آیتاللهحقشناس فرمودند:
جوانی که وقتی به محرمات الهی میرسد
چشم میپوشد،
اِمام زمان به او افتخار میکند.
رفته بودیم راهیان
طلائیه بودیم که راوی شروع کرد صحبت کردن، مثل همیشه که همه موقع صحبت راوی مینشینن روی زمین، اکثرا نشستیم؛ یه سریا هم برا اینکه چادرشون خاکی نشه ننشستن.
راوی منتظر موند دید اینا قصد ندارن بشینن
اشک تو چشاش جمع شد با یه بغضی گفت:
نمیشینید که لباستون خاکی نشه؟
نترسید، این خاک عمرا اگه با ما بیاد.
ماها لیاقت این خاکی که با گوشت و پوست و استخوان شهدا مخلوطه رو نداریم...
می گفت هر شب با آب معدنی هایی که هیئت میداده،تو خونه چای روضه درست میکردم...
همینقدر زیبا :)))