هدایت شده از عکسنوشته فرهنگ و حجاب
ساعت هایمان را کوک کنیم !
یٰا صٰاحِبَ الزْمانْ اَدْرِکنٰا وَ انْظُرْ إِلَیْنَا نَظْرَةً رَحِیمَة...
پویش همگانی #چله_قرائت_دعای_فرج ( دعای #الهی_عظم_البلا )
به نیت تعجیل در فرج امام زمان (عج) و رفع گرفتاری از مردم
از سه شنبه ۲۰ اسفند رأس ساعت ده شب به مدت چهل شب
#دعای_فرج
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
✨ توسل خانوادگی به باب الحوائج (علیه السلام)✨
✳️1400صلوات نذر حضرت باب الحوائج موسی بن جعفر (علیه السلام) برای برآورده شدن حوائج مشروعه بسیار موثر است.این عمل بسیار مجرب است. میخواهیم به نیت #تعجیل_در_فرج_مولا و #دفع_بلایی که کشور با آن درگیر هست هر خانواده ۱۴۰۰ صلوات قرائت کنند.
🦋در صورت حضور اعلام نمایید.
@shahid_ahmadali_nayeri
⏳وعده ما از امشب تا فردا بعدازظهر
#حاجت_روا_بحق_باب_الحوائج
#سین_هشتم_سلیمانی | یا مقلب القلوب ...
سردار دلها...
امسال پر از خاطره های من و توست
تحویل نمیدهم من امسالم را...
چه تهی دست است
دنیایی که تو در آن نباشی...
💠ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج💠
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
❇️من چگونه بروم در ورق سال جدید؟
که همه بودن تو مانده به تقویم قدیم😔
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
❇️هفت سین جبهه ها یادش بخیر
🔷یاد میکنیم مردان مردی که طی هشت سال در مقابل تهاجم گسترده به ایرانمان مانند کوه ایستادن و بعضی به مقام شامخ شهادت رسیدن و بقیه شامل و منهم ینتظر شدند
#سین_هشتم_سلیمانی
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
هدایت شده از 🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
🔰رهبر انقلاب: امسال سالِ جهشِ تولید است. کسانی که دستاندرکار هستند جوری عمل کنند که تولید انشاءاللّه جهش پیدا کند و یک تغییر محسوسی در زندگی مردم انشاءاللّه به وجود بیاورد.
🌷 #جهش_تولید
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
هدایت شده از یهتدون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 یادت بخیر #سردار_آسمانی
یادمان میماند سال ۹۸ را بی تو تمام کردیم
🌷عکسنوشته شهدا 🌷
✨ توسل خانوادگی به باب الحوائج (علیه السلام)✨ ✳️1400صلوات نذر حضرت باب الحوائج موسی بن جعفر (علیه ا
✨امام صادق(علیه السلام)فرمودند:
هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه و آله) را یاد کردند، زیاد بر او صلوات بفرستید. زیرا همانا کسى که یک بار بر پیامبر(صلى الله علیه و آله) صلوات بفرستد، خداوند در هزار صف از فرشتگان هزار بار بر او صلوات مى فرستد و آفریده اى از آفریدگان خدا باقى نماند، مگر این که به خاطر صلوات خدا و صلوات فرشتگانش، بر او صلوات مى فرستند. و جز نادان مغرور که خدا و رسول از او بیزارند، کسى از این ثواب رو نمى گرداند.
📚ثواب الاعمال،ص ۳۳۱
🍃الحمدالله #۳۷_خانواده در این طرح سهیم شدند. ان شاءالله بحق باب الحوائج حاجت روایی همه بزرگواران🙏
ختم صلوات امروز به نیت :
#شهید_حسین_قاسمی_آشجردی
🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
🍃🌹شهید حسین قاسمی آشجردی در بهار ۱۳۳۷ در آشجرد سر در آغوش مهر مادری گذاشت و بر شانه های استوار پدری رنج دیده تکیه داد و گوشش میزبان بانگ اذان شد ،تارو پودش را با مهر الهی و عشق اهل بیت بافتند در گلشن محبت پدر و مادر پرورش یافت و نهال قامتش برآمد.
🍃🌹دوران دبستان را در آشجرد به انتها رسانید و از همان کودکی یار و همراه پدر در کار و کشاورزی شد،سبوی دلش سرشار از شراب عشق الهی بود و الفبای معرفت می آموخت تا در جوانی از نردبان سعادت بالا رود و همنشین عرشیان شود .
🍃🌹به ارتش انقلاب پیوست چون شور دلاوری و جنگاوری در نهادش او را به قله های غیرت و باور رسانده بود
در همان اولین روزهای جنگ در میدان آتش و خون در نفت شهر زمینیان را بدرود گفت و با تمام هستی خود و با سرمایه جسم و جان آسمانی شد و در بی نشانی جاوید گشت و اثری از پروانه وجودش بازنیامد و این واقعه شگرف در تاریخ ۱۳۵۹/۷/۳سرآغاز تحویل زندگی جاوید او شد
🔴امروز سالروز عملیات فتح المبین است.
✔این عملیات در ۳۰دقیقه بامداد دوم فروردین ۶۱بارمز یازهرا انجام شد.
🌐نتایج و حسن های عملیات فتح المبین:
⭕- آزادسازی ٢٥٠٠ کیلومتر مربع از خاک جمهوری اسلامی؛ شامل دهها بخش و روستا، سایتهای ٤ و ٥ رادار، جاده مهم دزفول – دهلران و ….
⭕- نزدیک شدن نیروهای خودی به مرز در منطقه غرب شوش و دزفول.
⭕- خارج شدن شهرهای دزفول، اندیمشک و شوش و مراکز مهمی همچون پایگاه هوایی دزفول از تیررس توپخانه دشمن و دستیابی به چاههای نفت ابوغریب در ارتفاعات تینه.
⭕- انهدام بیش از چهار لشکر، ٣٦١ دستگاه تانک و نفربر، ١٨ فروند هواپیما، ٣٠٠ دستگاه خودرو، ٥٠ عراده توپ و ٣٠ دستگاه مهندسی ارتش عراق.
⭕- به غنیمت گرفته شدن ٣٢٠ دستگاه تانک و نفربر، ٥٠٠ دستگاه خودرو، ١٦٥ عراده توپ، ٥٠ دستگاه مهندسی و مقادیر زیادی سلاح و تجهیزات انفرادی.
⭕- به اسارت درآمدن بیش از ١٥ هزار تن از نیروهای دشمن.
⭕- کشته و مجروح شدن حدود ٢٥ هزار تن از نیروهای دشمن
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
شادی روح شهدا صلوات
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
هدایت شده از عکسنوشته فرهنگ و حجاب
شَهید محمدعلی صمدی:
خواهران گرامی! حِجاب شما برتر از خون شهیدان است و دشمن پیش از آنکه از خون شهید به هراس آید، از حِجابِ کوبنده تو وحشت دارد.
#حجاب
#حیا
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
پروردگارا!
#رفتن در دست توست، من نمیدانم چه موقع خواهم رفت.
ولی میدانم که از تو باید #بخواهم مرا در رکاب #امام_زمان(عج) قرار دهی
و آنقدر با #دشمنان قسم خورده ات بجنگم تا به فیض #شهادت برسم.
#شهید_علی_صیاد_شیرازی🌷
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴سخنرانی منتشرنشده حاج قاسم سلیمانی به مناسبت سالگرد عملیات فتح المبین
🔹 اگر میخواستیم فتحالمبین را مثل سال۵۹ مدیریت کنیم، ممکن نبود بتوانیم آنرا آزاد کنیم.
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
🔸بچه ها اگر شهر #سقوط کرد دوباره آن را پس می گیریم
🔹مواظب باشید #ایمانتان سقوط نکند📛
#شهید_محمد_جهان_آرا
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
#طنز_جبهه
به پسر پیغمبر ندیدم!
گاهی حسودیمان میشد از اینکه بعضی اینقدر خوشخواب بودند. سرشان را نگذاشته روی زمین انگار هفتاد سال بود که خوابیدهاند و تا دلت بخواهد خواب سنگین بودند، توپ بغل گوششان شلیک میکردی، پلک نمیزدند. ما هم اذیتشان میکردیم. دست خودمان نبود.
کافی بود مثلاً لنگه دمپایی یا پوتینهایمان سر جایش نباشد، دیگر معطل نمیکردیم صاف میرفتیم بالا سر این جوانان خوش خواب: «برادر برادر!» دیگر خودشان از حفظ بودند، هنوز نپرسیدهایم: «پوتین ما را ندیدی؟» با عصبانیت میگفتند: «#بهپسرپیغمبرندیدم.» و دوباره خُر و پُفشان بلند میشد، اما این همه ماجرا نبود.
چند دقیقه بعد دوباره: «برادر برادر!» بلند میشد این دفعه مینشست: «برادر و زهرمار دیگر چه شده؟» جواب میشنید: «هیچی بخواب خواستم بگویم پوتینم پیدا شد!»
#تلنگر
زن رفتگر محله ، مریض شده بود ؛
بهش مرخصی نمی دادن می گفتن اگه شما بری ، نفر جایگزین نداریم
رفته بود پیش شهردار !!
آقای شهردار بهش مرخصی داده بود و خودش رفته بود جاش....
شهردار ارومیه
#سردارشهیدمهدی_باکری
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
وقتى من در هنگام عزيمتش به جبهه گريه مى كردم، مى گفت: مادر، مگر در زيارت عاشورا نمى خوانيد: كاش بودم و ياريت مى كردم. امروز روز يارى امام خمينى، فرزند حضرت زهرا(س) است، چگونه مى خواهى من دست از يارى او بردارم.»
✍به روایت مادربزرگوارشهید
#سردارشهید_محمدرضا_ارفعی🌷
#سالروز_شهادت
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
✍از امروز داستان زیبایی از شکستن محاصره شهر امرلی توسط حاج قاسم از دست داعش خونخوار ان شاءالله که خداو امام زمان عج و شهدا از ما راضی باشن
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_اول
💠 وسعت سرسبز باغ در گرمای دلچسب غروب، تماشاخانهای بود که هر چشمی را نوازش میداد. خورشید پس از یک روز آتشبازی در این روزهای گرم آخر #بهار، رخساره در بستر آسمان کشیده و خستگی یک روز بلند بهاری را خمیازه میکشید.
دست خودم نبود که این روزها در قاب این صحنه سِحرانگیز، تنها صورت زیبای او را میدیدم! حتی بادی که از میان برگ سبز درختان و شاخه های نخل ها رد میشد، عطر #عشق او را در هوا رها میکرد و همین عطر، هر غروب دلتنگم میکرد!
💠 دلتنگ لحن گرمش، نگاه عاشقش، صدای مهربان و خنده های شیرینش! چقدر این لحظات تنگ غروب سخت میگذشت تا شب شود و او برگردد و انگار همین باد، نغمه دلتنگیام را به گوشش رسانده بود که زنگ موبایلم به صدا درآمد.
همانطور که روی حصیر کف ایوان نشسته بودم، دست دراز کردم و گوشی را از گوشه حصیر برداشتم. بعد از یک دنیا عاشقی، دیگر میدانستم اوست که خانه قلبم را دقّالباب میکند و بیآنکه شماره را ببینم، دلبرانه پاسخ دادم :«بله؟»
💠 با نگاهم همچنان در پهنه سبز و زیبای باغ میچرخیدم و در برابر چشمانم، چشمانش را تجسم میکردم تا پاسخم را بدهد که صدایی خشن، خماری عشق را از سرم پراند :«الو...»
هر آنچه در خانه خیالم ساخته بودم، شکست. نگاهم به نقطهای خیره ماند، خودم را جمع کردم و این بار با صدایی محکم پرسیدم :«بله؟»
💠 تا فرصتی که بخواهد پاسخ بدهد، به سرعت گوشی را از کنار صورتم پایین آورده و شماره را چک کردم، ناشناس بود. دوباره گوشی را کنار گوشم بردم و شنیدم با همان صدای زمخت و لحن خشن تکرار میکند :«الو... الو...»
از حالت تهاجمی صدایش، کمی ترسیدم و خواستم پاسخی بدهم که خودش با عصبانیت پرسید :«منو میشناسی؟؟؟»
💠 ذهنم را متمرکز کردم، اما واقعاً صدایش برایم آشنا نبود که مردّد پاسخ دادم :«نه!» و او بلافاصه و با صدایی بلندتر پرسید :«مگه تو نرجس نیستی؟؟؟»
از اینکه اسمم را میدانست، حدس زدم از آشنایان است اما چرا انقدر عصبانی بود که دوباره با حالتی معصومانه پاسخ دادم :«بله، من نرجسم، اما شما رو نمی شناسم!» که صدایش از آسمان خراش خشونت به زیر آمد و با خندهای نمکین نجوا کرد :«ولی من که تو رو خیلی خوب میشناسم عزیزم!» و دوباره همان خندههای شیرینش گوشم را پُر کرد.
💠 دوباره مثل روزهای اول مَحرم شدنمان دلم لرزید که او در لرزاندن دل من بهشدت مهارت داشت.
چشمانم را نمیدید، اما از همین پشت تلفن برایش پشت چشم نازک کردم و با لحنی غرق ناز پاسخ دادم :«از همون اول که گوشی زنگ خورد، فهمیدم تویی!» با شیطنت به میان حرفم آمد و گفت :«اما بعد گول خوردی!» و فرصت نداد از رکب #عاشقانهای که خورده بودم دفاع کنم و دوباره با خنده سر به سرم گذاشت :«من همیشه تو رو گول میزنم! همون روز اولم گولت زدم که عاشقم شدی!» و همین حال و هوای عاشقیمان در گرمای #عراق، مثل شربت بود؛ شیرین و خنک!
💠 خبر داد سر کوچه رسیده و تا لحظاتی دیگر به خانه می آید که با دستپاچگی گوشی را قطع کردم تا برای دیدارش مهیا شوم.
از همان روی ایوان وارد اتاق شدم و او دستبردار نبود که دوباره پیامگیر گوشی به صدا درآمد. در لحظات نزدیک مغرب نور چندانی به داخل نمی تابید و در همان تاریکی، قفل گوشی را باز کردم که دیدم باز هم شماره غریبه است.
💠 دیگر فریب شیطنتش را نمیخوردم که با خندهای که صورتم را پُر کرده بود پیامش را باز کردم و دیدم نوشته است :«من هنوز دوستت دارم، فقط کافیه بهم بگی تو هم دوستم داری! اونوقت اگه عمو و پسرعموت تو آسمونا هم قایمت کنن، میام و با خودم میبرمت! ـ عَدنان ـ »
برای لحظاتی احساس کردم در خلائی در حال خفگی هستم که حالا من شوهر داشتم و نمیدانستم عدنان از جانم چه می خواهد؟...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA