سه دقیقه در قیامت 45.mp3
32.32M
#شرح_کتاب_سه_دقیقه_در_قیامت
قسمت 5⃣4⃣
"تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم"
* محرم و نامحرم در نگاه امام خمینی
* توصیه امام خمینی به تحصیل بانوان
* نظر امام درباره حضور زن در اجتماع
* آموزش نظامی زن
* حریم محرمها
* امام خمینی(ره)، الگوی تام در دوران غیبت
* شاخص خانواده اسلامی در غرب
* نقش شهوت در ملکوت انسان
* عظمت حجاب زن
#استاد_امینی_خواه
@audio_ketab
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
وقتی میگیم سریال های شبکه نمایش خانگی از فیلمهای ترکیهای بدترن دقیقا منظورمون چیه!
#اسمیپ
#نفوذ_فرهنگی
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
13.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عــــــــــــــــــيد غدير
حسين طاهري
دل و دلبر حــــــــــــــــــــيدر
#عيد_غدير
#فقط_به_عشق_علي_علیه_السلام
https://eitaa.com/joinchat/3750690871Cc517b29b79
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
رهبر فرزانه انقلاب
همسران غصه خوردند که چرا آنها نمیتوانند به میدان جنگ بروند؛ و صبر کردند و در خانهها نشستند و پشت جبهه را نگهداشتند. بعد هم که آن رزمنده شهید شد، شکر کردند و به شهادت شهیدشان افتخار نمودند! این است که شعلهی یک نهضت، همچنان زنده میماند
.
شادی روح همه ی شهدا و سلامتی همسرانشان صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#کوچه_شهید
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
25.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹کار ما عبادت است، کار خدا رساندن روزی
✅ @Aminikhaah
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
بسم الله الرحمن الرحیم
من زندهام
قسمت هفتاد و هفتم
انگار اشتباهاً لباس یکی دیگر را تن او کرده بودند اما جارو را از دستش گرفته بودند. مثل رژه صبحگاهی نظامیان، بی توجه به وضعیت مجروحین جلو میرفت و ما پشت سر او میرفتیم و چهار سرباز هم پشت سر ما بودند. از بی توجهی او به ناله های مجروحین پیدا بود که حرفه اش پزشکی نیست.
تختهای ملحفه دار که پتوهای تمیزی در کنارشان بود. کنار تخت ها، میز های کوچکی بود که روی هر کدام چند کمپوت ایرانی قرار داشت. مجروحین عراقی همگی در وضعیت چرت یا خواب یا استراحت بودند. به همه آنها سرم وصل بود اما آخر سالن چند ردیف تخت با روکش پلاستیکی و بدون هیچگونه ملحفه و پتو دیده میشد. مجروحینی روی این تخت ها خوابیده بودند که از سرما و درد در خود مچاله شده و پانسمان زخم هایشان از شدت خونریزی خیس بود.
بوی تعفن و ادرار در آن قسمت از محوطه سالن بیداد میکرد. صدایی که با درد و ناله از سید عباس کمک می طلبید و استغاثه می کرد به گوشم رسید. هر بار که او سید عباس را صدا می زد، من و مریم نگاهی به هم می کردیم که یعنی او ایرانی است که منظورش سیدعباس خودمان است؟ فهمیدم ردیف آخر مربوط به اسرای مجروح ایرانی است.
هنوز رد خونریزی های کهنه روی بدنشان پیدا بود. از میز و پاتختی و کمپوت و سرم هم خبری نبود. نگاه های بی رمق و لب های خشک و ترک خورده شان حاکی از ظلمی بود که طی آن مدت بر آنها رفته بود. به هرکدام که میرسیدیم بی اختیار سری تکان میدادند. نگاه مظلومانه و غریبانه شان که مملو از درد بود بر ما خیره می ماند. در میان این اسرای زخمی و بیحال بی اختیار چشمانم دکتر هادی عظیمی و میر ظفر جویان را جستجو میکرد.
به ردیف آخر که رسیدیم، دکتر سعدون سرعتش را بیشتر کرده و پشت سر هم میگفت: یا الله، سرعه سرعه!
اما با دیدن این نگاه ها و شنیدن صداهای آنها پاهایمان سست و قدمهایمان آهسته شده بود. از این همه دردی که می کشیدند، احساس خفگی می کردم. دلم می خواست فریاد بزنم: مجروح که ایرانی و عراقی ندارد.
تمام مقنعه و سر آستین ها و پایین مانتو ام هنوز به خون میر ظفر جویان آغشته بود. لکه های خون مثل گلبرگ های خشکیده به سیاهی می رفتند.
مقنعه ام قهوه ای بود و فقط بوی خون را استشمام میکردم. چشم هایم در میان زخمیها نگاهی آشنا را می جست که یکباره به تصویر خالکوبی رستم و مار زنگی روی بازویی برخوردم. یادم آمد این همان جوانی بود که سید تکاور را به او سپرده بودم و سفارش کرده بودم زخمش را محکم فشار دهد. هنوز دستش با کمربند به گردنش آویزان بود.
بی آنکه مصلحت اندیشی یا تقیه کنم از دیدن او خیلی خوشحال شدم. از مریم فاصله گرفتم و با شوق به سمت او رفتم و پرسیدم: از آن تکاور مجروح چه خبر؟
هنوز پاسخی از او نشنیده بودم که سنگینی سیلی دکتر سعدون بر صورتم، سرم را صد و هشتاد درجه چرخاند. فکر کردم مغزم از دهانم بیرون ریخته. دهانم پر از خون و لب هایم به رعشه افتاد. برادرهای مجروح ایرانی با شنیدن صدای سیلی همه نیمخیز شدند اما کاری از دست کسی بر نمی آمد...
پایان قسمت هفتاد و هفتم
#نهضت_کتابخوانی
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
بی نیازے مردم در زمان ظهور
پیامبر اڪرم (ص): مهدے(عج)
ثروت را میان آنان به فراوانے میبخشد
و ڪسیڪه در صدد صدقه دادن باشد،
اموالے را به مردم میدهد و میگوید:
"من نیاز ندارم"
مردم دنبال ڪسے میگردند ڪه از آنها
هدیه اے بپذیرد اما پیدا نمیڪنند ڪه
آن را بپذیرد، زیرا همه مردم از فضل
خدا بے نیاز میشوند.
مسند احمد ج ۲ ص ۵۳۰
الزام الناصب ص ۲۳۰
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سلام_امام_مهربانم
@Emamkhobiha
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
1_6995769.mp3
3.25M
#دعـای_ندبـه
🌹زیباترین ترانه های دنیا به پای دعای ندبه نمیرسند.
زمان: ۲۷ دقیقه
التماس دعای فرج
✨❤️الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج❤️✨
http://eitaa.com/khadem313arbab
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
هدایت شده از 🌼 عکسنوشته مهدوی 🌼
به راستی قائم ما که او است مهدی آنست که باید در حال غیبتش انتظار او را بکشند و در ظهورش فرمان او را برند.
منتخب الاثر، باب ۱۸، ح ۱، ص ۲۸۲
انتظار یک دوره آماده سازی و زمینه سازی است و هر انقلاب و حرکتی که این دوره را پشت سر نگذاشته باشد ناقص و بی ثمر است.
این خاصیت انتظار است که انسان را وادار می کند تا کمبودها را حدس بزند و برای فراهم آوردن آن بکوشد.
این خاصیت انتظار است که انسان را به آمادگی و حضوری می رساند که مانع ها را بشناسد و برای زدودک آن ها برنامه بریزد.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🍃 @AXNEVESHTEMAHDAVI