🔴 واکنش های متفاوت به اعلام خبر استعفای ظریف
🔹واکنش توییتری #نتانیاهو: ظریف رفت. تا زمانی که من اینجا هستم ایران سلاح هسته ای بدست نخواهد آورد
🔸 #پمپئو: حتی در صورت پذیرفته شدن این استعفا، سیاست ایالات متحده در قبال ایران «بدون تغییر» خواهد ماند.
🔹 #محسن_هاشمی: آقای ظریف از وزرای موفق دولت هستند و امیدوارم که ایشان با تلاش آقای روحانی و دولت به کارشان ادامه دهند
🔸 #روحانی در مجمع عمومی بانک مرکزی: از ظریف، همتی و زنگنه به خاطر تحمل و مقاومت در فشارها به عنوان کسانی که در خط حمله ایستاده بودند و ایستاده هستند تشکر میکنم.
🔹 #فلاحت_پیشه، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس: اختلافات وزیر امور خارجه با برخی از دولتیها مسبوق به سابقه است و پیش از این نیز برخی اتفاقات رخ داده بود. از شب گذشته چندین بار بنده تلاش کردهام با آقای ظریف به صورت تلفنی صحبت کنم که وی تلفن خود را خاموش کرده است
🔸 #معاون_پارلمانی رئیس جمهور: ظریف از قبل تصمیمی بر استعفا نداشت؛جدی نگیرید! این موضوع بهطور مستقیم به رئیس جمهور مربوط است
🔹 #آشنا(مشاور رئیس جمهوری): امان از ناهماهنگی ها
🔸 #یامین_پور (مجری برنامه جهان آرا): از هواپیمای در حال سقوط "دولت" بیرون پریدن اسمش شجاعت نیست چترباز قهرمان!!
🔹 #فراکسیون_ولایی_مجلس با صدور بیانیهای ضمن انتقاد نسبت به استعفای محمدجواد ظریف تاکید کرده است که تنها گذاشتن روحانی مردانگی سیاسی تلقی نمیشود و ظریف باید بماند.
🔸 #آذری_جهرمی (وزیرارتباطات): ننشین برادر، پاشو بایست جواد جان! مردم نگرانند
🔹 #علی_علیزاده (تحلیلگر): آقای ظریف! نتایج برجام تازه دارد مشخص میشود. شما حق ندارید استعفا بدهید. نمیگذاریم استعفا بدهید. باید تا آخرش بمانید ومسئولیت بپذیرید و پاسخگو باشید
🔸 #امیر_محبیان (فعال رسانه):
دليل استعفای دكتر ظريف را میدانم. با ايشان صحبت كردم، ربطی به fatf و امثالهم ندارد. مجاز نيستم بگويم ولی روحانی بینقش نيست.
روحانی با بیتوجهی به پای خود شليک كرد!
و اما...
🔹 #ظریف: من ناراحتی و دلخوری شخصی ندارم و نيازی به دلجويی ندارم... به عنوان وزير خارجه وظيفه داشتم بخاطر منافع ملی و اقتدار کشور در برابر رعايت نشدن جايگاه وزارت خارجه واکنش نشان دهم
بقيه گمانه زنی ها صرفا زاييده تخيلات افراد است.
#شکست_خورده
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
✡ افسار مدیریت فضای مجازی در کشور ما در دست کیست؟
1⃣ #تلگرام اپلیکیشنی که در سال 2014 کم کم وارد بازار شد و در ابتدا همه میگفتند روسی است، بعد گفتند در انگلیس ثبت شده و بعد در برلین آلمان و اکنون در سال 2019 حدود 60 درصد از ترافیک اینترنت کشور را در دست دارد!
2⃣ اخیراً تلگرام اعلام کرد که بهزودی از #پول_دیجیتال خود با نام TON یا Telegram Open Network رونمایی میکند!
3⃣ سال گذشته حدود 850 میلیون دلار برای همین پروژه بهطور خصوصی از 81 نفر پول جمع کرد، اما لیست آن افراد هرگز مشخص نشد!
4⃣ حالا اعلام میشود پروژه به 1.7 میلیارد دلار خواهد رسید و رقیبی برای etherum خواهد بود:
👉 https://www.ccn.com/telegrams-1-7-billion-cryptocurrency-is-70-complete-report
5⃣ یک کارشناس پولهای مجازی میگوید: پول تلگرام خصوصاً در کشورهایی مثل #ایران و #چین محبوب خواهد شد و میتواند بازی را بهم بزند:
📝 “It is likely that the TON ecosystem will become especially popular in countries with a high level of government pressure on information freedoms — like Iran or China,” – Viktor ARGONOV added.
👉 https://bitnewstoday.com/news/ton-rumored-to-be-90-complete-san-this-project-change-the-market-game/
6⃣ برای این کار #پاول_والریویچ_دوروف بههمراه برادرِ همیشه در سایهاش #نیکلای_دوروف (که فامیلیشان هم یکی نیست) شرکتی در سال 2018 ثبت کردهاند بهنام TON issuer inc که آنهم مثل Telegram group inc در #جزایر_ویرجین ثبت شده است!
7⃣ همانطور که در سند زیر مشخص است، اسم قبلی این شرکت Phoenix mobile Ltd بوده است! چرا؟ این چه شرکتی است؟
👉 https://www.sec.gov/Archives/edgar/data/1729650/000095017218000060/xslFormDX01/primary_doc.xml
8⃣ همچنین تلفن ثبت شده برای TON issuer تلفن یک مجموعهی حقوقی که فقط در مناطق آزاد مالیاتی فعالیت میکند میباشد! و تلفن دفتر این مجموعه در جزایر ویرجین برای شرکت TON issuer استفاده شده:
👉 http://www.harneys.com/locations/
9⃣ ظاهراً #مؤسسه_هارنی واسط بین سرمایهگذاران ناشناس برای ایجاد پول مجازی تلگرام و شرکت تلگرام است.
🔟 چرا اطلاعات تلگرام تا این حد مخفی است؟!!
✍ شهرام راستی
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
تدبیر شما به قدر یک منجوق است
ترفند فرار در شما مسبوق است
گفتند که رفته ای ولی حالا که
هر تپه ی دیپلماسی ما بوق! است
#استعفای_ظریف
#قهرمان_بدلی
#ظریف
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
اینیستاگرام ما👇
https://www.instagram.com/axneveshtesiyasi
اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
هدایت شده از تپش های قلم//محمدرضا فرازی
یکی از مصادیق نفوذ، ایجاد خطا در محاسبات مسئولین و وارونه کردن اولویتها برای نهادهای تصمیم گیر و تصمیم ساز است
#غربگدایی
#خانواده
✅دست نوشته های یک معلم @faraziyaddasht
🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
🔹 #او_را ... ۳۳ رسیدم جلو در خونه عرشیا و زنگو زدم، یکم طول کشید تا درو باز کنه... با آسانسور رفت
🔹 #او_را ... ۳۴
دوستاش خیلی شوخ و بامزه بودن،
موقع خوردن کیک کلی شوخی کردن و خندیدیم،☺️
یه ساعتی به صحبت و مسخره بازی گذشت تا اینکه عرشیا گفت
-دیگه کافیه...
خانومم عجله داره،
بذارید برسیم به آخر برنامه که منم پیشش بدقول نشم😉
با لبخند ازش تشکر کردم،
دستمو بوسید و گفت
-نیم ساعت دیگه هم صبر کنی،تمومه
بلند شد و علیرضا رو صدا کرد،
علیرضا هم گیتارشو برداشت و نشست رو کاناپه ،کنار عرشیا
دستای علیرضا شروع به رقصیدن روی گیتار کرد و لبای عرشیا...
چشات، اوج آرامشه،
نباشی قلب من، نفس نمی کشه
صدات، برام نوازشه،
صدات که می زنم، برای خواهشه
برای خواهشه
می خوام خواهش کنم ازت
همه حواستو به من بدی فقط
می خوام تصدقت بشم
فرهاد تیشه زن تصورت بشم
تصورت بشم
اگه بارون بباره یه چندتا دونه
چه حالی می شم خدا می دونه
چه حال خوبی تو هردومونه
چقدر می خوامت خدا می دونه
چشات نقاشی خداست
میخواستمت بری خدا همینو خواست
هوا هوای عاشقاست
زمین از این به بعد بهشت ما دوتاست
بهشت ما دوتاست
اگه بارونـ بباره یه چندتا دونه
چه حالی می شم خدا می دونه
چه حال خوبی تو هردومونه
چقدر می خوامت خدا می دونه
.....
نمیدونستم چه عکس العملی داشته باشم!
مات عرشیا رو نگاه میکردم...
فکرنمیکردم صدای به این قشنگی داشته باشه!
آهنگ که تموم شد،با صدای دست زدن بقیه به خودم اومدم!
عرشیا با لبخند نگام کرد و گفت
تقدیم به تنها عشق زندگیم❣
چشمامو بستم و نفس عمیقی کشیدم
با لبخند از عرشیا تشکر کردم
و بعد از خداحافظی اومدم بیرون.
"محدثه افشاری"
🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
🔹 #او_را ... ۳۴ دوستاش خیلی شوخ و بامزه بودن، موقع خوردن کیک کلی شوخی کردن و خندیدیم،☺️ یه ساعتی به
🔹 #او_را ... ۳۵
عرشیا واقعا سورپرایزم کرده بود!
تا چنددقیقه فکرم مشغول بود!
حتی حواسم از مهمونی فردا شب پرت شده بود،
رسیدم به چهارراه و طبق معمول چراغ قرمز...🚦
همینجور که داشتم اطرافو نگاه میکردم،چشمم افتاد به همون دختر گل فروش!
سریع شیشه رو دادم پایین!
- دختر!
دختر خانوم!
بیا اینجا!
بدون معطلی دوید سمت ماشین و گفت
-عه سلام!شمایید!😅
باز میخواید گل بخرید؟؟
-آره میخرم اما یه شرط داره!
-چه شرطی؟؟
-بیا سوار ماشین شو باهم یه دور بزنیم.
-چی ؟سوار ماشین شما؟😳
نه من نمیتونم!
-چرا؟؟مگه میخوام بخورمت؟؟
فقط میخوام یکم باهم صحبت کنیم!
-نه خانوم نمیشه...
من که شمارو نمیشناسم...
-خیلی خب ،بریم پارک همین خیابون بغلی؟
فقط میخوام چنددقیقه باهم صحبت کنیم.
-اممممم...
چی بگم...
باشه من میرم،شما هم خودت بیا!
-خب بیا سوار ماشین شو دیگه😕
-نه ممنون،من میرم شما خودتون بیاید!
راه افتاد و منم بعد سبز شدن چراغ پیچیدم تو خیابون و رفتم سمت پارک.🏞
تا برسه ماشینو پارک کردم و صبرکردم تا باهم بریم یه جا بشینیم.
از دور که داشت میومد خوب نگاهش کردم.
یه مانتو شلوار گشاد و چروک کرمی رنگ و یه کاپشن مشکی خیلی زشت و بدقواره تنش،
و یه روسری نخودی رنگ سرش بود.
چهره ی بانمکی داشت،☺️
معلوم بود از بس زیر آفتاب بوده اینجوری سیاه شده🙍♀
لبخند شیرینی رو لباش بود.
باهم رفتیم تو یکی از آلاچیقا نشستیم،
هنوز هوا سرد بود🌪
-ببخشید من باید زود برم،هنوز هیچی نفروختم!
چیکارم داشتید؟
-اسمت چیه؟؟
-نگار😊اسم شما چیه؟
-من ترنمم عزیزم
-چه اسم قشنگی😍
خیلی اسمتون نازه ترنم خانوم☺️
-ممنون،اسم تو هم قشنگه!
-ممنون،میشه زودتر بگید چیکارم دارید؟
-خونتون کجاست؟چندتا خواهر برادر داری؟کلا میخوام راجع به زندگیت برام بگی!
-برای چی اخه؟
-میخوام بدونم،لطفا بگو...
-خونمون این طرفا نیست،
فقط برای کار میایم اینجا!
پنج تا بچه ایم،منم دختر دومم،
داداش بزرگمم بیست سالشه و....
تو زندانه😞
اون سه تای دیگه هم از من کوچیکترن.
مادرم مرده،بابامم معتاده و الان من نون آور خونه ام...
دیگه چی میخوای بدونی؟؟
با دهن باز داشتم نگاش میکردم...
-تو؟؟
درسم میخونی؟؟
-تا سوم ابتدایی خوندم،بعدش بابام نذاشت برم و گفت باید کار کنی.
داداشمم فرستاد سرکار،که معمورا گرفتنش😢
با تعجب داشتم نگاهش میکردم که گفت
-چیه؟😠
چیشد؟
از بدبختیم تعجب کردی؟؟
فکر نمیکردی کسی تو دنیا باشه که مثل تو بی غم و غصه نباشه؟؟
منو آوردی اینجا که بیشتر بدبختیام بیاد جلو چشام؟؟😡
من باید برم!
من مثل تو بیکار نیستم که بشینم فضولی یکی دیگه رو بکنم و به بدبختیاش بخندم...
-ناراحت نشو!
باور کن اینطور نیست!
فقط خواستم چندتا سوال ازت بپرسم!
-بفرما!فقط زود!باید برم!
-تو چی تو زندگیت کم داری؟
فکر میکنی چی خوشبختت میکنه؟
-همون که تو زیاد داری😏
پول!
-ولی من خوشبخت نیستم...😢
باور کن...
-باشه باور کردم😡
تو چه میفهمی بدبختی یعنی چی...
دیگه سراغ من نیا خانوم😡
تو همون برو به ماشین بازیت برس!
قبل اینکه بخوام حرفی بزنم،اشکاش مثل سیل رو صورتش جاری شد و بدو بدو رفت....
"محدثه افشاری"
🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
🔹 #او_را ... ۳۵ عرشیا واقعا سورپرایزم کرده بود! تا چنددقیقه فکرم مشغول بود! حتی حواسم از مهمونی ف
🔹 #او_را ... ۳۶
وقتی به خودم اومدم صورت منم از گریه خیس شده بود...
نگامو به آسمون دوختم و دنبال خدا میگشتم...
میخواستم داد بزنم...
بگم این چه دنیاییه...
این چیه که آفریدی😭😭
تن سنگینمو از آلاچیق بیرون کشیدم و راه افتادم سمت ماشین.
هوا تاریک شده بود🌌
عرشیا چقدر برای خوشحال شدنم زحمت کشیده بود و من به همین راحتی خوشحالی عصر از کلم پریده بود!!
میدونستم الان تو کله ی نگار چی میگذره...
حتما با خودش میگه منو مسخره کرده!
مگه میشه با این همه دک و پز و امکانات ، کسی خوشبخت نباشه؟؟
ولی من نبودم...😞
من خوشبخت نبودم...
نگار بدبخته چون هیچی نداره و فکرمیکنه دردش پوله...
منم بدبختم چون همه چی دارم و نمیدونم دردم چیه...
اصلا خوشبختی چیه...
اصلا چرا باید من زنده باشم و نفس بکشم...
اصلا ماها اینجا چیکار میکنیم...😭
من چم شده...
من همه چیز دارم!
اما هیچ چیز ندارم!
اه😣
چرا منو آفریدیییییی؟؟😭😭
چرااااا!؟؟؟
همینطور داد میزدم و سرعتمو بیشتر میکردم...
کاش ماشینم چپ کنه
کاش یکی بزنه بهم
کاش یه فردای دیگه نباشه‼️
من نمیخوام زنده باشم😭
هیچی نمیخوام😭
تا دیروقت تو خیابونا چرخ زدم و گریه کردم،
میدونستم برسم خونه باید جواب پس بدم اما مهم نبود....😒
اون شب اونقدر دیر خوابیدم که ساعت دو بعدازظهر به زور چشمامو باز کردم😴
هنوز گیج و منگ قرصای آرامبخش دیشب بودم.
رفتم سراغ گوشیم📱
خاموش شده بود!
زدمش شارژ و رفتم پایین که یه چیزی بخورم.
کسی خونه نبود.
حتی خدمتکاری که پنجشنبه ها برای تمیز کردن خونه میومد هم نبود!
برگشتم اتاقم و گوشیمو روشن کردم
میدونستم تا الان عرشیا هزار بار زنگ زده!!
"محدثه افشاری"
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
💢 شام میلاد حضرت فاطمه زهرا (س)
🔺 هم اکنون مسجدمقدس جمکران
#میلاد_حضرت_زهرا
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI