هدایت شده از تبلیغات عجایب
#حاملگی_دختر_نوجوان🤔
16 ساله بودم که به اصرار مادرم ازدواج کردم .
پدرم به اسرار مادرم قبول کرد نمیدونم چرا که این پسر خوبیه منم قبول کردم.
زندگیه خوبی داشتیم ولی بعد مدت 2 سال شوهرم و مادرم تو یک تصادف از دنیا رفتن و من و پدرم زنده موندیم .
پدرم گفت باید بیای پیش خودم زندگی کنی منم چون پدرم بود ،قبول کردم
که یک روز وقتی تو اتاق بودم پدرم اومد تو اتاق در را بست و 😳😳
ادامه داستان بازشود👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2015756435C3c7cc81897