eitaa logo
🌸 عکسنوشته حجاب 🌸
686 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💟 دوازدهمین روز ذی القعده 🌺قرائت آیات ۱۰۶ تا ۱۴۰ سوره انعام ☘ثواب قرائت امروزمون رو هدیه میکنیم به امام سجاد علیه السلام. ان شاءالله بحق این امام بزرگوار شفای همه بیماران الخصوص بیماران کرونایی😍
مارتین ایندیک دیگر وقت آن نیست که دانشجویان را به خیابان ها بکشانیم، بلکه باید چادرها را از سر زنان برداریم. هر زن چادری در کوی و برزن ایران، به منزله ی پرچم جمهوری اسلامی ایران است، لذا ما برای براندازی این نظام باید حجاب ها را سست نماییم. جواهرانه، ص ۵۶ 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
قسمت 8️⃣1️⃣ "تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم" * ملائکه کتابت اعمال در زمان مرگ انسان چه رفتاری دارند؟ * شیطان از چند طرف به انسان حمله می‌کند؟ * ویژگی‌های عوالم فجار، ابرار و مقربین * عالم یمین و شمال و اصحاب آن * مراحل پاک شدن افراد * سجده ملائکه به چه معناست؟ * هر انسان چند مَلَک دائمی به همراه خود دارد؟ * عظمت زیارت عاشورا در نامه اعمال * مرتبه وجودی امیرالمومنین به چیست؟ * از امیرالمومنین چه طلب کنیم؟ * قبر هر شیعه‌ای متصل به نجف است. 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‏تنها خوبی که کرونا داشت این بود که باعث شد بفهمیم ازدواج کردن بدون گرفتن مراسم عروسی های گرون قیمت چقدر خوبه مخصوصا اون قسمتش که پول شو خرج زندگیت میکنی و چند قدم جلو میوفتی 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
دخترم خیلی اصرار داشت که براش داداشی بخریم. هر چند من و همسرم هر دو به بچه علاقه داشتیم ، ولی خب با توجه به وضعیت اقتصادی واقعا نمی شد بهش فکر کرد. بالاخره دعای دخترمون به اجابت رسید و ناخواسته باردار شدم. از وقتی متوجه شدیم ، تصمیم گرفتیم کاری کنیم. خونه که نمی شد خرید. طلا و پول کمی که داشتیم روی هم گذاشتیم و همسرم رفت دنبال زمین در اطراف شهر، بالاخره ۱۰۰۰ متر زمین خریدیم که البته جای خوبی هم نبود. از وقتی زمین را خریدیم ، آخر هفته ها همسرم دو سه تا درخت می خرید و قابلمه ناهار را برمی داشتیم و می رفتیم باغچه. دخترم هم کلی بازی می کرد و ما هم هوایی می خوردیم. چند ماهی گذشت، قیمت زمین بالا رفت و به دلیل استقبال از خرید زمین های آن منطقه، قیمت باغچه ی ما هم بالا رفت.آنقدر که توانستیم با فروشش آپارتمان ۱۰۰ متری بخریم و از اجاره نشینی راحت بشویم. حالا خوب متوجه شدم که چطور بچه واسطه و مجرای رزق است. 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
بسم الله الرحمن الرحیم من زنده‌ام قسمت پنجاه و ششم یک دستم در دست آقا و یک دستم به شلوارم بود و می دویدم. یادم آمد که اصلاً آمده بودم سنجاق قفلی بردارم. هر چیزی التماس کردم که به خانه برگردیم، من یک کار مهم دارم، آقا قبول نمی کرد و می گفت: تا نفس داری بدو. گفتم: آقا کارم واجبه. آقا گفت: ولی الان احتیاط واجب تره. خونه و این محل زیر آتیش عراقیاس. گوشه ای دست در دست هم چمباتمه زده بودیم و دور و برمون رو می پاییدیم. آقا با بغض گفت: دیشب یه ساعت بیشتر نتونستم بخوابم. توی این یه ساعت خواب دیدم نگین انگشتر شرف الشمسم رو گم کردم و هر چه می گردم پیداش نمی کنم. باخودم گفتم استغفرالله مگه زمین دهن باز کرده، آخه آدم تو خونه ی خودش چیزی رو گم کنه و پیدا نشه؟ آقا اگه کارت مهم نیست نریم تا یه چند ساعتی بگذره و محل امن و آروم بشه. گفتم: اما من کارم خیلی مهمه. با التماس و اصرار دوباره بدون اینکه لحظه ای دست هایش را از دستم جدا کند، به سمت خونه رفتیم. یاد فایزخوانی حزین آقا با شعر "بی من مرو" افتادم. انگار آقا دستهایم را به دست هایش زنجیر کرده بود. پاورچین پاورچین از کنار دیوارهای آوار شده به سمت خونه ای که زخمش تازه بود راه افتادیم. نمی‌دانستم در این خانه ی زخمی بی در و دیوار چه چیزی را از کجا پیدا کنم. پتوهای مهمانخانه که مادرم ملافه هایشان را همیشه سنجاق می کرد، گرد و خاکی شده بودند و ترکش خمپاره ها تکه پاره و سوراخشان کرده بود اما هنوز هم گویی در انتظار میهمان بودند. بلافاصله یکی از آن سنجاق های بزرگ پتو را در آوردم. آقا بیشتر عصبانی شد و گفت: کار مهم تو همین بود؟ تو جونت به اندازه ی یه سنجاق قفلی هم ارزش نداره؟ آخه این چه چیز با ارزشی بود که ما رو به خاطرش دوباره برگردوندی؟ به در و دیوار خراب شده خانه، به اثاثیه اش نگاه می کردم. انگار با خانه‌ای که سرپناه و تکیه‌ها و یادگار خاطرات کودکی ام بود کاملاً بیگانه شده بودم. دلتنگی عجیبی به سراغم آمده بود. می خواستم بنشینم توی خانه‌ که داد و فریاد آقا بلند شد: به این سنجاق قفلی ات محکم بچسب. محکم نگهش دار! آخه این از جونت عزیزتره دیگه! بین راه یاد قولی که به سلمان داده بودم افتادم. نامه ی سوم هنوز توی جیبم بود اما راستش دیگر پنجره ای نبود که نامه را به آن بچسبانم و به قولم عمل کنم. گفتم: آقا مگه همین الان ندیدی خدا چطور تو رو از حمام بیرون آورد و یه کلاه آهنی سرت گذاشت و جایی که بودی و جایی که میخواستی بری با خاک یکی شد و تو رو وسط اونا نگه داشت. آقا گفت: ولی جان آقا، همیشه این طوری نیست. بعضی وقتا خدا تو را از آشپزخونه می بره تو حمام، اونجا نفله می شی. گفتم: پس با این حساب باید تسلیم خواست خدا باشیم. اینجا هرکسی تقدیری داره، تا قسمت ما چی باشه. آقا که با تمام قدرت دستم را گرفته بود و بی اختیار می کشید، مثل اینکه یکباره تقدیر را باور کرده باشد، یواش یواش دستهایش را از دست هایم جدا کرد. تا مدتی از فشار دست های آقا انگشت هایم به هم چسبیده بود؛و درد میکرد... پایان قسمت پنجاه و ششم 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
‏"با خدا عهد کرده‌ام که کومله و دمکرات مرا نکشند. با خدا عهد کرده‌ام که به دست عراقی‌ها شهید نشوم. با خدا عهد کرده‌ام که در تهران به دست منافقین ترور نشوم. من از خدا یک خواسته دارم و این است که در جنگ با اسرائیل و به دست شقی‌ترین آدم‌های روی زمین کشته شوم" ‎ نشر با ذکر 🌹 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃بشارت امام باقر به منتظران مهدی امام باقر علیه السلام: «بر مردم زمانى مى‏‌آید که امام‌شان از منظر آنان غایب مى‏‌شود. خوشا به حال آنان ‏که در آن زمان در امر [ولایت] ما اهل‌ بیت(علیهم‌السلام) ثابت ‏قدم و استوار بمانند! کمترین پاداشى که به آنان مى‏‌رسد، این است که خداى متعال خطاب‌شان مى‏‌کند و مى‏‌فرماید: «بندگان من! شما به حجت پنهان من ایمان آوردید و غیب من‌را تصدیق کردید. پس بر شما مژده باد که بهترین پاداش من در انتظارتان است». کمال الدین، ج ۱، ص ۳۳۰ 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋 ۲۶ روز تا عرفه 🦋 🌼امروز به نیت ❣شهید تندگویان ❣ قرائت ☘ ۱۱۸ مرتبه ذکر صلوات☘ ✨ان شاءالله عمل گفته شده را انجام دهیم تا شفاعت شهید شامل حالمان شود✨
💟 سیزدهمین روز ذی القعده 🌺قرائت آیات ۱۴۱ تا پایان سوره، سوره انعام ☘ثواب قرائت امروزمون رو هدیه میکنیم به امام سجاد علیه السلام. ان شاءالله بحق این امام بزرگوار شفای همه بیماران الخصوص بیماران کرونایی😍
داوود امیریان در کتاب "مرد" به سه بخش دوران زندگی حاج احمد متوسلیان پرداخته است: اول: دوران حضور حاج احمد در مریوان دوم: رفتن او به جنوب تا اسارتش در لبنان سوم: دوران بعد از اسارت حاج احمد حاج احمد متوسلیان، فرمانده لشگر ۲۷ محمد صلی الله علیه و آله در جنگ تحمیلی ۸ ساله ایران و عراق بود. وی یکی از ۴ فرد ربوده شده ی ایران در لبنان در سال ۶۱ می باشد. 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
قسمت 9⃣1⃣ "تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم" * شباهت و تفاوت مرگ و خواب * انسان در زمان مرگ چه تمثّلاتی می‌بیند؟ * حقیقت ولایت صورت‌های فراوانی دارد * همه انسان‌ها هنگام مرگ امیرالمومنین را می‌بینند، اما حضرت را با کدام اسم دیدن مهم است؟ * رابطه سنخیت و شاکله * انسان به کسی که با او هم سنخیت است، تعلق دارد * علاقه‌ها از جنس اعتباری نیست * جنسیت ملائکه و شیاطین * عُلقه و علاقه انسان با شیطان و ملائکه به چه صورت است؟ * به فکر "خود واقعی" مان باشیم 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
استاد رحيم پورازغدی " در جامعه اي كه زن بدحجاب است مردانش دچار بيماري كج چشمي اند... حجاب امري است مربوط به جامعه، لذا قانون بَردار است؛ در عرصه حقوقي، زن و مرد داريم اما در عرصه عمومي نه زن داريم و نه مرد فقط انسان. زن بودن زن براي عرصه خصوصي است و انسان بودن زن براي عرصه عمومي است." 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این آسیب قطعی است!! خلوت با نامحرم..☝️ بعضیا میگن ظرفیت ما بالاست! 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃نماز توبه ماه ذی القعده🍃 سید بن طاووس روایتی نقل کرده که ذی القعده ماه اجابت دعا در وقت شدت است. در روز یکشنبه ی این ماه، نمازی با فضیلت بسیار از رسول خدا صلوات الله علیه و آله روایت کرده که هر که آن را بجا آورد، توبه اش مقبول و گناهش آمرزیده می شود، با ایمان از دنیا می رود، قبرش نورانی و والدینش از او راضی می گردند و مغفرت شامل حال والدین و فرزندانش می گردد. توسعه ی رزق پیدا می کند و ملک الموت در وقت جان دادن با او مدارا می کند. کیفیت این نماز به این گونه است که 🍃روز یکشنبه غسل کرده، وضو گرفته و دو، دو رکعتی نماز بجا می اوریم. در هر رکعت حمد یک مرتبه، توحید سه مرتبه و سوره های فلق و ناس هر کدام یک مرتبه. پس از نماز ۷۰ مرتبه استغفار کرده، پس از آن این دعا را می خوانیم: لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم یا عزیز یا غفار، اغفرلی و ذنوب جمیع المومنین و المومنات فانه لا یغفرالذنوب الا انت مفاتیح الجنان، اعمال ماه ذی القعده 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایران جوان بمان ✅ دکتر اکبری، مشاور عالی وزیر بهداشت: [بعد از ابلاغ سیاست های کلی جمعیت توسط مقام معظم رهبری]، هر کاری که کردیم، تقریبا ضد این بوده!! [در حوزه افزایش جمعیت و فرزندآوری]، وظیفه ما تبیین علمی است. وظیفه حاکمیت و دولت حرکته، ما حرکتی ندیدم... 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
بسم الله الرحمن الرحیم من زنده‌ام قسمت پنجاه و هفتم می‌خواست مرا با خودش به بیمارستان ببرد که محل کار همیشگی اش بود. می‌گفت: فقط پشت بام بیمارستان O.P.D علامت بعلاوه ی صلیب سرخ را دارد که برای هواپیماهای بعث عراقی مشخص می کند آنجا بیمارستان است و قانونا نباید بمباران شود. نقطه امنی است و چون رئیس بیمارستان و خیلی‌های دیگر فرار کرده‌اند، به نیروهای امدادگر نیاز دارند، آنجا می توانی به مجروحان کمک کنی. وقتی از او خواستم که با هم مسجد مهدی موعود برویم قبول کرد. از همان ابتدای جنگ سلمان برایش یک دست لباس بسیجی آورده بود. همان را می شست و می پوشید. حتی موقع رفتن به بیمارستان هم، همان لباس را تن می کرد. با آن قد و بالا و موهای پرپشت جوگندمی، لباس بسیجی به او اقتداری می‌داد که همه جا و همه کس ازش حساب می بردند. تا جایی که وقتی می گفت محل کارم بیمارستان O.P.D است همه فکر می‌کردند یا رئیس بیمارستان یا پزشکی عالی رتبه است. هیچ‌کس نمی‌دانست با این طبع بلند و اقتدار، همه ی گل های باغ بیمارستان O.P.D حاصل کار دست اوست. به مسجد رسیدیم. همه ی بچه های مسجد مهدی موعود اورا می شناختند، به محض دیدنش سلام دادند و آقا به قسمت برادرها و من هم قسمت خواهر ها رفتم. آنجا چند گونی لوبیا برای پاک کردن جلوی ما ریختند. هرچه پاک می کردیم تمام نمی شد. بالاخره بعد از چند ساعت، سر و کله ی سید پیدا شد و گفت: از داروخونه های شهر مقدار زیادی دارو و تجهیزات پزشکی آوردن. دو نفر برای تفکیک دارو به امداد جبهه بیان. محل امداد جبهه مدرسه کودکان استثنایی بود که یک ایستگاه از خانه ی ما فاصله داشت. با همان ماشینی که سید را آورده بود همراه با پروانه آقا نظری به امداد جبهه رفتیم. همه ی داروها مثل آبنبات توی گونه ریخته شده بود. من و پروانه که از داروها فقط قرص آسپرین و سرماخوردگی را می‌شناختیم، هاج و واج به داروها نگاه می‌کردیم. خانم عباسی که داروساز بود اسم و خاصیت همه ی داروها را به ما یاد داد. یکی یکی داروهای اساسی جبهه و آنتی بیوتیک ها و سرنگ ها و بانداژ ها را جدا کردیم. ظرف دو روز کلی اسم دارو و کاربرد آنها را یاد گرفتیم. قرار شد داروهایی که اورژانسی نیستند به بیمارستان هلال احمر (شیر و خورشید) که بعدها به بیمارستان امدادگران تغییر نام پیدا کرد، تحویل داده شود. در بیمارستان امدادگران وقتی اسم و کاربرد بعضی از داروها را برای خانم مقدم که سرپرستار بخش بود توضیح دادم، مغرورانه نگاهی به سر تا پایم انداخت و من هم بیشتر از آنچه حالی ام بود قیافه گرفتم. به من گفت: بهت نمی آد نرس باشی. گفتم: چرا، فقط چون مثل شما کلاه و دامن ندارم؟ اسم داروها رو از کجا یاد گرفتی؟ این بار با تواضع گفتم: از شما یاد گرفتم. شنیده بودم در بیمارستان به بچه‌های نماینده ی فرماندار، به چشم جاسوس یا اعضای گروه‌های پاکسازی نگاه می‌کنند. هیچ چاره‌ای جز تواضع و شیرین زبانی نداشتم... پایان قسمت پنجاه و هفتم 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام صادق علیه السلام اذا قام القائم لا يبقى أرض إلا نودي فيها بشهادة أن لا إله إلا الله و أن محمدا رسول الله هنگامی که حضرت قائم قیام نماید همه جای زمین ندای توحیدی لا اله الا الله و محمد رسول الله تنین‌انداز می‌شود. تفسیر عیاشی،ج 1، ص ۱۸۴ 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا