ببینید ما تو اتاق پرورشی شیفتی کار میکنیم
وقتی ما سرکلاسیم دبیر تو اتاقه
وقتی زنگ میخوره دبیر نیست ما تو اتاق پلاسیم
چشمانِ او ؟
ببینید ما تو اتاق پرورشی شیفتی کار میکنیم وقتی ما سرکلاسیم دبیر تو اتاقه وقتی زنگ میخوره دبیر نیست
اینطوریه که همه هم به بودن ما اونجا عادت کردن مثلا میان مبینن دبیر نیست ولی ما تو اتاقیم اصلا جا نمیخورن
کارشم میدن ما انجام بدیم
چشمانِ او ؟
اینطوریه که همه هم به بودن ما اونجا عادت کردن مثلا میان مبینن دبیر نیست ولی ما تو اتاقیم اصلا جا نمی
خیلی شخصی سازه شده هم هست وسیله های ما اونجاست همش
خوراکی های اونجام برمیداریم
قبل از امتحان استرس داشتیم داشت باهامون حرف میزد که استرس برای چی و در آینده این نمره ها هیچ تاثیری نداره و صرفا مجبوریم به این سیستم ادامه بدیم
- نظرتون چیه به عنوان عیدی برگه هامونو خودمون تصحیح کنیم؟
+ ببینم تا چی میشه شاید گفتم برگه هاتونو از پنجره پرت کنید بیرون
چشمانِ او ؟
قبل از امتحان استرس داشتیم داشت باهامون حرف میزد که استرس برای چی و در آینده این نمره ها هیچ تاثیری
تایم امتحان که تموم شد گفت کتاب باز کنید و گروهی برگه هاتونو تصحیح کنید
مارو میگی؟ از ذوق نمیدونستیم چکار کنیم
چشمانِ او ؟
تایم امتحان که تموم شد گفت کتاب باز کنید و گروهی برگه هاتونو تصحیح کنید مارو میگی؟ از ذوق نمیدونستیم
یهو زنگ که خورد گفت: هرکی نمره امتحانو میخواد با جفت برگه هاش موشک درست کنه بیاد روی سکوی حیاط
از ذوق و خوشحالی چنان بغضی کرده بودیم و جیغ میزدیم که تو عمرمون انگار انقدر خوشحال نبودیم
چشمانِ او ؟
یهو زنگ که خورد گفت: هرکی نمره امتحانو میخواد با جفت برگه هاش موشک درست کنه بیاد روی سکوی حیاط از ذو
تمام امروز شبیه بچه کوچولوهای ۵،۶ ساله شده بودیم و یجوری تمام حیاط پر شده بود از موشک و صدای جیف و خنده هامون که دلم میخواست فقط زمان متوقف شه
هرجا فکر کردم همه چیز داره خوب پیش میره و بلاخره درست شده و ذوق کردم دقیقا بعدش افتضاح ترین چیز ممکن پیش اومده
چشمانِ او ؟
هرجا فکر کردم همه چیز داره خوب پیش میره و بلاخره درست شده و ذوق کردم دقیقا بعدش افتضاح ترین چیز ممکن
واقعا نمیدونم دیگه تا کجا تلاش کنم