eitaa logo
عکسنوشته فرهنگ و حجاب
683 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.4هزار ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سه دقیقه در قیامت 13.mp3
22.79M
قسمت 3⃣1⃣ "تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم" * شوق مرگ و آرزوی مرگ؛ خوب یا بد؟ * شرح ملاقات با حضرت عزرائیل * نکاتی قابل تامل پیرامون ملائکه * دیدن آینده در خواب * نکاتی پیرامون عالم ذَر *نکاتی پیرامون حضرت عزرائیل 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
‏🔞هشدار تصویر حاوی مسائل غیر اخلاقیست ۱۸+🔞 ‏ درسایه غفلت مسئولین ⁧ ⁩ وارد مرحله ای شد ک توشبکه هایی مثل جِم هم قفله،اونجا دیگه حداقل عشقا مثلثیه،تو این سریال عشق مربعی،ذوزنقه ای،۸ضلعی هم میبنیم👇 ‏گفته میشه هزینه این سریالو سازمانهایی ک وظیفشون«تبلیغات اسلامیِ»داده،زیبانیست؟ 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
عکسنوشته فرهنگ و حجاب
‏🔞هشدار تصویر حاوی مسائل غیر اخلاقیست ۱۸+🔞 ‏ درسایه غفلت مسئولین ⁧ #سریال_دل ⁩ وارد مرحله ای شد ک ت
دوستان بزرگوار سلام لطفا محتوای سریالهای شبکه خانگی را جدی بگیرید. شبکه ی نفوذ در عرصه ی فرهنگی تاخت و تاز می کند و ماسفانه هر روز شاهد قربانی شدن فرزندانمان هستیم. 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
🦋 ۳۲ روز تا عرفه 🦋 🌼امروز به نیت ❣شهید محمدحسین حدادیان❣ قرائت ☘ زیارت عاشورا ☘ ✨ان شاءالله عمل گفته شده را انجام دهیم تا شفاعت شهید شامل حالمان شود✨
💟 هفتمین روز ذی القعده 🌺قرائت ۴مرتبه سوره زلزال ☘ثواب قرائت امروزمون رو هدیه میکنیم به پدر و مادران شهدا، اونهایی که زنده هستند ان شاءالله خدا طول عمر باعزت روزیشون کنه و اونهایی که در بین ما نیستند روحشون قرین رحمت الهی ان شاءالله🤲
بسم الله الرحمن الرحیم من زنده‌ام قسمت پنجاه و دوم رفتم توی انبار و آخرین رشن را جمع کردم. به جای اینکه عدس ها را به مسجد ببرم و آنجا پاک کنم ،رو به روی عکس آقا نشستم و مشغول پاک کردن عدس شدم. زمان آمدن آقا نبود، اما یکباره آقا بالای سرم حاضر شد. هر دو از دیدن هم جا خوردیم. من از دیدن او خوشحال و هیجان زده شدم اما او از دیدن من ناراحت شده بود. آقا با تعجب گفت: تو اینجا چه کار می کنی؟ برای چی اینجایی؟ کریم چطور تورو رها کرده؟ رحیم چطور تورو رها کرده؟ با کی اومدی؟ چند روز اینجایی؟ کجایی؟ چنان پشت سر هم سوال می‌کرد که فرصت نمی کردم به او جواب بدهم. با شرمندگی او را نگاه کردم. وقتی برایش توضیح دادم که طی این مدت چه کارهایی در مسجد انجام داده‌ام خوشحال شد. قرار شد او بیرون از خانه با کیسه های شنی سنگری بسازد. از من خواست هر شب بدون استثنا تحت هر شرایطی به خانه بیایم. من هم قول دادم شب ها برای استراحت به خانه برگردم حالا دو تا قول داده بودم؛ یکی به سلمان و دیگری با آقا. آ ذوقه هایی را که از همسایه‌ها گرفته بودم کیسه کیسه در چند نوبت به مسجد رساندم. دو شب بعد طبق وعده‌ای که به آقا داده بودم به خانه رفتم، آقا سنگر کوچک و جمع و جوری سر کوچه ساخته بود که با دیدن آن یاد قبرهایی می افتادم که برای مراقبه و غلبه بر ترس از مرگ در آنها می خوابیدیم. کف سنگر یک پتو و یک بالش کوچولو انداخته بود. یک توری هم به عنوان سقف سنگر کار گذاشته بود که پشه و مارمولک و جانوران موذی نتوانند وارد آن بشوند. با دیدن این همه ذوق و سلیقه لبخندی زدم و گفتم: آقا این که سنگر نیس، این مثل تخت ملکه هاست. بغلم کرد و پیشانی ام را بوسید و گفت: مگه تو چی از یه ملکه کمتر داری، توهم ملکه بابایی دیگه! هیچ گاه آن چهره ی مهربان و دوست داشتنی با آن دست های بزرگ و پینه بسته از کار و رنج که آن شب به روی سرم کشید از خاطرم نمی رود. آن دست های مهربان و دوستش دوست داشتنی را از صمیم قلب بوسیدم. یادم آمد یادداشت دومم را هم باید برای سلمان بگذارم.دوباره نوشتم: من زنده ام و آن را به شیشه ی ترک خورده ی اتاق چسباندم. صدای سوت خمپاره ها لحظه‌ای قطع نمی شد. شعله هایی که از سوختن شهر برمی خاست، شب و تاریکی را بی معنا و همه جا را روشن کرده بود. گوش شهر از صدای خمپاره ها پر شده بود. آقا برای اینکه من را از فضای ملتهب و وحشت آور صدا و آتش خمپاره ها دور کند با خاطرات جنگ ها و تاریخ و شعر و ادبیات سرگرمم کرد. مثل همیشه که با آمدن فصل پاییز ژاکت های بافته شده سال های قبلی را می شکافت و مدل طرحی نو می‌بافت، با کلافی به رنگ گلبهی ژاکتی برایم سر انداخته بود و بی آن که حتی یک نگاه به بافته هایش بیاندازد، همان طور که حرفه ای می‌بافت گفت: همه ی آدم ها تو زندگیشون یه بار، جنگ می بینن، اما من دو جنگ را دیدم؛ هم جنگ ۱۳۲۰ را دیدم و هم جنگ ایران و عراق را. در همسایگی ما چند نفر دیگر هم سنگر ساخته بودند دور آقا جمع شده بودند و دائم به آقا که صدای دلنشین و محزونی داشت می گفتند: مشتی دلمون گرفته، یه دهن فایز بخون دلمون رو سبک کنیم... پایان قسمت پنجاه و دوم رشن:خوار و باری که شرکت نفت هر چهارده روز یکبار به کارگرانش می داد و شامل برنج،شکر، قند روغن، آرد، نخود، لوبیا،عدس و ... بود. فایزخوانی: نوعی خواندن شعر با آهنگ محسون متعلق به مردم دشتستان و بوشهر 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمودند: أنَا الَّذى أخْرُجُ بِهذَا السَیْفِ فَأمْلاَالاَْرْضَ عَدْلا وَ قِسْطاً کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً من آن کسى هستم که در آخرالزمان با این شمشیر – ذوالفقار- ظهور و خروج مى کنم و زمین را پر از عدل و داد مى نمایم همان گونه که پر از ظلم و جور شده است. بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۹٫ 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‏ آیا خانمها ابتکار و مولاوردی در این باره توضیحی دارند که چرا دختران زیر ۱۸سال که طبق ایده آنها حق ازدواج ندارند, بایستی آموزش جنسی ببینند و حقوق باروری داشته باشند؟ فکر نکنم نیاز به توضیح باشه که هدف شوم مولاوردی و ابتکار چیه؟ قضیه از این واضح‌تر؟ 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
🦋 ۳۱ روز تا عرفه 🦋 🌼امروز به نیت ❣شهید محمدرضا دهقان امیری❣ قرائت ☘ زیارت علقمه ☘ ✨ان شاءالله عمل گفته شده را انجام دهیم تا شفاعت شهید شامل حالمان شود✨
سه دقيقه در قيامت 14.mp3
26.88M
قسمت 4⃣1⃣ "تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم" *ماده در عالم دنیا و مجردات *چطور خون هم مقدس است و هم نجس؟ *مظاهر اسما الله در دنیا *کیفیت پر وبال ملائکه و ما انسان ها *من کیستم؟ نسبت بدن و حقیقت ما *چیستی تکنولوژی و علم *کیفیت ملائکه خدا، حورالعین و... 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB