eitaa logo
آوینیسم🌱
8.5هزار دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
2.8هزار ویدیو
204 فایل
≼ آسد‌مرتضی‌آوینی: قدس جلوه‌ی برکت خدا و پله‌ی نخستین معراج انسان است راه قدس از کربلاست که می‌گذرد...🇵🇸 ≽ راه ارتباطی: @seyyedhj @fajr04🧕 لینک ناشناس https://daigo.ir/secret/65946312 کپی مطالب آزاد🌱 اگه یه صلوات برای فرج هم فرستادی دمت گرم:)
مشاهده در ایتا
دانلود
5.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 ‌ موضوع اصلی محرم، علیه‌السلام نیست! «رسیدن به ِ خودته»! 🎤استاد شجاعی °• @avinist •°
●آقا امیرالمؤمنین(علیه‌السلام): میزان اشخاص به میزان پاسخ درست دادن و در عین حال با حداقل زمان پس از سوال آزموده میشود. °• @avinist •° | غُررالحِکم،حدیث۵۴۵۲
▪️امام حسین علیه‌السلام گریه شدیدی کردند. زینب علیهاالسلام پرسید: «خدا چشمت را گریان نکند، چرا گریه می‌کنی؟» فرمود: «چگونه نگریم؟! به زودی شما را اسیر می‌کنند و میان دشمنان می‌برند...» با این سخن حضرت، زن‌های حرم به گریه افتادند و فریاد زدند: «الوداع... الفراق...» 📚تذکرة الشهداء، ص۳۰۷ °• @avinist •°
نگاه پنجم:بارقه‌نگاه °• @avinist •°
روز ۵ هدیه به ‌ « شهید سرلشگر محمد کاظمی »🖤 °• @avinist •°
برای شهدا نماز لیلةالدفن بخوانیم سپهبد شهید غلامعلی رشید فرزند علی شهید عباس رشید فرزند غلامعلی شهید علیرضا لطفی فرزند امام‌وردی °• @avinist •°
جان در قفس تن حبیب بی تابی می‌کند، به حال خود نیست انگار رخت پیری را کنده است در چشمه عشق وضوی ارادت گرفته است و یکباره جوان شده است جوانی که خویش را به تمامی از یاد برده است و لجام دل به دست عشق سپرده است هیچ کس حبیب را تاکنون به این حال ندیده است گاهی آه می‌کشد گاهی نگاهی به خیام حرم می‌اندازد گاهی به افق چشم میدوزد گاهی خود را در نگاه معشوق گم میکند گاهی می‌گرید و گاهی می خندد. ۱/۲ ‹ برشی از کتاب به قلم سید مهدی شجاعی › °• @avinist •°
بریر به او میگوید حبیب این چه جای خندیدن است؟ شوخی و خنده آن‌هم در این هنگام در شأن تو نیست تو سید القرائی تو پیر طایفه ای تو عالم و فقیهی در این وانفسای حصر و مقاتله تو را با هزل و مطایبه چه کار؟ و حبیب که انگار نه بر پای خویش که بر بالهای هواسیر میکند دست طرب بر پشت بُریر میزند و میگوید اینجا در دمدمای وصال اگر جای خنده نیست کجا جای خنده است؟ نه در این کمرکش پیری که در اوج جوانی نیز هیچ کس از من یک کلام غیر جدّ نشنیده است شنیده است؟! اما ... اما تو نیز اگر ببینی که در ورای این قفس شکستنی چه در انتظار ماست تو نیز اگر ببینی که آن سوی این مرز چه کسی ایستاده و آغوش گشوده است جان را همراه خنده رها میکنی و پر میکشی من عمری را لحظه شمار این مجال بوده ام. اکنون به دیدار این یوسف، وصال چگونه دست از ترنج بشناسم؟ چگونه خود را پیدا کنم چگونه خویش را دریابم و در چنگ بگیرم؟ ۲/۲ ‹ برشی از کتاب به قلم سید مهدی شجاعی › °• @avinist •°