eitaa logo
🌷عکسنوشته شهدا 🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
15 فایل
🌷 اینجا با شهدایی آشنا میشی که حتی اسمشونم نشنیدی کانال های دیگر ما سیاسی 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI حجاب 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/302448687Cd7ee6e0c16
مشاهده در ایتا
دانلود
💚 دنیای ما دیگر چیز با ارزشی ندارد برای امید داشتن... که صبح ها به امیدش برخیزی ... من تنها به امید سلام به شما هر روز صبح چشم باز می کنم.... 🦋 صبحت بخیر آقا 🦋 🌸 اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸 🌹🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ختم صلوات امروز به نیت: 🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
🌹🍃آخرین روزهای زمستان سال ۱۳۴۱ به دنیا آمد، کودکی و نوجوانی‌اش را در زادگاهش “مریانج” سپری کرد.ا و توانست تحصیلاتش را تا مقطع راهنمایی به انجام رساند,مقطعی که آن روزبیشتر بچه هادر روستاهای ایران نمی توانستند تا آن مرحله تحصیل کنند. 🌹🍃هادی از هیچ کوششی برای پیروزی انقلاب اسلامی فرو گذار نبود,او با وجود سن کم در مبارزات خیابانی حضور داشت ودر سازماندهی و انسجام بخشی مبارزات مردم در مریانج تلاش می کرد. 🌹🍃اعتقاد داشت برای استحکام پایه‌های نظام جمهوری اسلامی باید شبانه روز تلاش ‌کرد. جنگ که شروع شد به جبهه عزیمت کرد. 🌹🍃اوبا پیوستن به واحد اطلاعات و عملیات لشکر۳۲ انصارالحسین(ع) نشان داد برای پیروزی اسلام ,حاضر است سخت ترین وحساس ترین کارها را قبول کند. 🌹🍃مأموریت‌های دشوار و طاقت فرسایی را به انجام رساند و همراه با یاران دلیر خود,با نفوذ به عمق جبهه دشمن و کیلومترها ورود به خاک دشمن, شناسایی‌های را انجام داد و ناممکن هایی را ممکن ساخت که با تفکرات مادی قابل باور نیست. 🌹🍃بارها مجروح شد و سخت تر از آن زخم فراق بسیاری از دوستانش را به‌جان خرید و صبورانه در راه خدا مقاومت کرد تا آنکه سرانجام در روز هفتم مرداد ماه سال ۱۳۶۷ در جبهه اسلام‌آباد غرب ودر حالی که مسئولیت فرماندهی اطلاعات وعملیات تیپ سوم لشکر۳۲انصارالحسین(ع) را به عهده داشت ,به شهادت رسید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴یاد کنیم از شهید مدافع حرم علوی که مرداد ۸۳ جلوی حرم امیرالمومنین با گلوله مستقیم تانک آمریکایی سرش رفت و بدن متلاشی شده‌اش رو در یک گوشه از وادی‌السلام نجف دفن کردند... داود ۱۹ سالش بود و دقیقا همونطور که آرزو کرده بود شهید شد و در گمنامی دفن شد. جواد تاجیک 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 اي قبله ي نمازگزارانِ آسمان هجر تو کرده قامتِ اسلام را کمان خورشید تابه کی به پس ابرها نهان عجِّل علي ظهورکَ ياصاحب الزمان سلام امام زمانم ✨ 🌹🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ختم صلوات امروز به نیت: 🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
🌹🍃 فرمانده گردان یاسین تیپ 21 امام رضا (ع) (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) در چهارم اردیبهشت ماه سال 1341 در روستای حسین آباد از توابع شهرستان فریمان به دنیا آمد. دوران کودکی را در روستای محل تولدش سپری کرد و همان جا هم به مدرسه رفت، اما در هفت سالگی به علت ناامنی در روستا، مجبور به مهاجرت به شهر مشهد شد. 🌹🍃در کنار تحصیل در مغازه عقیق تراشی کار می کرد، شب ها نیز نزد پدرش قران را فرا می گرفت.  🌹🍃 او یکی از مخالفین سر سخت منافقین و ضد انقلابیون بود و سعی می کرد ماهیت آنها را به مردم بشناساند. وقتی آنها اعلامیه پخش می کردند، او با مهری که خودش ساخته بود اعلامیه های آنها به جا عبارت مجاهدین خلق، منافقین خلق حک می کرد.با شروع جنگ در سال 1359، او اولین رزمنده بسیج مسجد رضوی بود که به جبهه اعزام شد و در جبهه «سراب گرم» و پادگان ابوذر مشغول به خدمت شد.  🌹🍃 به گفته پدرش او در دوران انقلاب به مجالس و محافلی که توسط روحانیت بر پا می شد می رفت و همیشه دنبال اخبار تازه بود و پس از آنکه اعلامیه ای از حضرت امام به دست می آورد سریعا آن را به دوستانش می رساند، او همچنین در به تعطیلی کشاندن هنرستان و مدارس دیگر برای شرکت در را هپیمایی ها نقش مهمی داشت. در چهارم آبان ماه سال 1356 او به همراه دانشجویان دیگر تابلوی سر در هنرستان را که به نام رضا شاه بود، پایین کشید و تظاهرات عظیمی به راه انداخت. 🌹🍃 قاسم شادمانه به سوی جبهه شتافت و هر بار که به جبهه می رفت بیشتر مشتاق می شد. در عملیات والفجر مقدماتی، والفجر 1 و والفجر 3 شرکت داشت و با سمت فرمانده گردان یاسین توانست ارتفاعات حساسی را از دشمن بگیرد. در عملیات والفجر مقدماتی دچار موج گرفتگی شد، در عملیات والفجر 2 نیز از ناحیه گردن جراحاتی برداشت. 🌹🍃 قاسم حیدری نژاد – فرمانده گردان یاسین تیپ 21 امام رضا (ع) و معاونت ادوات این تیپ – عاقبت در 8 مرداد 1362 در منطقه مهران و در حین عملیات والفجر 3 بر اثر اصابت ترکش به سر، به شهادت رسید. پیکر پاکش پس از پنج روز انتقال به مشهد، در گلزار شهدای بهشت رضا (ع) دفن شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃تاریخ ولادت‌ ۶۸/۶/۱۸ 🌹 تاریخ شهادت۹۷/۴/۳۰
✨خاطرات شهدا✨ 🍂من ۵ فرزند دارم، ۳ دختر و ۲ پسر، مهراب آخرین و پنجمین فرزند من بود. 🍂با بچه‌های دیگر فرق داشت. خوش‌اخلاق و خوش‌خنده بود و چون بچه آخر بود خیلی به من وابسته بود. 🍂پسرم بسیار حرف‌گوش‌کن، آرام و بی‌سروصدا بود. همیشه به وجودش افتخار می‌کردم چون تا لحظه‌ای که زنده بود کسی از دست و زبانش ناراضی نبود. 🌙به روایت مادر شهید 🍃 💫 ✍️چاو به ره
✨خاطرات شهدا✨ 🍂مهراب چه در دوران مجردی و چه در زمان متأهلی همیشه کمک‌حال من و پدرش بود. 🍂هر وقت از مرخصی برمی‌گشت به پدرش کمک می‌کرد و یونجه‌ها را درو می‌کرد، زمین را با تراکتور شخم می‌زد. 🍂وقتی از خدمت برمی‌گشت، زندگی‌مان فرق می‌کرد. به ما انرژی می‌داد. 🍂با همه دوست و فامیل اخلاقش خوب بود. حرمت همه را نگه می‌داشت. 🌙به روایت مادر شهید 🍃 💫 ✍️چاو به ره
✨خاطرات شهدا✨ 🍂داغ فرزند خیلی سخت است؛ خدا نصیب هیچ‌کس نکند، مهراب برایم خیلی عزیز بود، پسر خوش‌اخلاق بود، اصلاً اخلاق بدی نداشت همیشه با همه خوب بود، همه‌چیزش خوب بود، اخلاقش، کردارش و رفتارش، امروز همه از خوبی‌های مهراب تعریف می‌کنند. 🍂وقتی مرخصی می‌گرفت چند روز خانه خودش بود، چند روزش را هم به روستا می‌آمد تا در کار کشاورزی به من کمک کند. 🍂آخرین بار خداحافظی نکرده رفته بود که برگردد اما برنگشت...🖤 🍂پسرم در راه اسلام و در راه قرآن شهید شد، خوشحالم که فرزندم را در این راه از دست دادم. این مشیت و حکمت خداست که امروز مهراب کنار ما نباشد و خدا را از این بابت شاکرم. 🍂هرچند به آرزوی قلبی‌اش رسید و شهید شد اما نبودش برای من و خانواده‌ام خیلی سخت است. 🌙به روایت پدر شهید 🍃 💫 ✍️چاو به ره
✨خاطرات شهدا✨ 🍂شنبه، حوالی ساعت ۷ صبح بود، رفتم که مغازه را باز کنم، همان موقع چند نفر از دوستان و همکاران مهراب با ماشین جلوی مغازه توقف کردند. 🍂نگران شدم. چون هیچ‌وقت سابقه نداشت دوستان مهراب آن‌وقت صبح سراغ من بیایند، فهمیدم که برای مهراب اتفاقی افتاده، اما آن‌ها اول گفتند که مهراب در عملیات زخمی شده است. 🍂به من گفتند که به پاسگاه مرزی آن‌ها حمله شده و درگیری شدیدی بین آن‌ها و تروریست‌ها رخ‌داده و مهراب زخمی شده است؛ بعد از چند دقیقه کم‌کم اصل ماجرا و شهید شدن مهراب را برای من تعریف کردند. 🌙به روایت برادر شهید 🍃 💫 ✍️چاو به ره
✨خاطرات شهدا✨ 🍂خودم که شوکه شده بودم. مهراب تنها برادر من بود؛ باورم نمی‌شد که او دیگر زنده نیست. درست یادم نیست ولی فکر می‌کنم همسرش از طریق اخبار متوجه شده بود و من هم به پدر و مادرم گفتم. 🍂لحظات خیلی سختی بود؛ مادرم برای ما خیلی زحمت‌کشیده است. نمی‌دانستم چطور باید خبر شهادت فرزندش را بدهم. مادرم به مهراب علاقه خاصی داشت. روز خیلی بدی بود. 🌙به روایت برادر شهید 🍃 💫 ✍️چاو به ره
✨خاطرات شهدا✨ 🍂حدود ۲ سال، شاید هم بیشتر مریوان بود. چند باری صحبت انتقالی‌اش را کرده بود. قرار بود تا چند ماه دیگر از آنجا به قروه منتقل شود اما سرنوشت او چیز دیگری بود. 🌙به روایت برادر شهید 🍃 💫 ✍️چاو به ره
✨خاطرات شهدا✨ 🍂او معمولاً ۱۰ روز شیفت بود و ۵ روز به خانه می‌آمد، روال کارش این‌طور بود. آخرین هفته او را قبل از رفتن به مریوان دیدم و باهم خداحافظی کردیم. 🌙به روایت برادر شهید 🍃 💫 ✍️چاو به ره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ولحظاتی بازمزمه های عاشقانه 🎥 توسط خدایابحق شهدا ماراازشهداجدانفرما خدایا عاقبت ماراهم ختم به شهادت قرارده شادۍروح‌مطھرشھداصلوات ْ ━━═━⊰❀💎❀⊱━━═━ 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA