🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷
قسمت #صد_و_بیست_و_یکم
ژست یک قهرمان
هر چند بعد از جمله محکمی که به سعید گفتم ... جسارتش بیشتر شد ... اما بدجور ترسیده بود ...
توی صحبت ها معلوم شد که ... بعد از اینکه مار رو خریده ... برده مدرسه و چند تا از همکلاسی هاش هم ... توی ذوق و حال جوانی ... پاشون رو گذاشتن جای پای سعید و شیر شدنکه اونها هم مار بخرن ... و ترسش از همین بود ...
عبداللهی ، افسر پرونده ... خیلی قشنگ با مورد سعید برخورد کرد ... و انصافا شنیدن اون حرف ها و نصیحت ها براش لازم بود ...
سعید هم که فهمید باهاش کاری ندارن ... آروم تر شده بود... اما وقتی ازش خواستن کمک شون تا طرف رو گیر بندازن... دوباره چهره رنگ پریده اش دیدنی شده بود ...
- مهران اگه درگیری بشه چی؟ ... 😨تیراندازی بشه چی؟ ...
به زحمت جلوی خنده ام😄 رو گرفتم ...
_وقتی بهت میگم اینقدر فیلم جنایی و آدم کشی نگاه نکن... واسه همین چیزهاست ... از یه طرف، جو می گیرتت واسه ملت شاخ و شونه می کشی ... از یه طرف، این طوری رنگت می پره ...
قرار شد ... سعید واسطه بشه ... و یکی از سربازهای کلانتری ... به اسم همکلاسی سعید و خریدار جلو بیاد ... منم باهاشون رفتم ...
پلیس ها تا ریختن طرف رو بگیرن ... سعید مثل فشنگ در رفت ...
آقای عبداللهی که ازش تشکر کرد ... با اون قیافه ترسیده اش ... ژست قهرمان ها رو به خودش گرفته بود ... و تعارف تکه پاره می کرد ...
_کاری نکردم ... همه ما در قبال جامعه مسئولیم ... و ...
من و آقای عبداللهی به زحمت جلوی
خنده مون رو گرفته بودیم ... 😂😃آخر خنده اش ترکید ... و زد روی شونه سعید ...
_خیلی کار خوبی می کنی ... با همین روحیه درس بخون... دیگه از این کارها نکن ... قدر داداشت رو هم بدون ...
از ما که دور شد ... خنده منم😂 ترکید ...
- تیکه آخرش از همه مهمتر بود ... قدر داداشت رو بدون ...
با حالت خاصی بهم نگاه کرد ...
- روانی ... یه سوسک رو درخته ... به اونم بخند ...😄
.
ادامه دارد...
🌟نويسنده:سيدطاها ايماني🌟
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
هدایت شده از عکسنوشته فرهنگ و حجاب
امام صادق علیه السلام :
در وقت ظهور حضرتش هیچ مومن از دنیا رفته ، باقی نمی ماند مگر آن که سرور و شادمانی قبر او را فرا می گیرد
بحارالانوار ، ج ۵۲ ، ص ۳۲۸
#سلام_امام_مهربانم
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
🌹ختم #صلوات به نیت
#شهید_اسماعیل_دقایقی
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
🍃🌹"سردار شهید اسماعیل دقایقی" فرمانده«تیپ 9بدر» و از شهدای عملیات کربلای5 بود.
🍃🌹 دقایقی همان کسی است که گردان «احرار» را از میان سربازان عراقی -که به اجبار بعثی ها به جنگ آمده بودند و به سمت ایران فرار می کردند یا پس از اسارت به حقانیت ایران و باطل بودن حزب بعث پی می بردند- تشکیل داد و خودش فرمانده شان شد. اسرای عراقی با علاقه در مقابل ارتشی که خودشان سالها در آن بودند، میجنگیدند و بسیاری از آنها هم به شهادت رسیدند. آنها به دلیل ایمان و اخلاق خوب اسماعیل عاشقش شده بودند.
🍃🌹دقایقی در مورد مجاهدان عراقی گفته بود: «آدمی که گذشته اش خیلی بد باشه، اگر توبه کنه از آدم های پاک و بی گناه بهتر میشه. چون تونسته خودش را از منجلابی که در آن بوده بیرون بکشه.»
🍃🌹یکی از مجاهدین عراقی میگفت: در یک زمستان سرد، با شهید دقایقی در چادری بودم. او متوجه شد یکی از مجاهدان در خواب از سرما میلرزد. با اینکه هوا سرد بود و خود او نیز به پتو نیاز داشت، پتوی خود را روی آن مجاهد انداخت. سپس گفت: مجاهدین عراقی ودیعههای امام در دست من هستند و من باید از آنها نگهداری کنم.
🍃🌹الان خانه هر مجاهد عراقی که بروی، سه عکس میبینی: امام خمینی، شهید صدر و شهید اسماعیل دقایقی
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
دقایقی همان کسی است که گردان 《احرار》را از میان سربازان عراقی......
#عکس باز شود
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
جان_ایران (۷)
این قسمت : "با دیدن آقای خامنه ای"
در ملاقات با آقای خامنه ای شخصیت معنوی اش چنان مرا گرفت با خود گفتم چرا من نباید چیزی از معنویات بدانم؟
با دیدنش کل شخصیت های بزرگ سیاسی و دینی جهان از ذهنم پاک شد
#رهبر_انقلاب_از_دید_بزرگان
#ابرمرد #ابر_مرد
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی