#گپ_روز
https://eitaa.com/avayeasheghj
#موضوع_روز : « ما امام فروش شدهایم و خبر نداریم. »
✍️ جلسهی مدیران بود!
مدیران که میگویم یعنی آنهایی که از همه بیشتر کار میکنند،
از همه کمتر میخوابند،
و از همه بیشتر به رفع نیازهای بقیه فکر میکنند.
از همه بیشتر در دفتر هستند.
از همه بیشتر دغدغهی گسترش و پیشرفت کار را دارند.
سن و سال هم ندارد.
در بعضی بخشها کمسن و سالترین فرد، مدیر شده و بقیه هم با عشق، درکنارش کار میکنند و فرمان میبرند.
• موضوع جلسه را از ابتدا نگفتم!
فقط یک سوال مطرح کردم : بهترین نیرو در واحد شما کیست و چرا ؟
هرکدام از بچهها یکی از نیروهایشان را معرفی کردند و چند ویژگی بارز او را گفتند. و آقای فراهانی یکی یکی تمام این ویژگیها را روی تخته نوشتند.
✘ تمام که شد، دیدیم یکی از این ویژگیها در اغلبِ بچههای ممتاز، مشترک بود:
«فکر کردن به دغدغهی اول مجموعه و بکارگیری تمام تلاش برای رفع آن»
یعنی چیزی که او فکر میکند و برایش تمام خودش را آورده وسط، با چیزی که مدیرش برای آن میدود یکیِ یکیِ یکیست.
تازه یکی از بچهها گفت: فلان نیرویِ من همیشه زودتر از من نیازهای مرا تشخیص میدهد، و عموماً وقتی به او چیزی را میگویم، میبینم نصف راه را هم رفته است.
گفتم : مثلِ خودِ تو !
خودت هم همینطوری هستی آخر!
هر بار به نیازی میرسیم برایش فکر کرده بودی و یا بخشی از راه را هم رفته بودی. و این یعنی شما دو نفر در درک زمان، و تشخیص اولویتها به فهم تراز و مشترک رسیدهاید و این «حرکت دستهجمعی» یک امتیاز مهم در یک تشکیلات است که باعث میشود افراد دچار «زمانشناسی متفاوت»، درک متفاوت و درنتیجه سوء تفاهم نشوند و تشکیلات چابک به سمت مقصدش حرکت کند و از حملات عجیب و غریب شیطان و اختلافانگیزیها در امان بماند.
همه بلدید اینرا : در دعای عهد میخوانیم که :
و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه ...
خدایا ما را قرار بده جزو کسانی که در رفع نیازهای امامش سرعت میگیرد و میدود به سمتش.
آیا آنچه امروز از بچهها گفتیم : تمرین همین فراز نیست؟
همه تایید کردند.
• گفتم : آیا خود ما همهی این ویژگیها راداریم؟
و این مهمترین ویژگی را چی ؟
تصدیق کردیم که خیلیهایش را نداریم و در بعضی خصائص بچهها از ما جلوترند.
گفتم :هرگاه دیدیم، همه دارند :
• چابک میروند و ما با هزار شک و شبهه و سوءتفاهم درگیریم و نمیتوانیم حرکت کنیم،
• یا مشغول عیب این و آنیم،
• یا رشد و پیشرفت کسی روی مخ ماست و منتظریم جایی حالش را بگیریم،
• یا توقع داریم فلان توقعمان برآورده میشد و نشد و حالا کند شدیم،
• یا حالمان با چیزی غیر از این حرکت دستهجمعی خوش است، یعنی :
ما امام فروش شدهایم و خبر نداریم.
فقط «عاشق» میدود برای رفع نیاز کسی.
اگر دیدیم چیزی نمیگذارد سرعت بگیریم برای رفع نیاز، یعنی به همان خَرسَنگی رسیدیم که باید تُف کنیمش بیرون تا سبک شویم وبرویم.
• یکی از بچهها گفت : اگر تمام این ویژگیها را کنار هم بگذاریم، میشود یک فرد تراز که برای هر کسی که اطرافش هست؛ امن است.
گفتم : و این یعنی صاحب اسم «مومن».
و امام از ما سربازی نمیخواهد!
رسیدن به همین مقام امن را می خواهد، زیرا دولت او، دولتِ صالحان است!
آنان که به مقام امن عشق رسیدهاند!