May 11
سفره خاطراتش را باز کرد که به این شهدا متوسل شده یکی را پیدا کنند که پای کارش باشد حتی آمده و از آنها خواسته بتواند راضی ام کند به ازدواج .می گفت قبل از اینکه قضیه ازدواجمان مطرح شود خیلی از دوستانش می آمدند و درباره من از اون مشورت می خواستند حتی به او گفته بودند که برایشان از من خواستگاری کند .
غش غش می خندید که اگه میگفتم دختر مناسبی نیست بعدا به خودم می گفتن پس چرا خودت گرفتیش؟ اگه می گفتم برای خودم می خوام که معلوم نبود توبله بگی!
گفت: اگه اسلام دست و پامو نبسته بود دلم میخواست شمارو ی کتک مفصل بزنم!..
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
قصه دلبری📚❤️
@aye_ha
ماه،ماهخودمه!بندههمبندهیخودمه!
دلممیخواد،سالهااشتباهشوندیدبگیرم:))
#اینالرجبیون!🕊️
از ی جایی به بعد موانع و سختیای مسیرت میشن از شیرینی های زندگیت ...
چون میدونی قرارع بال پروازت باشن !🦋
خداقوت واسه تلاش و حرکتت🌱