسول الله. گفت: چند؟ گفت: کارشناس ها خانهٔ من را چهل هزار درهم قیمت کرده اند. 🔻امام فرمودند: چند گفته ای؟ گفت: صدهزار درهم! فرمودند: بی انصافی نیست؟ گفت: نه یابن رسول الله، عین انصاف است؛ خانهٔ من دیوار به دیوار امام صادق است و شصت هزار درهم هم قیمت همسایگی امام صادق را به من بدهید؛ وگرنه چهل هزار درهم می ارزد. امام فرمودند: خب خانه ات را به من بفروش. گفت: پول نمی خواهم و کلیدش را الآن می آورم. 🔻فرمودند: نه، ما با مردم حساب و معامله بی پولی نداریم، چند؟ گفت: همان چهل هزار درهم. فرمودند: همان قیمتی که با همسایه ات گذاشتی، صدهزار درهم به من بفروش. غلام، کاغذ بیاور! نوشتند: خریدار، امام صادق و فروشنده، فلان کس؛ قیمت هم صدهزار درهم. فرمودند: امضا کن! 🔻علت این هم که می خواهم بفروشم، بدهکار هستم. فرمودند: مشکلی نیست، امضا کن. سپس امضا کرد، امام صادق هم امضا کردند و فرمودند: این هم پول خانه، بعد نوشتند: جعفر صادق این خانه را به این شخص واگذار کرد گفت: آقا، برای چه خانه را دوباره به نام من کردی؟ 🔻فرمودند: ما بی تفاوت نسبت به شما شیعیانمان باشیم؟ شما به خاطر همسایگی من، شصت هزار درهم خانه را بالاتر گفتی و من جواب این محبت تو را ندهم؟ هم پول ها برای تو و هم خانه برای تو. 📚 برداشتی از سخنرانی شیخ حسین انصاریان، حسینه همدانی ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از خُزّانُ العِلم
🌹🌹كرامات حضرت عبدالعظيم عليه السلام / هدیه‌ی سیدالكریم علیه السّلام 🌹 طلبه سیّدی، پس از آنكه مقطعی از درسش را در نجف به پایان می برد به تهران می آید و مقدّمات ازدواج ایشان فراهم می گردد. دختری معرّفی می شود و به خواستگاری می روند، مسائل مطابق سلیقه طرفین طی می شود جز اینكه پدر دختر شرطی را برای داماد مطرح می كند، تا پس از تحقّق آن دختر به خانه بخت برود. 🌺 شرط پدر دختر تهیه این اقلام بود: یك جفت گوشواره، 4 عدد النگو، 2 عدد پیراهن، 2 قواره چادری و 2 جفت كفش. 🌹 اگر چه درخواست خانواده عروس چندان سخت و چشمگیر نبود، لكن برای آن عالم بزرگوار تهیه همین قدر هم مقدور نبود. ایشان ناامید از انجام شرط، عازم قم می شود. امّا قبل از حركت به سمت قم به قصد زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السّلام در شهرری توقّف می كند. 🌺 آن عالم بزرگوار قبل از آنكه به حرم مشرّف شود، دقایقی را در حیاط صحن و مقابل ایوان می ایستد. تمام حواسش به شرطی است كه از عهده انجام آن برنیامده است. در این لحظه كاملاً متوجّه آن حضرت می شود و مشكل را با آن وجود مقدّس در میان می گذارد. در حالتی دل شكسته زار زار می گرید و برای آنكه كسی متوّجه نشود عبایش را روی صورتش می گیرد. 🌹چند لحظه بعد، كسی دست روی شانه‌اش می گذارد و آرام به گوشش می خواند: كه آقا، بسته تان را بردارید تا خدای نكرده كسی آن را نبرد! و ایشان ناراحت از اینكه او را از چنین حالی بیرون آورده اند، مكثی می كند و بعد چشم می اندازد، بسته ای جلوی پایش افتاده است! ابتدا اعتنا نمی كند، امّا، بلافاصله طنین صدایی را كه لحظاتی قبل او را متوجّه این بسته كرده بود در ذهنش می نشیند. نگاه جستجو گرش كسی را نمی یابد. بسته را می گشاید. درون بسته این اشیاء به طور مرتّب چیده شده بود: 🌺 2 جفت كفش زنانه، 2 قواره چادری، 2 عدد پیراهن، 4 عدد النگوی طلا و یك جفت گوشواره. 🌹 «اين طلبه كسی نبود، جز مرحوم آيت الله العظمی مرعشی نجفی از علماء فقيد و مراجع تقليد عظام كه پس از اين كرامت نيز «خادم افتخاری» آستان مقدّس حضرت عبدالعظيم عليه السّْلام شده و تا آخر عمر شريفشان اين مدال خادمی را به سينه داشتند.» کانال خُزّانُ العِلم👇 @Khuzzanaleilm 🇮🇷
هدایت شده از خُزّانُ العِلم
دستِ خالی زیارت نرو! شاید حدود ۷۰ ۸۰ سال قبل، یکی از تجّار شهر تهران، ورشکست می شود. نذر می کند که چهل شبِ جمعه پیاده به زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السلام برود. می‌گفت: سی و نه شب آمدم؛ اما شب چهلم برف سنگینی آمد و نتوانستم به زیارت بروم، با خودم گفتم با این برف، این هفته نمی‌شود رفت؛ هفته دیگر می روم. شب خوابیدم و در عالم خواب دیدم که پیاده در برف به زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السلام می روم. سر راه به قبرستان ابن بابویه رسیدم. آن جا دو نفر از خادمان جناب شیخ صدوق حضور داشتند. از آنها خواستم که اجازه بدهند جناب شیخ شیخ صدوق را زیارت کنم. آنها رفتند و اجازه گرفتند و من وارد شدم، دیدم خود شیخ صدوق رضوان الله علیه آنجا حضور دارند؛ جناب شیخ گفتند: «به زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السلام می روی، هدیه ای هم می بری یا دست خالی می روی؟» گفتم: من که چیزی ندارم! چه چیزی برای ایشان ببرم؟ شیخ فرمود: «هر زمان خواستی به زیارت ایشان بروی، صد صلوات بفرست و به ایشان هدیه کن!». از خواب پریدم به قدری این خواب برایم مهیّج و شیرین بود، که تصمیم گرفتم همان شب به زیارت بروم. آماده شدم و راه افتادم همان طور که در خواب دیده بودم ابتدا به زیارت ابن‌بابویه رفتم و بعد به طرف حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام حرکت کردم، به حرم که رسیدم نزدیک اذان صبح بود، خیلی خسته بودم؛ لذا در گوشه ای نشستم و بعد به حالت نشسته خوابم برد در خواب دیدم که حضرت عبدالعظیم اشاره ای کردند و بسته‌ای را به دامنم انداختند. در این لحظه، یک دفعه یک دفعه به خودم آمدم، دیدم واقعاً یک بسته روی دامنم افتاده است، بسته را باز کردم و دیدم نُه قِران توی آن است، این نُه قِران را به کار بستم و الحمدالله کارم تو دوباره رونق گرفت». 📚 منبع کتاب: «بر بال خاطرات: یکصد و ده خاطره از تجربه های زندگی پس از مرگ و رفتارهای اخلاقی و کرامات اولیای الهی» نوشته محمد محمدی ری شهری، انتشارات دارالحدیث، تهران، 1398. صفحه ۲۰۱ و ۲۰۲. به پیشگاه با کرامت و با صفای سید الکریم حضرت عبدالعظیم حسنی سلام الله علیه، صلواتی هدیه بفرمائید. کانال خُزّانُ العِلم👇 @Khuzzanaleilm 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ضارب بی رحمی که مامور حافظ امنیت را مورد ضرب و شتم شدید قرار داده بود توسط نیروهای امنیتی دستگیر شد 🔹او می گوید تمامی نکات امنیتی را رعایت می کرده و هیچوقت فکرش را هم نمی کرده که دستگیر شود. 📡 @atrekhas 🇮🇷 📡 @atrekhas 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️‌خواهر آرتین: آرتین با هر صدای بلند به صحنه ترور برمی‌‌گردد 🔹‌ خواهر آرتین می‌گوید: پس از گذشت چند هفته از حادثه هنوز بهانه پدر و مادر را می‌گیرد و با هر صدایی از جا می‌پرد و وحشت می‌کند از اینکه دوباره تیراندازی شده است. 🔹‌ با هر صدایی که می‌آید بسیار می‌ترسد و می‌گوید صدای شلیک است و می‌خواهند تیراندازی کنند و با گریه آن مکان را ترک می‌کند🚨 📡 @atrekhas 🇮🇷 📡 @atrekhas 🇮🇷
هدایت شده از صاحب نفس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 راز سیر و سلوک در دو کلمه پیشنهاددانلود بسیارعالی 🥰 😘 📡 @saheb_nafas 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از استیکر1و1
مرگ بر اسرائیل مرگ بر آمریکا مرگ بر انگلیس مرگ بر آل سعود مرگ بر فرانسه مرگ بر آلمان مرگ بر فتنه گر مرگ بر منافق مرگ بر داعش ............................ 🚀 @stickernew 🇮🇷 🚀 @stickernew 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از استیکر1و1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنها موردی که پراید جان یک نفر را نجات داد! خبرآنلاین: تصاویری جالب از تعقیب و گریز یک روستایی توسط شتر را ببینید. 🚀 @stickernew 🇮🇷 🚀 @stickernew 🇮🇷
هدایت شده از استیکر1و1
چیست؟ به نظر بنده و قطع به یقین هنر این است که شما اگر توانستی کاملا حلال و شرعی جمعی را در یک لحظه بخندانی و در همان لحظه بگریانی هنر است ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از خُزّانُ العِلم
🌹روایت سردار سلیمانی از قرآن خواندن پیکر شهید در تابوت و اذان گفتنش در قبر ♦️سردار حاج قاسم سلیمانی در صحبتی اشاره کرده بود که ما هرگز فراموش نمی‌کنیم قرآن خواندن شهید مغفوری را در تابوت و اذان گفتنش را در قبر هنگام دفن، در همین رابطه یکی از اقوام شهید روایت کرده است: «وقتی پیکر شهید مغفوری را آوردند حال مساعدی نداشتم، داشتم گریه می‌کردم. در حزن و اندوه بودم که ناگهان صدایی شنیدم که می‌گفت، شهید قرآن می‌خواند. یکی از روحانیون هم قسم خورد که صدای قرآن او را شنیده است. گفتم خدایا این شهید چه مقامی پیش شما دارد که این کرامت را به وی عطا کردی که از جنازه‌اش پس از چند روز که شهید شده صدای تلاوت قرآن می‌آید. ♦️وضو گرفتم، رفتم بالای سرش و روی او را کنار زدم، رنگش مثل مهتاب نور می‌داد و بوی عطر عجیبی از پیکرش به مشام می‌رسید، وقتی گوشم را به صورت و دهانش نزدیک کردم مثل کسی که برق به او وصل کرده باشند در جا خشکم زد، چون من هم از او تلاوت قرآن شنیدم. درست یادم است در همان لحظه‌ای که گوشم نزدیک دهان او بود شنیدم که سوره کوثر را می‌خواند. چند نفر دیگر هم شنیده بودند که قرآن می‌خواند» ♦️شهید مهندس عبدالمهدی مغفوری معاون حاج قاسم در لشکر ۴۱ کانال خُزّانُ العِلم👇 @Khuzzanaleilm 🇮🇷