رفت در ظلمت غـم آن شب و شبهای دگر هم،
نگرفتی تـو از آن عاشق دلخسته خبر هم
نکنی دیگر از کوچه گذر هم
بی تـو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم...( :
#فریدون_مشیری
باهم رفتیم مسجد. بیرون که آمدیم، بچه ای با سینی چای آمد استقبالمان. گفتم: من نمیخورم. چشم غره رفت که بردار. برداشتم و گفتم: تازه خوردم! گفت: اگه ده تا چای هم آوردن بخور. شاید همه ی دارایی این آدم همین چندتا چای باشه. اگه نخوری شرمنده میشه.
۲۱ تیر، ولادت شهید محسن حججی
فقط اونجایی که امیرالمومنین میفرمایند:
از شدت حجب،سر را بیشتر در خویش فروبردم و آهسته ادامه دادم:
_من امروز به خواستگاری دختر گرانقدرت فاطمه آمده ام.میان این خواهش و اجابت چقدر فاصله است؟