eitaa logo
آوای زندگی
26 دنبال‌کننده
582 عکس
117 ویدیو
3 فایل
منشور زندگی عاشقانه: ‌ بگذار خوب نگاهت کنم/ ‌ چشمان من را شایسته کن/ به تماشایت/ #علیرضا_ناظمی
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 خدای مهربانم ! روزم را با انرژی ناب و پاک تو شروع می کنم، مرا از هر آنچه عشق تو در آن جاری نیست حفظ کن.... کنارم باش ... من بیش از هر چیز به حضور تو در زندگیم نیاز دارم ... مرا در جهت تصمیم های درست راهنمایی کن ... عزیزترینم ... روزی پاک از جنس سلامتی، عشق، آرامش معنویت و پول به من ببخش... ‌چون تو روزی رسان شکست ناپذیری... به تو توکل میکنم و جلو می روم ... 🌳https://eitaa.com/avay_zndagi 🌳@alireza_nazem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
22.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃
مثل  ادبیات  نجیبی  بانو 
بوی غزل عطر دو سیبی  بانو 

تصویر  قشنگ چارباغ سخنی 
با  شور رباعی تو رقیبی  بانو
🌳https://eitaa.com/avay_zndagi 🌳@alireza_nazem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌💌💌💌💌💌💌💌💌💌💌 منشور زندگی از اشعار علیرضا ناظمی 💗 بنددوازدهم سبد  سبد  گل ومن  که  تشنه  دیدارت آسمان  ریسمان  می  بافم برای  لحظه لحظه  های حضورت تو  اما  آرام  قدم  نهادی در  دفتر  شعرم بی  دلواپسی وهنوز ناخدای  سطرهای سپیدی که  کاغدها  را  سیاه  می  کند ای  یار سفید  پوش دلارامم سبد سبد گل/ گویی تمام جهان گل شده است، هر گوشه‌ای از دل و دنیای من پر از عطر و رنگ توست. گلی که در دل خاک روییده‌ام، در جستجوی نور چشم تو هستم، تا در تابش نگاهت شکوفا شوم. و من که تشنه دیدارت/ دل من همچون رودخانه‌ای بی‌پایان است که تشنه لب‌های توست، تشنه یک نگاه، یک لحظه از حضورت که سیرابم کند. هر لحظه که دور از تو می‌گذرد، همچون ریگ‌های خشک و بی‌باران است. آسمان ریسمان می‌بافم/ برای لحظه لحظه‌های/ حضورت/ حتی آسمان به نظر می‌آید که برای من ساخته شده است، که من آن را به ریسمان‌های طولانی می‌بافم، تا بتوانم هر لحظه از حضور تو را در آغوش بگیرم. هر ثانیه که با تو باشم، دنیای جدیدی است که از آن به وجود می‌آید. تو اما آرام قدم نهادی/ در دفتر شعرم بی‌دلواپسی/ آرام به دنیای من گام نهادی، بدون هیچ نگرانی و با تمام زیبایی‌هایت. در دفتر شعری که از دل و جانم بیرون می‌آید، تنها نام تو نوشته می‌شود، بدون اینکه به هیچ چیزی جز عشق تو بیندیشم. و هنوز ناخدای سطرهای/ سپیدی که کاغذها را سیاه می‌کند/ هنوز من با قلمم، همانند ناخدای کشتی، در دریای بی‌کران عشق به نوشتن ادامه می‌دهم. کلمات سفید که بر صفحه‌ها می‌رقصند، اکنون با ذکر نام تو سیاه می‌شوند و معنای عشق را برای من زنده می‌کنند. ای یار سفید پوش دلارامم تو که همچون پرندگانی سفید پوش در دنیای من به پرواز درآمدی، آرامش دل منی. تو دلارامی برای دل آشوب منی، همان که با حضورت دنیای من را پر از شوق و عشق کردی. 💌💌💌💌💌💌💌💌💌💌💌
🟧🌻 برنامه‌ریزی برای مسافرت شراره خیلی دلش می‌خواست مسافرت بره، اما نمی‌دونست چطوری این موضوع را با همسرش، علی، در میان بزاره. مدت‌ها به این فکر کرد، ولی هیچ راه‌حلی به ذهنش نرسید. آن روز علی بسیار خسته به خانه برگشته بود و شراره شرایط را برای طرح خواسته‌اش مناسب نمی‌دید. ناگهان متوجه شد که تلویزیون در حال پخش تبلیغی درباره سفر با قطار هست. یک دفعه به ذهنش رسید که این فرصت خوبی است تا موضوع را مطرح کنه. به سمت همسرش برگشت و گفت: "علی، اگه بدونی چقدر دلم سفر می‌خواد! یادت میاد اون دفعه‌ای که با هم به مشهد رفتیم؟ چقدر بهمون خوش گذشت! وای، تو چقدر در سفر همراه خوبی هستی و چقدر صبوری می‌کنی. من همیشه به همه می‌گم که علی فوق‌العاده خوش‌سفره و همراه." علی که تا آن لحظه سکوت کرده بود، گفت: "شراره، واقعا دلت سفر می‌خواد؟ این که کاری نداره! همین هفته دو روز مرخصی می‌گیرم و می‌ریم!" شراره که اصلاً انتظار چنین واکنشی رو نداشت، با شوق گفت: "علی، تو واقعا مرد فوق‌العاده‌ای هستی! من خدا رو به خاطر داشتن تو شکر می‌کنم. عالی و بی‌نظیری، علی!" 🟧🌻