eitaa logo
آیه🦋‌ها
158 دنبال‌کننده
589 عکس
126 ویدیو
0 فایل
بسم ربّ الخـٰالق دل های عـٰاشق :)♥️ . . . گویۍ همہ عالم‌ ظلمات‌ است و تو نورۍ✨ . #جهاد_حقیقت🎙️ . حرفاتونو می‌شنوم :))🦋 https://harfeto.timefriend.net/17036586063945. ادمین @Ammareh313 . اینستاگرام @___sharifi313___
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خالق عشق 🦋 نزدیک عصر بود.امین برگشت گفت: بریم خونه باید وسایلامو جمع کنم،میخوام‌برم .حس کرختی داشتم! گفتم:کجا میخوای بری؟بسه دیگه !حداقل به من رحم کن...تو حال و روز منو میدونی ،اصلا قیافه منو دیدی !؟ خودم احساس میکردم خرد و شکسته شدم! گفتم:میدونی من بدون تو نمیتونم نفس بکشم؟دیگه حرفی از سوریه نزن!قول دادی فقط یک بار بری! گفت زهرا من وسط ماموریت اومدم به تو‌سر بزنم و برم .دلم واست تنگ شده بود.باور کن ماموریتم تموم بشه،اهرین ماموریتمه دیگه نمیرم‌.گفتم:امین دست بردار عزیزدلم .من نمیتونم تحمل کنم ،باور کن نمیتونم ...دوری تو نمیتونم تحمل کنم.حرف دانشگاهمو پیش کشید.گفتم:امین من بدون تو نمیتونم درس بخونم اگه ام‌درس بخونم به‌خاطر توعه...خندید و گفت:بگو به خاطر خدا درس میخونم .گفتم:به خاطر خداست ولی شوق و ذوق زندگیم فقط تویی! حتی من وقتی بیرون میرفتم ،شوق و ذوق خرید وسایل آشپزخونه رو نداشتم ... فقط بلوز،تی شرت،شلوار،کفش و...واسه امین عادت کرده بودم میخریدم.اوهم عادت کرده بود. می‌گفت:واسم چی خریدی ؟ میگفتم:ببین اندازه هست؟ می‌گفت:مطمئنم مثل همیشه دقیق و اندازه میخری .این مدتی که نبودم واسش کلی لباس خریده بودم.وقتی رسیدیم خونه گفتم امین اینارو بپوش ببینم اندازس.با غصه این حرفارو بهش میگفتم ...واقعا دلم میخواست بمونه و دیگه نره ! تک تک لباسارو پوشید.گفتم:چقدر بهت میاد ! خندیدم گفت :زهرا از اونجایی که من خوشتیپم،گونی ام بپوشم بهم‌میاد.گفتم: شکی نیست! میخندیدم اما ذره ای از غصه هام کم نمیشد ... به روایت زهرا حسنوند همسر شهید✨ @aye_ha