۲۴ دی
۲۵ دی
𝒂𝒗𝒂𝒓𝒆𝒉¹²⁸آوارهـ
[ دل اگر خدا شناسی همه در رخِ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را ]
۲۵ دی
۲۵ دی
سرم کوبیده سنگیست کز هر رگ رگ کانش
به کویِ شوق دعوت نامه دارد هر پشیمانش ؛
۲۵ دی
بُرون از جلوه دارد ؛ نشئه ای در وادی حیرت
که دودو میکند در دیدنش چشمان حیرانش
۲۵ دی
خیال جلوهاش از خواب مخمل برده راحت را
به چشم باز میخوابند مشتاقانِ حیرانش .. !
۲۵ دی
کمال محض را با چشم خود ما در نجف دیدیم
سجود ناقصی دارند مردان .. ؛ ظلِّ ایوانش !
۲۵ دی
بروزِ ذات آن الله کل ؛ مستغنی از خلق است
نشد ممکن که سازد حق به پشت پرده پنهانش
۲۵ دی
به تکوینی که من از آن جمال کل خبر دارم
به یوسف میدهد تعلیم زیبایی غلامانش ؛
۲۵ دی
کدامین طرزِ غریدن به شعر پارس میماند
ز شیران باج میخواهند سگ های بیابانش
۲۵ دی
مگر بر مرکبِ جهل آیم ؛ این دربار کامل را
خرد در راه تو لنگ استُ افتادهست پالانش
۲۵ دی