eitaa logo
🌷عکسنوشته شهدا 🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
15 فایل
🌷 اینجا با شهدایی آشنا میشی که حتی اسمشونم نشنیدی کانال های دیگر ما سیاسی 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI حجاب 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/302448687Cd7ee6e0c16
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰سلام دوستان من شهید رضاخرمی هستم من و حاج مرتضي مسيب زاده چهارده خرداد امسال با هم دیگه به آرزوی دیرینمون رسیدیم و دوتایی باهم همسفر بهشت شدیم😊 🌹🍃 سال ۵۳ بود به عنوان سومین فرزند و تنها پسر خانواده به دنیا اومدم. با توجه به اینکه دوره نوجوونی من با فضای جبهه و دفاع مقدس همراه بود و اکثر اوقات با مادرم در تشییع شهدای دفاع مقدس شرڪت میکردیم از همون موقع آرزوم شده بود ڪه منم باید راه این شهدا رو ادامه بدم و از خودم شجاعت نشون بدم برای عقیده و وطنم . 🌹🍃 بخاطر همین وقتی ۲۰سالم شد ڪه جذب سپاه شدم. تو سپاه وقتی توانایی های منو دیدن و ازمون آزمون موتور سواری گرفتن، من اولین نفری بودم ڪه قبول شدم. من از همون ڪودڪی موتور سواری میکردم و یه موتور سوار حرفه ای بودم این شد ڪه به عنوان محافظ حاج قاسم سلیمانی انتخابم ڪردن و اینطوری شد ڪه چهار ساله بیشتر اوقاتم ڪنار بودم. 🌹🍃 اما وقتی فتنه تو سوریه شروع و شد یکی یکی خبر شهادت دوستام رو میشنیدم . دیگه دلم طاقت نمیاورد و دلم میخواست منم برم و برای چیزی ڪه از ڪودڪی آرزو شو داشتم یعنی ادای دین برای اسلام، اهلبیت و ڪشورم خودمو فدا ڪنم. اما حاج قاسم رضایت نمیداد من از گروهش جدا شم تا اینکه گفتم حاجی منم دیگه طاقت ندارم میخوام برم تو دل معرڪه،میخوام اگه قسمتم باشه روزی شهادتم رو از بی بی زینب(سلام الله علیها) بگیرم. حاج قاسم هم گفت به شرطی ڪه همسرت رضایت بده اجازه میدم بری. وقتی با همسرم در میون گذاشتم اونم علیرغم میلش نتونست بگه نه نرو ، چون ایشون هم میدونست پای دفاع ازحرم حضرت زینب درمیونه ، به همین خاطر ایشون هم رضایت داد به رفتنم. من هم غسل شهادت ڪردم و راهی شدم. موقع اومدن دختر مهربونم رضوان هم ڪلی باهام شوخی میکرد ڪه بابا شهید نمیشی مطمئنم . منم به شوخی بهش گفتم : میرم شهید میشم و میبینی ڪه عکسمو میزنن سر اتوبان همت اونوقت باورت میشه دخترم ولی قول بده درساتو خوب بخونی ڪه من آرزوی دڪتر شدنتو دارم . خیلی سخت بود از دخترم، پسرم و همسرم دل بکنم اما چه میشد ڪرد من راهمو انتخاب ڪرده بودم و باید از عزیزانم دل میکندم. 🌹🍃 تو آخرین اعزامم به سوریه دیگه از تیم حاج قاسم جدا شدم و تو حلب مستقر شدم حسابی سر ڪیف بودیم و با هم دیگه بگو بخند داشتیم انگار میدونستیم ڪه قراره تا چند ساعت دیگه به آرزومون برسیم و مزد این همه نوڪری و مجاهدت بگیریم. چهارده خرداد 1395 بود ڪه خورشید داشت به آرومی از شهر حلب غروب میکرد ڪه یه عامل انتحاری ڪه از ملعونین جبهة النصره با یه نفر پر از مواد منفجره خودشو به ساختمون محل استقرار ما زد ، من و حاج مرتضي مسيب زاده همون جا به شهادت رسیدیم و شهد شیرین شهادت رو از دست آقا و مولامون حضرت سید الشهدا(علیه السلام) نوشیدیم . 🌹🍃 شهید قدرت عبدیان هم تقریبا یک ساعت بعد تو انفجار دوم اون لعنتی ها به شهادت رسید. نمیتونم براتون بگم ڪه لحظه شهادت چه لحظه نابی بود اما امیدوارم ڪه مرگ همه تون با شهادت رقم بخوره و خیلی چیزا ڪه تو این دنیا شنیده بودیم رو به چشم ببینید. 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
ختم صلوات امروز به نیت : 🌷 شهید مدافع حرم 🌻 ولادت: ۱۳۳۷/۷/۶ 🍂 شهادت: ۱۳۹۴/۱۱/۱۳ 🕊محل شهادت : سوریه، 🍁نحوه شهادت : توسط تک تیرانداز داعش از ناحیه پهلو مورد اصابت گلوله قرار می گیرد و آسمانی میشود. 🌹 مسئولین یادشان باشد برای این انقلاب بهای سنگینی پرداخت کرده ایم. 🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺 🌼 هر روز مهمان یک شهید 👇 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#شهید مرتضی ترابی کمال🌹
🌹🍃 از همان کودکی حتی قبل از اینکه به سن تکلیف برسد نماز و روزه اش ترک نمی شد و پدر و مادرش از داشتن چنین پسری همیشه خوشحال بودن و به او افتخار میکردند . ایشان بسیار به پدر و مادر خود رسیدگی میکردند و به شدت به آنها احترام میگذاشت . 🌹🍃 در جبهه های غرب و جنوب کشور مشغول جنگ با دشمنان بود . در مرزهای مریوان، بانه، نوسود خدمت میکرد . در جنوب هم در شهرهای شلمچه، آبادان در خط مقدم جبهه بود . بارها مورد اصابت گلوله و ترکش خمپاره قرار گرفته بود و از ناحیه گوش چپ کتف، بازو و پشتش زخمی شده بود حتی هنگامی که به او مرخصی می دادند که برای بهتر شدن جراحتش به خانه برگردد می گفت دوستان من دارن یکی یکی پر میکشن من نمیتوانم آنها را تنها بگذارم و برای استراحت به خانه بروم. روی این مسائل بسیار متعصب و حساس بود . 🌹🍃 ایشان بسیار مرد خوش اخلاق و مهربانی بود بسیار خوش تعریف بود و همه دوست داشتند همیشه کنار این عزیز باشن و ایشان از خاطراتش تعریف کند بسیار به سادات و افراد مسن احترام می گذاشت تا جایی که اگر افرادی از این قبیل بیمار می شد برایشان دارو و غذا تهیه می کرد به آنها رسیدگی می کرد و جویای احوالشان می شد . افراد مسنی که زمین گیر شده بودند از دوستان و آشنایان به انها سر می زد زخم بسترشان را عوض میکرد و به نظافت و استحمام آنها رسیدگی می کرد . 🌹🍃 در جوانی اسب سواری و دوچرخه سواری و کوه نوردی از فعالیت های ورزشی ایشان بود در میانسالی هم به ورزش پیاده روی و کوهنوردی و شنا علاقه داشت و جز تفریحاتش بود . 🌹🍃 تیشان پاسدار نمونه ای بود بسیار با نظم و در کارش بسیار دقیق بود بارها مربی کلاس های عقیدتی و سیاسی بود و همینطور مربی کلاس های نظامی وتخریب . 🌹🍃 ایشان وقتی در سپاه استخدام شد تا زمانی که بازنشسته بشود بیشتر در ماموریت بود و درگیری با اشرار و قاچاقچیان اما با این حال بخاطر علاقه ای که به خانواده اش داشت هر جا که بود باید با ما تماس می گرفت و جویای حال تک تک مان می شد.
امروز به نیت : 🌷 شهیده 🍃ولادت: 1347 🍂شهادت: 1361/1/1 🕊 نحوه شهادت: هنگام برگشت از مسجد توسط منافقین ربوده شد و با خفه کردن او با او را به شهادت رساندند. 🌹 مسئولین یادشان باشد برای این انقلاب بهای سنگینی پرداخت کرده ایم. 🌼 هر روز مهمان یک شهید 👇 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#شهیده زینب کمایی🌹
#شهیده زینب کمایی🌹
🌹🍃 از زبان مادر شهیده ⬇️ 🌷 زینب بین بچه‌هایم (7 بچه، 4 دختر و سه پسر) از همه بود. از هیچ چیز ایراد نمی‌گرفت.صبور اما فعال بود. از بچه‌گی به من در کارهای خانه کمک می‌کرد. بیشتر از اینکه دنبال لباس و خوردن و بازی باشد، دنبال نماز و روزه و قرآن بود. و خیلی مؤمن بود. دوران دبستان به کلاسهای می‌رفت. بعد از شرکت در این کلاس قرآن علاقه شدیدی به پیدا کرد. کلاس با حجاب شد. 🌷 زینب علاقه زیادی به داشت. مرا سر قبر (یکی از شهدای انقلاب) می برد و گفت مامان نگاه کن، فقط مردها شهید نمی‌شوند. زن‌ها هم شهید می‌شوند. همیشه ساعتها سر قبر زهره بنیانیان می‌نشست و قرآن می‌خواند. 🌷 یک شب سر نماز، سجده‌اش خیلی طولانی شد و حسابی گریه کرد. بلندش کردم. گفتم «مامان، تو را به خدا این همه گریه نکن. آخر تو چه ناراحتی داری؟» با چشم‌های مشکی و قشنگش که از شدت گریه سرخ شده بود. گفت: «مامان، برای گریه می‌کنم، امام تنهاست. به امام خیلی فشار می‌آید. به خاطر جنگ، مملکت خیلی مشکل دارد. امام بیشتر از همه غصه می‌خورد.» 🌷 زینب، مورد غضب قرار گرفته بود چونکه با آن سن کم کتابهای را میخوانده و در محافل عمومی و آموزشی با کمونیستها و منافقین بحث میکرده و رسوایشان میساخته . زینب قبل از شهادت توسط منافقین تهدید شده بود. 🌷 در اول فروردین سال 1361 هنگام برگشت از مسجد توسط منافقین ربوده شد و با خفه کردن او با چادرش او را به شهادت رساندند و پیکر پاکش بعد از جستجوی نیروهای امنیتی و خانواده کشف گردید. منافقین در طی ارسال نامه و تماس تلفنی مسئولیت ترور زینب را برعهده گرفتند. زینب و همراه با شهدای عملیات فتح‌المبین (160 شهید) در اصفهان تشییع شد و در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد.
امروز به نیت : 🌷شهیدی که به حرمت مادرش در قبر خندید 🍃ولادت: ۱۴\۱\۱۳۴۱ 🍂شهادت: ۹\۳\۱۳۶۳ 🕊محل شهادت: در منطقه و در عملیات آسمانی شد . 🌹 مسئولین یادشان باشد برای این انقلاب بهای سنگینی پرداخت کرده ایم. 🌼 هر روز مهمان یک شهید 👇 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#شهید علی اکبر صادقی🌹
🌹🍃 از زبان همرزمان شهید ⬇️ 🌷 حاج علی فردی و بود، روحیه و قوی در وی دیده میشد . 🌷 ایشان فوق العاده به امور دینی تقید داشتند و پایبندی ویژه ای به مسائل داشتند. بودند، و €عمل نیز از ویژگی های بارز این شهید بود. 🌷 بودند و به دنیا و پست و مقام نیز بی اعتنایی محض داشتند. عاشق و دلسوخته واقعی امام(ره) و انقلاب بود. و کامل در مقابل فرماندهان مافوق در زمان دفاع مقدس و عملیات ها در ایشان بسیار دیده می شد. 🌹🍃 شهید سالهای اول جنگ یک دستش را وقتی داشت مین خنثی می کرد از دست داده بود. علی اصغر برادر شهید علی اکبر بود که درتاریخ ۱۳۶۶/۱۰/۲۵ در عملیات بیت المقدس ۲ در شمال سلیمانیه عراق به شهادت رسید. علی اصغر تنها ۲۱ سال داشت و از علی اکبر کوچکتر بود. 🌹🍃 پس از شهادت علی اصغر، علی اکبر پیکر برادرش رو خودش توی آرامگاه ابدیش گذاشت و بعد از دفنش با پا روی قبر بغلی که خالی بود کوبید و گفت علی اصغر اینجا رو برای من نگهدار، انگار از شهادتش خبر داشت. به پدرش هم گفت فعلا تابلو سفارش نده. من که شهید شدم اونوقت یه تابلوی دوتایی سفارش بده. کسی اون موقع باورش نشد اما #۵_ماه_بعد علی اکبر همون جایی دفن شد که خودش نشون داده بود. و پدر هم یه تابلوی دوتایی ساخت و بالای سر این دو کبوتر شهید نصب کرد.
امروز به نیت : 🌷 شهید 🍃ولادت: 1314 🍂شهادت: 1377/6/1 🕊 نحوه شهادت:از اعضای شورای مرکزی جمعیت موتلفه اسلامی بود که در حجره ای در بازار تهران، توسط سازمان مجاهدین خلق ترور شد. 🌹 مسئولین یادشان باشد برای این انقلاب بهای سنگینی پرداخت کرده ایم. 🌼 هر روز مهمان یک شهید 👇 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
اسد الله لاجوردی🌹 پولادین
🌹🍃 حسین شریعتمداری مدیرمسئول روزنامه کیهان⬇️ 🌷شهید لاجوردی از یک سو به شدت تحت فشار بود و از سوی دیگر به دلیل شناخت و بینش از منافقین از سوی آنها نیز تحت فشار بود اما خم به ابرو نمی‌آورد و در مسیرش تردید نمی‌کرد. 🌷از ویژگی‌های شهید لاجوردی داشتن بود. کسانی که آن موقع هجوم پرحجمی را علیه شهید لاجوردی برپا و سامان می‌دادند نگاهی به آنها بیندازیم. بسیاری از آنها کسانی هستند که امروز جلوی انقلاب ایستاده‌اند. منافقین چهره دارند اما شناسنامه‌شان، شناسنامه دشمن است و شناخت این آدم‌ها در اول کار دشوار است اما شهید لاجوردی قدرت این شناخت را داشت. 🌷عده‌ای شهید لاجوردی را به ، و متهم می‌کنند اما من می‌گویم دشمن از ملاطفت و محبت شهید لاجوردی وحشت داشت. آنها که او را متهم به خشونت می‌کنند یک نمونه بیاورند اما ما از ملاطفت او هزاران نمونه داریم. 🌷یکی از ترفندهای دشمن است اما آدم‌های هوشیار میانجی‌ها را می‌شناسند. میانجی‌ها باید دو ویژگی داشته باشند اولا در نظام مسئول بوده و دوما مردم از مسئولیت‌شان باخبر باشند. کسی با این ویژگی‌ها اگر از خط اصلی نظام به هر علت فاصله بگیرد آماده شکار شدن است.حتما نمیگویم آنها شکار می‌شوند اما اگر توسط دشمن شکار شدند با چهره و تابلوی خودی در میان مردم و نظام هستند اما شناسنامه‌شان غیرخودی است. شناخت اینها دشوار است و فقط کسانی که بصیرت داشته باشند اینها را می‌شناسند که شهید لاجوردی این را داشت. 🌷 دارای دو نوع هستند. نوع اول که برای می‌آیند که الحمدالله توسط دستگاه‌های امنیتی و نظامی با آنها برخورد می‌شود اما نوع دوم نفوذی‌ها در هستند که مقصود و هدف‌شان تغییر رفتار نظام است. بیشترین اهمیت کار شهید لاجوردی این بود که نفوذی نوع دوم را 🌷 ، ، ، بودن و از ویژگی‌های شهید لاجوردی بود.
🌹🍃 در کتاب شهید اسدالله لاجوردی که به نقل از مظفر الوندی، یکی از همکاران شهید لاجوردی درباره ساده زیستی وی آمده است: شهید لاجوردی روی زمین بود. او هیچ وابستگی به محیط و اطرافیانش نداشت. پوشیدن او در اختیار خودش بود، نه در اختیار مد و عرف زمانه. پیراهن دو جیب و شلوار پارچه‌ای و کفش گیوه‌ای و زمستان‌ها کت طوسی رنگ مدل بیروتی‌اش، تنها البسه مهم لاجوردی در همه جا بود. سمینار و دیدار بزرگان، سفر داخلی و خارجی، هیچگاه نمی‌توانست منش ساده‌پوش او را تغییر دهد. یادم هست روزی برای مصاحبه آمده بودند. مصاحبه‌گر گفت : آقا این لباس در تصویر بد است و کار ما را خراب می‌کند. شهید با لبخند معناداری به او گفت : چرا واقعیت را روتوش می‌کنید. بگذارید هر آنچه هست مردم ببینند. نور و رنگ را برای فریب مردم به کار نبرید. 🌹🍃 او در مسافرت‌ها، آرام‌ترین و راحت‌ترین مسافرها بود. ساک کوچک چرمی او تنها کیف همراهش بود. همیشه به مدیرانش متلک می‌گفت که چرا شانه و کتف خود را با برداشتن کیف‌های سنگین سامسونت، مستهلک می‌کنید. 🌹🍃 روزنامه کیهان نیز یک روز پس از انتشار خبر شهادت لاجوردی، با چاپ عکس دوچرخه‌ای که تنها مرکب شخصی نخستین دادستان نظام جمهوری اسلامی و رئیس سازمان زندان‌های کشور بود، نوشت: شهید لاجوردی ساده‌زیست بود و این‌ ساده‌زیستی را تا ظهر شهادت حفظ کرد. تنها پشتوانه زندگی او مغازه‌ای کوچک در بازار تهران بود. علی رغم مخاطراتی که زندگی‌اش را تهدید می‌کرد، هیچ گاه به گرد خود حصار نکشید. او به سرکوب فتنه‌ها همت گماشته بود و چون سربازی خادم برای انقلاب اسلامی، هیچ‌گاه از این هدف دور نشد. 🌹🍃 معاون قضایی وقت دیوان عالی کشور، آقای نیری ضمن اشاره به سهم بزرگ لاجوردی در انقلاب و او برای مردم، درباره حساسیتی که شهید در استفاده از به خرج می داد، می‌گوید: لاجوردی در بیت المال واقعا سختگیر بود و نمی‌گذاشت یک ریال هم حیف و میل شود. یادم هست در بحران سال‌های بعد از انقلاب که جمعیت زندانیان زیاد شده بود و منافقین شورش کرده بودند، بازجو و بازپرس کم بود و افرادی از بیرون می‌آمدند و آنجا خدمت می‌کردند، آقازاده ایشان تشریف آوردند برای کمک. طبیعی است کسی که به نظام کمک می‌کند، دست کم خرج او به عهده دولت است؛ اما در تمام مدتی که آقازاده ایشان آنجا بودند و غذای دادستانی را مصرف می‌کردند، لاجوردی پول غذا را از جیب خود پرداخت می‌کرد و می‌گفت فرزند من کارمند اینجا نیست، لذا باید پول غذایی را که خورده از جیب خودم پرداخت کنم. 🌹🍃 مهندس الوندی در توصیف حساسیت لاجوردی در استفاده از بیت المال می گوید : در حفاظت از بیت‌المال دغدغه عجیبی داشت و اجازه نمی‌داد حتی یک ریال در حوزه مدیریت ایشان بی‌جهت جابه‌جا شود. هرگاه برای مأموریت‌های اداری به استان‌های مختلف می‌رفت و شب را در جایی اسکان می‌گزید، هزینه اسکان را از جیب خودش می‌پرداخت. 🌹🍃 مصطفی حائری‌زاده در این‌باره چنین می‌گوید : شهید لاجوردی مسئول نظام بود. در هزینه کردن بیت‌المال حساسیت نشان می‌داد. یادم هست اوایل انقلاب، زمانی که دادستان انقلاب بود، وارد دفتر کار او شدم. دیدم در گوشه‌ای از اتاق محل کارش یک آجر و یک پتوی سربازی قرار دارد. پس از اینکه دقت کردم، متوجه شدم بالش و متکای او برای استراحت، بوده است. ✨ ای کاش بعضی از مسئولین امروز ما شیوه استفاده از بیت المال را از شهید لاجوردی یاد بگیرند😞
امروز به نیت : 🌷 شهید مدافع حرم 🍃ولادت: 49/10/4 🍂 شهادت: دی ماه 94 🍁 محل شهادت : سوریه، 🕊 نحوه شهادت : بر اثر اصابت سه تیر مستقیم قناسه( ، ، ) نیروهای تکفیری آسمانی شد. 🌹 مسئولین یادشان باشد برای این انقلاب بهای سنگینی پرداخت کرده ایم. 🌼 هر روز مهمان یک شهید 👇 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
شهیدمدافع حرم# سعید انصاری🌹
🌹🍃 از زبان همسر شهید ⬇️ 🌷 عده ای به من می‌گفتند، چرا گذاشتی همسرت برود؟ من هم در پاسخ آنها می‌گفتم و می‌گویم: نه تنها هیچ مخالفتی با رفتنش نداشتم، بلکه مشوق ایشان هم بودم. 🌷 یک بار هم در روزهای آخر آذرماه سال 1394 از عراق آمد، یک سری از لباس‌های شهدا را با خودش آورده بود. خیلی ناراحت بود، گفت تا کی من باید لباس‌های دوستان شهیدم را به خانواده‌هایشان برسانم. چرا نوبت من نمی‌شود؟ گفتم خدا گلچین می‌کند. گفت یعنی من هنوز گل نشدم؟ گفتم اگر گل شده بودی که خدا می‌چیدت. سعید فقط نگاه کرد و خندید. 🌷 سعیدم از اعزام در منطقه خان طومان حلب با سه تیر مستقیم قناسه النصره به شهادت رسید. دقیقاً مانند همان خوابی که برایش تعریف کردم. تیری به پهلوی راستش و تیری به ریه و تیری به گلویش اصابت کرده بود. همرزم و دوستش لباسش را باز کرده تا محل خونریزی را فشار دهد شاید خون بند بیاید اما کار از کار گذشته بود و چون خونریزی شدید بوده سعید ذکر (س)‌ گفته و شهید شده بود. شهید علی عبداللهی ناظر شهادت همسرم بود، بعد از سعید شهید می‌شود و یکی دیگر از همرزمانش زخمی می‌شود. 🌷 در آخرین جشن تولدش به دختر عزیزمان گفت : و امروز آن آرزو محقق شده است چرا که او از همان ابتدای جنگ تحمیلی عاشق پرواز بود. 🌷 انجام واجبات و مستحبات الهی همچون نماز، روزه، پرداخت خمس، رعایت حقوق همسایه و صدقه دادن به نیازمندان از شاخصه‌های بارز ایشان به شمار می رفت، در رعایت بسیار و بود و در راستای عمل به اوامر و رهنمودهای رهبر معظم انقلاب تعصب ویژه‌ داشت و ایشان را بسیار دوست می‌داشت. ایشان به اقامه و آن اهمیت می‌داد همچنین ارادت ایشان به ائمه معصومین(علیه السلام) مثال زدنی بود به طوری که برای زیارت آستان مقدس حضرت عبدالعظیم حسنی(علیه السلام) مشتاقانه لحظه شماری می‌کرد.
امروز به نیت : 🌷 شهیدی که غرور آمریکایی ها را شکست 🍃ولادت: 42/3/14 🍂 شهادت: 66/7/16 🍁 محل شهادت : بر روی عرشه ناو آمریکایی یو اس اس چندلر 🕊 نحوه شهادت : در جریان درگیری با نیروهایی آمریکایی موفق به انهدام یک فروند بالگرد(بل ای اچ-1 سوپر کبرا متعلق به ارتش آمریکا شد. 🌹 مسئولین یادشان باشد برای این انقلاب بهای سنگینی پرداخت کرده ایم. 🌼 هر روز مهمان یک شهید 👇 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
شهید #نادر مهدوی شهیدی که غرور آمریکائی ها را شکست 😍
🌹🍃 از شاخص ترین شهدای است که با ناوگروه کابوسی برای آمریکا در خلیج فارس بود. 🌹🍃 در سال های پایانی جنگ، خلیج فارس برای ایران بسیار ناامن شده بود؛ عراق خیلی راحت کشتی ها و سکوهای نفتی ایران را می زد. کویت بخشی از سرزمین، و عربستان آسمانش را در اختیار صدّام قرار داده بودند. فرماندهان عالی رتبه سپاه، جریان عبور آزاد و متکبّرانه ناوهای جنگی آمریکا و نیز سایر کشتی ها و شناورهای تحت حمایت این کشور را به عرض امام(ره) رسانده بودند. حضرت امام(ره) فرموده بود: « زدم.» همین حرف امام، برای سردار شهید مهدوی و جانشینش سردار شهید بیژن گرد و نیز همرزمان آنها کافی بود تا خود را برای انجام یک عملیات مقابله به مثل و اثبات این موضوع که با همّت و رشادت دلیرمردان ایران اسلامی، خلیج فارس، چندان هم برای آمریکایی ها و نوکرانشان امن نیست، آماده سازند. اولین کاروان از نفتکش های کویتی آن هم با پرچم آمریکا و اسکورت کامل نظامی توسّط ناوگان جنگی این کشور در تیرماه سال ۱۳۶۶ به راه افتادند. در این بین، دولت آمریکا عملیات سنگینی را در ابعاد روانی، تبلیغی، سیاسی، نظامی و اطّلاعاتی جهت انجام موفّقیت آمیز این اقدام انجام داده بود. در این کاروان، نفتکش کویتی « اَلرَّخاء» با نام مبدّل « » حضور داشت که در بین یک ستون نظامی، به طور کامل، اسکورت می شد. این نفتکش، در فاصله ۱۳ مایلی غرب جزیره فارسی، در اثر برخورد با توسّط سردار شهید مهدوی و یارانش، منفجر شد به طوریکه حفره ای به بزرگی ۴۳ متر مربّع در بدنه آن ایجاد گردید. در پی این حماسه مرحوم حاج سید احمد خمینی به شهید مهدوی می گوید که . 🌹🍃 وی و سایر افراد ناوهای ایرانی پس از درگیری چندین ساعته با ناوها و هلیکوپترهای آمریکایی کشته شده و تعدادی اسیر می‌شوند. پیکر وی از طریق توسط عباس عراقچی به فرودگاه مهرآباد منتقل شد در حالیکه بر اساس ادعای خانواده اش او بوسیله میخ‌های بزرگ آهنی سوراخ شده و گلوله‌هایی به و اصابت کرده بود. وی در عملیات دیگری از جمله عملیات کربلای ۳ در مورّخه 66/6/11 که منجر به فتح اسکله و پایانه نفتی الامیة عراق گردید و ضربه مهمی به صادرات نفت عراق از طریق خلیج فارس وارد کرد نیز حضور داشت. 🌹🍃 ایشان در بخش مصاحبه قبل از عملیات دریایی به اشاره می‌کند و می‌گوید : «قرآن کریم ویژگی امر به معروف و نهی از منکر را در مؤمنان، بر اقامه نماز و دادن زکات و اطاعت از خدا و رسولش مقدم می‌دارد، همان‌طور که حضرت سیدالشهدا امام حسین‌(علیه السلام) احیای سیره رسول خدا‌(ص) و دین اسلام و دفاع از آن را تنها در سایه محقق می‌دانست».
امروز به نیت : 🌷شهید مدافع حرم 🍃ولادت: ۱۳۶۴/۱۱/۲۰ 🍂شهادت: ۱۳۹۴/۹/۱۶ 🕊محل شهادت:سوریه، 🍁نحوه شهادت:اصابت تیر به گردن 🌹 مسئولین یادشان باشد برای این انقلاب بهای سنگینی پرداخت کرده ایم. 🌼 هر روز مهمان یک شهید 👇 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
شهید #عبد الرحیم فیروز آبادی 🌹
🌹🍃 راوی:همسر محترمه شهید 🌷 عبدالرحیم یک انسان و بود و در جمع بود و شیطنت هایی هم می کرد. پیرو خط ولایت فقیه، یک همسر دلسوز و پدری مهربان برای دوتا دخترانش بود. 🌷انگشتر عقیقی داشت که همیشه در قنوت نگین اش را برمی گرداند و دعای ❣اللهم ارزقنی شهاده فی سبیلک❣می خواند. 🌷 عبدالرحیم همیشه در فکرش کردن اطرافیانش بود. 🌷 برای رفتن به سوریه راضی کردن من زیاد سخت نبود. به این نبودن ها عادت داشتم. عبدالرحیم #۲۷_روز در منطقه بود که دعاهای در قنوتش به اجابت رسید. 🌹🍃 از زبان شهید بزرگوار ⬇️ ای مردم مسلمان! ما برای نمی جنگیم برای عزیز می جنگیم.
🌹🍃 از زبان همسر شهید ⬇️ 🌷 وقتی می‌گفتم چرا می‌خواهی بروی؟ می‌گفت نباید اجازه بدهیم کار به جایی برسد که به ما بگویند بسیجی‌ها وارد میدان شوند قبل از اینکه بگویند باید خود وارد میدان شویم. 🌷آقا رضا سرویس من شده بود. بارها به او گفتم چرا برای اینکه بیای دنبال من مرخصی می‌گیری؟ خودم می‌آمدم. اما هرگز گوش نمی‌کرد در طول مسیر از همان چند دقیقه فرصت هم استفاده می‌کرد و کلی شوخی می کرد. را اولویت کار خود قرار می‌داد، در کارهای منزل به من کمک می‌کرد و همیشه به دنبال آسایش ما بود هرجا ما راحت بودیم او احساس رضایت می‌کرد. خیلی بود. 🌷 در دانشگاه هم فعالیت خاص خود را داشت خط اول جبهه سیاسی فرهنگی دانشگاه بود و همیشه به نشانه اعتراض به جریاناتی را که با ارزش‌های اسلامی در تناقض بود فعالیت‌های گسترده‌ای را انجام می‌داد. ما همیشه از خوبی شهدا می‌گوئیم، تصور می‌شود که آنان خیلی خصوصیت خاصی دارند که خدا آنان را به مقام شهادت نایل می‌کند که در این خاص بودن هم شکی نیست. مهم‌ترین خصوصیت آقا رضا هم همین از بود. 🌷 روزهای آخر بود که برگشتم منزل رسیدم جلوی درب دیدم درازکش منتظر بود تا من برسم به محض ورودم €بوسید و گفت حلالم کن، در واقع در عین اینکه غرور داشت به راحتی هم عذرخواهی می‌کرد.همیشه برای به جای آوردن وقت می‌گذاشت 🌹🍃 پدر تا لحظه شهادت برای زیارت به نرفته بودند و قرار بود خانوادگی مهرماه با یکدیگر برویم ولی گویا او مشتاق‌تر از ما بود. در مدت سه روزی هم که در عراق بود فرصتی برای زیارت پیدا نکرده بود اما زمان شهادتش جزو اولین شهدای مدافع حرم بودند که پیکرشان در حرم حضرت علی(ع) و امام حسین(ع) و حرم حضرت عباس(ع) طواف داده شد. 🌹🍃 از زبان خود شهید ⬇️ آن زمان که بچه بودیم برای دفاع در جبهه‌های جنگ حاضر شدیم بی‌آنکه توقعی داشته باشیم الان که دیگر دفاع را می دانیم؛ بدا به حال آنان که بی انصافی کنند و بگویند مدافعان حرم برای پول می‌روند مگر شیرین تر از جان داریم؟ مگر خودشان این کار را می‌کنند.