- فردا یه فلش میارم ارامش دهندهای که تو بغلت هست رو برام بریز که وقتی
دلم تنگ میشه . .
یه راه چاره باشه برام . . )!
- تنت دیگه بوی بهار نارنج نمیده ؛
آغوشتم آرامش سابق رو نداره . .
‹ چشمات ستاره بارون نیست .
صداتم برام حکم لالایی رو نداره .
دستات گرم نیستن دلتم همینطور .
دل منم دیگه با حس کردن بوی عطرت نمیلرزه . .
شاید بخاطر اینکه از یه جایی به بعد
با عطر تن غریبهها قاطی شد ؛
راستش حرفات که دیگه معجزه نمیکنن هیچ .
خیالمم کنارت راحت نیست .
کجا رفت اون همه حس اطمینان و امنیتی که بهم میدادی؟!
تا یادم نرفته بگم که دیگه حتی لبخند رو لباتم خیلی قشنگ نیست .
انگاری مصنوعیه .
نمیدونم تو تغییر کردی یا من ؛
ولی یادت باشه . .
تا آخرین لحظه تصوری که تو سرم داشتم ازت رو پرستیدم ؛
دیر برگشتی، خیلی دیر . . 💙'🎼 ›
- یه استاد ادبیات داشتیم ك وِرد زبونش این بود :
آدم ها میان که برن . .
اونی که بمونه هم حق تو رو ضایع می کنه
هم حق خودش رو ؛
یادت باشه هر اومدنی یه رفتن داره که عمده دلیلش جهان بینی و پیشرفت شخصیه . .
حالا اگه خواستی بمونه باید هم آهنگش قدم برداری ،
یعنی تو دیگه وجود نداری .
همش اونه!
اونجاست که بهش میگن:
‹ عشق . . )!🧡'🎼 ›
خوشبختانه میانِ آب های طغیانی این زندگی ،
چند جزیره کوچک هست که بتوان به آن پناه برد :
کتاب ها ، شاعران و موسیقی .🎻
𝑹𝒊𝒑𝒂𝒓𝒐 | ܢ݆ߺܝ̇ߺߊܣܭَߊܘ
خوشبختانه میانِ آب های طغیانی این زندگی ، چند جزیره کوچک هست که بتوان به آن پناه برد : کتاب ها ، شاع
- به قول حسین پناهی :
خوشبختانه این ها اِرث پدر کسی نیست .
± من از تموم این دنیـٰا ، فقط دلم میخواد برم
کنسرتِ سهیل تکرو اون بخونه :
‹ نه رفتن راهش نیست ، کسی ك عاشقِ این حرفا حالیش نیست ، چطوری میتونی بیتفاوت باشی مگه روزای خوبِمونو یادت نیست ?! ›
- منم این طرف با چشـٰای اشکی و بغض داد بزنم :
‹ نه ! نمیتونی بیخیال بشی ، نه ! نمیتونی راحت بری ، من همهجوره باهات بودم و تو معنیِ عشقِمونو یادت نیست : )! 🧡'🎼 ›
‹
اما حالا که دستم روی شانه ی خودم است ؛ اگر زمین بخورم ، همانجا دراز می کشم .. خسته ام ! شاید چند ساعتی را بخوابم ..*.* 🐋 ›
- آنقدر دوستت دارم که گاهی از وحشت به لرزه می افتم!
زندگی من دیگر چیزی به جز تو نیست .
خود من هم دیگر چیزی به جز خود تو نیستم . چهرهات تمام زندگی مرا در آینهی واقعیت منعکس میکند و این واقعیت آن قدر عظیم است که به افسانه میماند! تو را دوست دارم؛ و این دوست داشتن، حقیقتی است .
که مرا به زندگی دلبسته میکند.
همهی شادیهایم در یک لبخند تو خلاصه میشود ؛
و کافی است که تو قیافه ناشادی بگیری تا من همهی شادیها و خوشبختیهای دنیا را در خطوط درهم فشردهی آن ؛
چهرهای که خدا میداند چقدر دوستش میدارم گم کنم . .🌱'🧜🏻♀