#دعوت_به_نماز
💎 بیدار کردن با نوای قرآن 💎
💚 در دوران اسارت ، وقت سحر همیشه صدای #قرآن ـ محمد علی جعفری ـ ما را از خواب بیدار می کرد. آن قدر آرام و دلنشین می خواند که همه با رغبت و اشتیاق برای #نماز بیدار می شدند.
💚 بعد از اعتصاب که بعثیها ریختند روی سرمان و همه را کتک زدند، چوب هایی که به سر محمد علی خورد، او را از پای انداخت.
💚 چه قدر سخت بود نخستین سحری که صدای قرآن این شهید دیگر به گوشمان نرسید.
📚 قصه ی نماز آزادگان، ص 69، خاطره ی محمدعلی ناطقی.
#دعوت_به_نماز
💟 خیلی ها با فرمانده لشکر کار داشتند؛ ولی نمی توانستند در ساعت مشخصی او را پیدا کنند. مسئولیت او طوری بود که وقت بیکاری نداشت. بیکاری که نه، اصلاً فرصت نبود اگر کسی با او کاری دارد، به راحتی بنشیند و با فرمانده خود صحبت کند.
🌼 فرماندهیِ لشکر کاری سخت و پیچیده بود.
از طرفی فرمانده لشکر، فرمانده لشکر اسلام بود و باید به رسم مسلمانی، ارتباطش با زیردستان را تقویت می کرد و در هر فرصتی گامی برای خدمت به آنان برمی داشت.
💟 برای حل این مسئله، ابتکار جالبی از خود نشان داد. نیم ساعت قبل از #اذان به #مسجد می رفت و می نشست؛ اینگونه هرکس با او کاری داشت می دانست اگر هیچجا دستش به فرمانده لشکر نرسد، نیم ساعت قبل از نماز می تواند او را در مسجد پیدا کند و به آسودگی حرفش را با وی در میان بگذارد.
🌼 این ابتکار سردار #شهید #محمود_کاوه ، علاوه بر آنکه قدمی در راه رفع مشکلات و رسیدگی به امور زیردستان محسوب می شد، روشی غیرمستقیم برای جذب دیگران به مسجد بود و باعث می شد توفیق #نماز_جماعت نیز عاید دیگران شود.
📚 قصه عاشقان؛ دعوت به نماز در سیره شهیدان؛ ص 22.: