eitaa logo
عطرخاص
852 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
13 فایل
اَللَّھُـمَّ ؏َـجِّـل لِوَلیِّڪَ الـفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از استیکر1و1
🍃💚﷽💚🍃 به جوانی که بی نماز باشد زن ندهید کسی که لطف خدا را نا دیده می گیرد یقیناً لطف شما را نادیده می گیرد 🚀 @stickernew 🇮🇷
هدایت شده از صاحب نفس
دعا 👇 خدایا آنچه از تو خواستیم و نخواستیم از خوبیها و ترک بدیها به ما عطا بفرما و فرج ولیت را نزدیک بگردان مردم دعا برای ارزانی، مسئولین تلاش برای گرانی می کنند خدایا این رویه را اصلاح بگردان شفاء ، حیا ، غیرت ، رونق بازار ، ازدواج به موقع برای نسل جوان مسلمان ، برچیده شدن فساد و فحشا ، سلامتی و برکت کار و تلاش به نسل ما عطا بفرما ان شاالله الهی آمین 🍃اَللّٰھُـمَّ ؏َـجِّـل لِوَلیِّڪَ الـفَـرَج🍃 🥰 😘 ☝️ @saheb_nafas 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠آیت الله رئیسی : 🍃🌸"گاهی حاج قاسم،آقای نصرالله و افراد دیگر به مشهد می‌آمدند،منتهی آمدنشان چندان آشکار نبود،من و چندنفردیگرمی‌دانستیم که ایشان آمده‌اند.گاهی آشکار می‌آمد که به خاطر ارادت مردم نمی‌توانست درحرم زیارت کند.برخی مواقع هم از قسمت مخصوص مشرف می‎شد که بتواند راحتتر زیارت کند. البته دوست داشت علنی و بین مردم به زیارت برود.به ما هم می‌گفت من میروم پایین زیارت کنم.وقتی می‌رفت مردم دورش جمع میشدند. یکبارکه ایشان به بارگاه حضرت رضا مشرف شد همزمان باغبارروبی بود.چون همیشه در منطقه بود جوری برنامه راتنظیم کردیم که ایشان بتواند درغبارروبی شرکت کند. غبارروبی مراسم بسیاربامعنویتی است. 🍃🌸قبل از تولیتِ بنده و درطول سال‎های بعد از انقلاب اسلامی همیشه اینطوربودکه می‌توانستند داخل ضریح مطهر بروند. روزی که ایشان آمده بود بعد ازاینکه مراسم غبارروبی تمام شد،حال پیداکرد و می‌ریخت. غبارروبی که تمام شد به ذهنم آمد ما وآقایانی که ازعلماهستند و افراد دیگرهمگی خادمان امام رضاهستیم وبه زائرین حضرت و دستگاه و بارگاه امام خدمت می‌کنیم،اما آقایی که اینجا ایستاده و برای امام رضا اشک می‌ریزدبه حرم اهل‌بیت خدمت کرده، نه فقط درمشهد بلکه در منطقه.ایشان به حرم حضرت زینب واعتاب مقدسه خدمت کرده. ایشان خادم واقعی حضرت رضاست. آنجا به ذهنم رسیدبرای اولین بار این رسم را که همیشه علما داخل ضریح می‌آیند باحجت و فلسفه نقض کنم. گفتم داخل_ضریح مطهربیاید،حال معنوی عجیبی داشت.از جاهایی که ایشان ازحضرت رضاطلب و کرد همانجا بود. 🌷- 📡 @atrekhas 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃💚﷽💚🍃 🔴حکایت ✍نقل است که شیخ الرئیس ابوعلی سینا وقتی از سفرش به جایی رسید اسب را بر درختی بست و کاه پیش او ریخت و سفره پیش خود نهاد تا چیزی بخورد . روستایی سوار بر الاغ آنجا رسید .از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خود را به شیخ نهاد تا بر سفره نشیند. شیخ گفت: خر را پهلوی اسب من مبند که همین دم لگد زند و پایش بشکند. روستایی آن سخن را نشنیده گرفت، با شیخ به نان خوردن مشغول گشت. ناگاه اسب لگدی زد. روستایی گفت: اسب تو خر مرا لنگ کرد. شیخ ساکت شد و خود را لال ظاهر نمود. روستایی او را کشان کشان نزد قاضی برد. قاضی از حال سوال کرد. شیخ هم چنان خاموش بود. قاضی به روستایی گفت: این مرد لال است؟ روستایی گفت: این لال نیست بلکه خود را لال ظاهر ساخته تا اینکه تاوان خر مرا ندهد. پیش از این با من سخن گفته. قاضی پرسید : با تو سخن گفت؟ او جواب داد که: گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد بزند و پایش بشکند. قاضی خندید و بر دانش شیخ آفرین گفت. شیخ پاسخی گفت که زان پس درزبان پارسی مثل گشت: جواب ابلهان خاموشی است. 📘امثال و حکم علی اکبر دهخدا ...
خاطره 😁 🌹دلـــت‌پاڪــ‌باشــه🌹 ((در یڪی از دانشگاه ها پیرامون سخنرانی می ڪردم ناگهان دختری جوان از وسط جمعیت فریاد زد حاجاقااااااااااااا چرا شما حجاب راساختید؟!!!! گفتم ؛ حجاب ، بافته ذهن ما نیست‌ حجاب‌ را ما نساختیم بلڪه در ڪتاب‌ خدا یافتیم گفت ؛ حجاب اصلاً مهم نیست چون ظاهر مهم نیست دل‌ پاڪ باشه ڪافیه گفتم ؛ آخه چرا یه حرفی‌ میزنی‌ ڪه‌ خودت هم قبول نداری؟!!!! گفت : دارم گفتم : نداری گفت : دارم گفتم : ثابت می ڪنم‌ ڪه‌ این حرفی‌ ڪه گفتی‌ خودت قبول‌ نداری گفت : ثابت‌ ڪن گفتم : ازدواج‌ڪردی گفت : نه گفتم : خدایا این خانم ازدواج نڪرده و اعتقاد داره‌ ظاهر مهم نیست دل پاڪ باشه پس یه‌ شوهر زشت زشت زشت قسمتش بفرما فریاد زد : خدا نڪنه گفتم : دلش پاڪه گفت : غلط ڪردم حاج اقاااااااا)) ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از صاحب نفس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴رهبر معظم انقلاب: به بنده می گویند چرا شما به دولت تشر نمی زنید از جلسات خصوصی ما که خبر ندارند... 🥰 😘 ☝️ @saheb_nafas 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از عطر1و1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂🍁🍂 👆 ☘🦜 تا به الان ، پرنده 👆 به این تیب و مدل دیدیده بودید.!؟ 😊 بى نهایت زیبا 🍄 انگار بُردندِش آرایشگاه😍 📡 @atre1o1 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از عطر1و1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽حادثه در مکه؛ برخورد خودرو با درب مسجدالحرام! 🔹راننده خودرویی در مکه با سرعت بالا، بعد از عبور از موانع، خودروی خود را به درب مسجد الحرام کوبید! 🔹نیروهای امنیتی شخص راننده را دستگیر و خودروی وی را به خارج از محوطه ورودی مسجد الحرام منتقل کردند. 💠تمام تلاش هاتفنا، بیان حقیقت است: 📡 @atre1o1 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از استیکر1و1
آدم ها جدا از عطری که، به خودشون می زنن عطر دیگه ای هم دارن که تاثیر گذارتره عطر نگاهشون عطرحرفاشون عطری که فقط و فقط مختصّ شخصیت اون هاست و در هیچ مغازه ی عطر فروشی پیدا نمیشه... عـطــ💞ـــر1و1 📡 @atre1o1 🇮🇷 📡 @atrekhas 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از حرف های خصوصی
وارد میوه‌فروشی شدم. خلوت بود. قیمت موز و سیب را پرسیدم. فروشنده گفت: موز شانزده تومان و سیب ده تومان. گفتم از هر کدام دو کیلو به من بده. پیرزنی وارد میوه‌فروشی شد و پرسید: محمد آقا سیب چند؟ میوه فروش پاسخ داد: مادر کیلویی سه تومان! نگاه تعجب‌زده‌ام را به سرعت به میوه‌فروش انداختم و او که متوجه تعجب و دلخوری من شده بود، چشمکی زد و با نگاهش مرا به آرامش دعوت کرد. صبر کردم. پیرزن گفت: محمد آقا خدا خیرت بده! چند تا مغازه رفتم، همشون سیب را ده-دوازده تومن میدن! مادر با این قیمتا که نمی‌شه میوه خرید! محمد آقای میوه‌فروش، یک کیلو سیب برای پیرزن کشید و او را راهی کرد و رو به من کرد و گفت: این پیرزن به تازگی پسرش و عروسش را تو تصادف از دست داده و خودش مونده با دو تا نوه‌ی یتیم! من چند بار خواستم به او کمک کنم و به او میوه‌ی مجانی بدم اما ناراحت شد و قبول نکرد. به همین خاطر هیچ وقت روی میوه‌ها تابلوی قیمت نمی‌زنم تا وقتی این زن به مغازه میاد از قیمت‌ها خبر نداشته باشه و بتونه برای بچه‌هاش میوه بخره. راستش را بخواهی من به هر کسی که نیاز داشته باشه کمک می‌کنم و همیشه با امام زمانم معامله می‌کنم. دلم مثل آوار ریخته بود پایین و بسیار شرمنده بودم و بغضی سنگین تو گلوم نشسته بود. دلم می‌خواست روی میوه‌فروش را ببوسم، میوه‌ها را خریدم، سوار ماشین شدم و هقی زدم زیر گریه و در حال رانندگی از خودم و از امام زمان علیه السلام خجل بودم و با خودم می‌گفتم؛ ای کاش در طول سالیان دراز عمرم من هم قسمتی از درآمدم را با امام زمانم معامله می‌کردم. ...