تاشنید‌عمو‌عموها‌را‌.. زده‌بردوش‌آرزوهارا..

تا‌کمی‌تَر‌کند‌گلوهارا..

رباب دم خیمه نشسته ؛منتظره.. هی داره شیر خواره رو تکون میده..🥀 عموت الان با آب برمیگرده قربونت برم💔😭

بیتابی‌نکن‌.. قول‌عمو‌نشد‌ندارھ😭' عمورفتہ‌که‌آب‌بیارھ..💔

امام زمان (عج)فرمودن هرجا روضه عموم عباس باشه.. سراسیمه خودمو میرسونم..😭 #خوش‌اومدی‌آقاجان💔😭

رفت سمت شریعه.. کف براب زد یهو یاد لب های تشنه حسین (ع) افتاد.. آبو نخورد..💔

به کمین نشسته بودن .. اول دست راستشو قطع کردن؛مشک رو به دست چپ گرفت و جنگ میکرد.. نامرد دست چپش رو هم قطع کرد..💔 تیرکه به مشک زدن امیدش نا امید شد😭💔 بمیرم آقاجان💔😭

دیدین اگه کسی بخواد از بلندی زمین بیوفته... اول دستاشو حائل قرارمیده..🥀

اما من بمیرم برا اون آقایی که دستی نداشت😭😭 با صورت روی زمین خورد 😭😭💔💔 یا حسین🖐🏾💔

صدا زد ام البنین ؛ با عمود آهنین برفرق پسرت زدن..💔 خانم جان گفت؛ الحمدلله .. باباش علی هم فرقش رو شکافتن..😭

گفت خانم جان دستای عباست رو قطع کردن😭 فرمود ؛الحمدلله برای آقاش دستاشو داده😭💔

ام البنین.. تیربه چشمای قشنگ پسرت زدن!🥀 گفت؛ الحمدلله، قربون بچم برم 💔

گفت حالا که تحمل کردی اینارو ؛اینم بگم... ام البنین تیر به مشک عباست زدن😭 دیدن نشست روی زمین و خاک برسرمیریخت..😭💔

هی میگفت خدایا ابروی بچمو بردن💔 امیدشو ناامید کردن😭💔

ابی عبدلله سراسیمه خودش رو به عباسش رسوند💔

عباس‌جان،گرتونخیزی‌زِجا.. کارِ‌حسین‌سخت‌تراست😭'

چرا داداش؟🥀

نگرانِ‌حرمم.. آبرویم‌درخطراست..💔

شهدا فیض ببرن.. شهید صدرزاده؛شهید تاسوعا فیض ببره😭💔

بمیرم واسه اون آقایی که کمرش خم شد از داغ برادر😭💔 ابی عبدلله کنارزن ها شروع کرد گریه کردن اشکشو با گوشه آستین پاک کرد😭

بچه ها پرسیدن بابا عمو کجاس😭 فرمود عموتونو کشتن😭😭💔💔 یا حسین🖐🏾

عباس‌جان،دست‌از‌جنگ‌کشیدندوبه‌من‌خندیدند.. توکه‌باشی‌دلم‌گرم‌است...😭 #آخ💔

همه بلدین دیگه این شعرو.. بگین 😭

بیا‌برگرد‌خیمہ،ای‌کس‌وکارم... منوتنها‌نگذار‌علمدارم..💔😭

آب‌بہ‌خیمه‌نرسید...فدای‌سرت😭

اصلا‌فدای‌مادرت‌اُم‌بنین‌که‌ریخت...😭💔

بی‌دستِ‌کربلا؛دست‌مرابگیر..😭

اشکتون‌ جاری شد مولای غریبمون صاحب الزمان رو فراموش نکنید..😭

این آقا باب الحوائجه ها.. امشب دستتونو میگیره با اینکه دست نداره😭💔

اگه‌برہ‌سرم‌رو‌نیزه‌ها.. فداسرِ‌تموم‌بچه‌ها..🥀