فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸به نام آن خداوندی
💕کــــه نـــور است
🌸خدای صبح و این شور و
💕طراوت که از لطفش
🌸دل ما در سُرور است
💕با توکل به اسم اعظمت
🌸صبحمان را با نامت آغاز میکنیم
🌸بسم الله الرحمن الرحیم💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸یکشنبه
💝8 فروردین ماهتون عالی
🌸امروز برایتان
💝اینگونه آرزو میکنم
🌸ان شاءالله
💝خدا در خونه تک تک تون بزنه
🌸سبدی از خیر و برکت
💝شوق زندگی
🌸حس خوشبختی
💝عمر با عزت و
🌸عاقبت بخیری هدیه بیاره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 سلام
🌷صبح یکشنبه تون بخیر
🌼 امروز برایِ شما
🌷روزی پر از عشق و امّید
🌼 نشاط و آرامش
🌷و خوشبختی آرزو میکنم
🌼 امیدوارم در کنار
🌷خانواده و عزیزانتان
🌼 روز خوبی داشته باشید
✍#وقت_اجابت_دعا
در روزگاران نه چندان دور مردی زندگی می کرد به نام "نوف بکالی" او از یاران و شاگردان با وفای امام علی (ع) بود
نوف شبی را نزد امیر مؤمنان ماند...
حضرت تمام شب را نماز میخواندند و هر ساعت بیرون اتاق می رفتند و آسمان را نگاه می کردند و باز میگشت و قرآن میخواندند...
نوف در رختخواب دراز کشیده بود و حالات و رفتار امام را می دید
امام به او فرمود: " ای نوف خوابی یا بیدار؟ "
نوف پاسخ داد: " بیدارم و با این حال پریشانی که شما دارید نگرانتان هستم..."
حضرت فرمود:
" خوشا به حال کسانی که دل از دنیا بریده اند و مشتاق آخرت هستند، آنها کسانی هستند که زمین را فرش خود و خاک را رختخوابشان قرار دادهاند، قرآن برنامه زندگی آنهاست و دعا برایشان راهی است تا در برابر خدا متواضع باشند "
" ای نوف در این ساعت از شب هر بنده ای دعا کند دعایش مستجاب می شود مگر آنکه از مأموران جمعآوری مالیات برای حاکم ظالم باشد و یا کسی که در کار مردم تجسس می کند و آن کسی که به وسایل لهو و لعب دنیا مشغول است....👌
📙کشکول شیخ بهایی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌺#عهد_با_مادر
👌#بسیار_زیبا
پسربچهای برای سفر به شهر بغداد آماده می شد تا در آنجا درس بخواند و علم بیاموزد...
مادرش به او چهل دینار سپرد تا آن را خرج کند، سپس به او گفت: فرزندم با من عهد کن که هیچگاه و در هیچ کاری دروغ نگویی⛔
پسرک به او قول داد که چنین کند، آنگاه همراه قافله خارج شد و رفت...
هنگامی که در صحرا راه میسپردند، گروهی از دزدان به آنها یورش بردند و پول و اموال آنها را غارت کردند، سپس یکی از مزدوران گروه به پسرک نگاهی کرد و از او پرسید: آیا تو هم چیزی به همراه داری؟
پسر پاسخ داد: چهل دینار!!
دزد خندید و گمان کرد که پسر قصد شوخی دارد و یا دیوانه است
از این رو او را گرفت و نزد رهبرشان برد و او را از آنچه پیش آمده بود با خبر ساخت
رهبر دزدان گفت: پسرم چه چیزی تو را به راستگویی واداشت؟!
پسر گفت: من با مادرم پیمان بستم که راستگو باشم، حال بیم آن دارم که به عهدم خیانت کنم
رهبر سارقان از گفته پسر سخت متاثر شد و گفت: دارائیت را آشکار کردی تا مبادا به عهد خود با مادرت خیانت کنی و من بیم دارم که به عهدم با خداوند خیانت ورزم😔
آنگاه به دزدان دستور داد هر آنچه را که از قافله ستانده بودند بازگردانند، سپس رو به پسرک کرد و گفت: من با دست کوچک تو به آغوش خداوند بزرگ بازمیگردم و توبه می کنم..😔
دیگر دزدان نیز به رهبرشان گفتند: تو بزرگ ما در راهزنی بودی امروز بزرگ ما، در بازگشت به سوی پروردگار هستی آنگاه همگی توبه کردند...
📙 هم قصه هم پند
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
⛔️گام اول
مرد مجازی: سلام خواهرم
زن مجازی: سلام (هر چه باشد جواب سلام واجب است!🤔)
مرد مجازی: خواهری من قصد مزاحمت ندارم. فقط بهعنوان برادرتان درخواستی دارم.
زن مجازی: (باکمی تعلل و تأمل) خواهش میکنم، بفرمایید!😏
مرد مجازی: من رفتار شمارا در گروهها دیدهام. شما واقعاً خانم موقر و فهمیدهای هستید. من در فضای مجازی به دنبال کسی مثل شما هستم که مثل خواهرم مواظبم باشد و نگذارد در لغزشگاهها دچار لغزش شوم! به راهنمایی شما در این فضای آلوده در برخورد با نامحرمان خیلی نیاز دارم!😢
زن مجازی: حرف عجیبی میزنید! چه نیازی هست که شما با یک نامحرم ارتباط آلوده داشته باشد تا از ارتباطهای آلوده دیگر در امان بمانید؟😐
مرد مجازی: نه اینطور قضاوت نکنید! من به دنبال آلودگی و هوس و این حرفها نیستم. از وقار شما در برخورد با دیگران خوشم آمده. خانمهای زیادی سعی کردهاند با من ارتباط برقرار کنند اما من خودم را از همه آلودگیها نجات دادهام شکر خدا. به دنبال نقطه اتکایی برای فرار از وسوسههای فضای مجازی میگردم!😞
زن مجازی: ببخشید من معذورم. من قبل از اینکه غریقی را نجات بدهم خودم به ورطه نابودی کشیده میشوم. لطفاً پیام ندهید چون بلاک میکنم!😡
مرد مجازی: اجازه میدهید فقط پیامهای مذهبی برای شما ارسال کنم؟
زن مجازی: اشکال ندارد. من استفاده میکنم. اما حق چت کردن ندارید چون پاسخ نمیدهم!😒
مرد مجازی: حتماً! حتماً!…
⛔️گام دوم
مرد مجازی: ببخشید خواهر سؤالی دارم. شما متأهل هستید؟ چون جواب هیچکدام از سؤالاتی که از شما میپرسم نمیدهید!
زن مجازی: بله. من متأهلم و همسرم از همه تعاملات من در این فضا خبر دارد.
مرد مجازی: من هم متأهل هستم.
زن مجازی: پس شما متأهل هستید؟ شرمآور است که با وجودیکه متأهل هستید به دنبال زنهای دیگر هستید. ولی من ترجیح میدهم همه انرژی و وقتم را برای همسرم صرف کنم.😠
مرد مجازی: شما دوباره برگشتید به پله اول! من که گفتم دنبال یک مشاور روحی هستم. چرا از کمک به من مضایقه میکنید؟😭
⛔️گام سوم
مرد مجازی: آبجی لطفاً کمی درباره هدف زندگی برای من توضیح بدهید. من احساس پوچی میکنم…
و پاسخ زن مجازی…😊
مرد مجازی: خیلی عالی توضیح دادید. کسانی مثل شما حقیقتاً کمیاباند. من قدردان شما هستم!
⛔️گام چهارم:
مرد مجازی: خواهرم رفتارهای خانمم جدیداً کلافه کننده است. نمیدانم چطور باید با او رفتار کنم تا زندگیام لذتبخش شود…شما که خانم هستید لطفاً من را راهنمایی کنید!
و پاسخ زن مجازی…😇
⛔️گام پنجم:
مرد مجازی: ایکاش به خانمم تفهیم میکردم که مثل شما فکر کند، مثل شما صحبت کند و مثل شما رفتار کند…
و پاسخ زن مجازی درحالیکه در دلش قند آب میشود…😌
⛔️گام ششم…😌😌
⛔️گام هفتم…😌😌😌♥️
⛔️گام هشتم…♥️♥️♥️
….
🔥💔گام آخر:
اکنون دیگر زن، یک هویت مجازی نیست. واقعیتی است ویرانه که در کنجی نشسته و با حسرت تمام به خرابههای زندگیاش نگاه میکند؛ و هرازگاهی قطره اشکی، صورتش را خیس میکند…
😔
همه لحظات شاد زندگی او و همسرش از مقابل چشمان خیسش رژه میروند اما دیگر کار از کار از گذشته است…
💔💔😓😓
سرمایههای بزرگی را به خاطر چیزی ازدستداده است که واقعیتی جز گناه و خیانت و دروغ نداشته است…
♨️❌♨️❌💯💯
نویسنده؛
این داستان واقعی بود. برای یکی از آشنایان اتفاق افتاده است و روال رابطه ناصحیح به همین صورت بازسازیشده در داستان بوده است؛ و هرروز این داستانهای واقعی تکرار خواهد شد اگر یقین نداشته باشم که شیطان گامبهگام ما را به نیستی و فنا نزدیک میکند…
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ امَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ وَمَن یَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ (سوره نور، آیه 21)
#رحیمی
#سرباز_رهبرم
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🦋✨ ✨🦋
🌸🍃🌸🍃
حضرت امام علی (ع) میفرمایند:
الصاحِبُ كالرُّقعَةِ فَاتَّخِذْهُ مُشاكِلاً ، الرَّفيقُ كالصَّدِيقِ فَاختَرْهُ مُوافِقا .
همنشين، مانند وصله لباس است؛
بنابراين، دوستِ همگون با خودت انتخاب كن.
ميزان الحكمه، ج 6، ص 191
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
#گریه_ازبهر_خویشتن
ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺯﺍﻫﺪﻯ ﺩﺭ ﺑﺼﺮﻩ ﺑﻴﻤﺎﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﺩﺭ ﻣﺮﮒ ﺭﺳﻴﺪ، ﺧﻮﻳﺸﺎﻧﺶ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﮔﺮﺩ ﻭﻯ ﺩﺭ ﻧﺸﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﻰ ﮔﺮﻳﺴﺘﻨﺪ.
ﮔﻔﺖ: ﻣﺮﺍ ﺑﺎﺯ ﻧﺸﺎﻧﻴﺪ. ﻭﻯ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻧﺸﺎﻧﻴﺪﻧﺪ. ﺭﻭﻯ ﺳﻮﻯ ﭘﺪﺭ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﻯ ﭘﺪﺭ! ﺗﻮ ﭼﺮﺍ ﻣﻰ ﮔﺮﻳﻰ؟ ﮔﻔﺖ: (ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻧﮕﺮﻳﻢ ﻛﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﻯ ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﺑﻤﻴﺮﺩ ﻭ ﭘﺸﺖ ﺑﺸﻜﻨﺪ.
ﻣﺎﺩﺭ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﭼﺮﺍ ﻣﻰ ﮔﺮﻳﻰ؟ ﮔﻔﺖ: ) ﺍﻣﻴﺪ ﻣﻰ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺩﺭ ﭘﻴﺮﻯ ﺧﺪﻣﺖ ﻣﻦ ﻛﻨﻰ ﻭ ﺩﺭ ﺑﻴﻤﺎﺭﻯ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺑﺎﻟﻴﻦ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﻰ.
ﺭﻭﻯ ﺳﻮﻯ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺷﻤﺎ ﭼﺮﺍ ﻣﻰ ﮔﺮﻳﻴﺪ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺯﻳﺮﺍ ﻛﻪ ﻳﺘﻴﻢ ﺷﺪﻳﻢ ﻭ ﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﺫﻟﻴﻞ ﮔﺸﺘﻴﻢ.
ﺭﻭ ﺳﻮﻯ ﻋﻴﺎﻝ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﭼﺮﺍ ﻣﻰ ﮔﺮﻳﻰ؟ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﻳﻦ ﻳﺘﻴﻤﺎﻥ ﺭﺍ؟ ﮔﻔﺖ: ﺁﻩ! ﺁﻩ! ﺷﻤﺎ ﻫﻤﻪ، ﺑﺮﺍﻯ ﺧﻮﺩ ﻣﻰ ﮔﺮﻳﻴﺪ، ﻫﻴﭽﻜﺪﺍﻡ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﻦ ﻧﻤﻰ ﮔﺮﻳﻴﺪ ﻛﻪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﭼﺸﻢ ﺗﻠﺨﻰ ﻣﺮﮒ ﺭﺍ ﻭ ﭼﻪ ﮔﻮﻳﻢ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻭ ﻛﺮﺩﺍﺭ ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ؟ ﺍﻳﻦ ﺑﮕﻔﺖ ﻭ ﺑﺨﺮﻭﺷﻴﺪ ﻭ ﺟﺎﻥ ﺑﻪ ﺣﻖ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﻛﺮﺩ.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
رابطه تان را با خدا عالی کنید
خدا فقط در غم و ناله هایمان نباشد...
خدا فقط در روزهای فقر و نداری نباشد...
خدا فقط موقع کنکور و وقت وام گرفتن نباشد...
خدا را در شادی و سرورمان ببینیم...
خدا را در لحظه لحظه هایمان شریک کنیم...
خدا ترسناک نیست...
خدا عشق است و نور و آرامش...
وقتی در هر عملی،
در هر حال اندیشه ای،
در هر فعلی خدا حضور داشته باشد
با کل هستی هماهنگ می شویم...
آنوقت چنان قدرتی پیدا خواهیم کرد که وصف ناپذیر است...
#خدا نور است،
از نور بیرون نرویم که تاریکی راخواهیم دید...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#برایدخترا✨
دختر خانوم محترم وقتی یه پسر بهت میگه چادر سرت نگو چادر بهم نمیاد؛ نگو چادر برا زنای 20 سال پیشه؛ نگو چادر بپوشم شبیه عقب مونده ها میشم
پسری که بهت میگه چادر سرت کن دوست داره، تورو ناموس خودش میدونه، دلش نمیخواد کسی اندامتو ببینه روت غیرت داره
میدونی هر بار که کسی زل میزنه به بدنت پسره چه حالی میشه؟
وقتی پسری بهت میگه چادر سرت الکی نگو باشه، الکی دو روز چادر سرت نکن بعدش بندازی زمین
چادر حرمت داره دختر گل
میدونی چند نفر جونشونو دادن تا شما الان توی امنیت زندگی کنید؟
میدونی چند نفر از زندگیشون گذشتن تا هیچ بیناموسی نتونه چادرتونو از سرتون بکشه؟
میدونی چقد کشته دادیم سر ناموس؟
بعد با تیپ افتضاح میری وسط خیابون که ملت با چشم بخورنت؟
بگن به به عجب دختریه؟
شمایی که میگی چادر خز شده
یواش یواش خودتم بین این و اون خز میشی
شمایی که تو فاز شاخ بودنی؛ شاخ اون دختریه که همه آرزوشونه توی مهمونیا یا هرجای دیگه ببیننش نه تویی که بیسچاری هرجا ولی
خز تویی نه اون!
#سرباز_رهبرم
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
#ضرب_المثل
#کارخوبه_خدادرست_کنه_سلطان_محمودخرکیه
دو گدا بودند یک بسیار چاپلوس و دیگری آرام و ساکت .
گدای چاپلوس وقتی شاه محمود و یا وزیرنش را می دید بسیار چاپلوسی می کرد و از سلطان محمود تعریف می کرد و هدیه میگرفت ولی اون یکی ساکت بود .
اون گدای چاپلوس روزی به گدای ساکت گفت چرا تو هم وقتی شاه رو می بینی چیزی نمیگی تا به تو هم پولی داده بشه.
گدای ساکت گفت: کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه؟
برای سلطان محمود این سوال پیش اومده بود، که چرا یک گدا ساکته و هیچی نمی گه.
وقتی از اطرافیان خود پرسید . به او گفتند که این گدا گفته کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه؟
سلطان محمود ناراحت شدو گفت حالا که اینطوری فکر می کنه فردا مرغی بریان شده که در شکمش الماسی باشد را به گدایی که چاپلوسی می کند بدهید تا بفمد سلطان محمود خر کیه ؟
صبح روز بعد همینکار را انجام دادند غافل از اینکه وزیر بوقلمونی برای گدا برده و گدای متملق سیر است.
پس وقتی که مرغ بریان شده را به او دادند او که سیر بود مرغ را به گدای ساکت داد و گفت : امروز چند سکه درآمد داشتی و او گفت سه سکه .
گدای متملق گفت: این مرغ رو به سه سکه به تو می فروشم و آن گدا قبول نکرد و آخر سر پس از چانه زنی مرغ بریان را بدون دادن حتی یک سکه صاحب شد.
لقمه اول را که خورد چشمش به آن سنگ قیمتی افتاد و به رفیق خود گفت فکر می کنم از فردا دیگه همدیگر را نبینیم .
فردای آن روز سلطان محمود دید که باز گدای متملق اونجاست و گدایی می کنه از او پرسید چرا هنوز گدایی می کنی ؟
گفت: خوب باید خرج زن و بچه ام را درآورم .
سلطان محمود با تعجب پرسید : مگر ما دیروز برای شما تحفه ای نفرستادیم ؟
گدای متملق گفت: بله دست شما درد نکنه وزیر شما قبل از اینکه شما مرغ را بفرستید بوقلمونی آوردند و من خوردم چون من سیر بودم مرغ را به رفیقم دادم و دیگر خبری هم از رفیقم ندارم .
سلطان محمود عصبانی شد و گفت: دست و پایش را ببندید و به قصر بیاریدش
در قصر به گدا گفت بگو کارو باید خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه .
گدا این را نمی گفت و سلطان محمود میگفت بزنیدش تا بگه
سلطان خطاب به گدای چاپلوس میگفت : من می گم تو هم بگو
کار خوبه خدا درستش کنه سلطان محمود خر کیه ؟
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
حضرت امام علی (ع) میفرمایند:
اللَّئيمُ إذا بَلغَ فَوقَ مِقدارِهِ تَنَكَّرَت أحوالُهُ .
انسان فرومايه هرگاه از اندازه خود فراتر رود، احوال و رفتارش تغيير كند و خود را گم كُند
غررالحکم ح 1800
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍امام جعفر صادق (ع)
🌹هر گاه خـداوند بنده ای را دوست بدارد، بہ او الهام مےکند کہ بہ هشت خصلت عمل نماید
❶ چشم پوشیدن از (صحنہ هاے) حــرام
❷ تـرس از (نافرمانی) خــداوند
❸ شـرم و حیــا
❹ عهد و پیمان
❺ صبر و شکیبایے
❻ (رعـایت) امانتدارے
❼ صدق و راستے
❽ و سخاوتمندے و بخشندگے
📚احادیث الطلاب 2748
🥀
̑j̑̑ȏ̑ȋ̑n̑
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[🌿]
خداڪہفقطبرایادمایخوبنیست...♥️
#خوبازخداتعریفمےڪنهڪاشمعرفتداشتیم
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#مادخترچادریا
می خوام یکم از خودمون براتون بگم🙃
ما هم مثل بقیه دخترا هستیم با چند تا تفاوت
عشقمون↯♡∞⇩
اربابمون حسین؏،آقامون صاحب الزمان و رهبره نه هیچ چیز دیگری پاتوقمون↯♡∞⇩
روضهی ارباب و مسجد نه پارتیای شبونه لباسمون↯♡∞⇩
یادگار مادرمونه حضرت زهرا(س)🤗
دوستامون↯♡∞⇩
همه مونث،اصلا تا حالا با یه نامحرم تنها نبودیم
احتراممون↯♡∞⇩
اگه تو خیابون چند تا پسر راه برن و بلند بخندن،ما رو که ببینن خودشونو جمع و جور می کنند و در مقابل ما سر پایئن می اندازند و راه باز می کنند.🤓
ما تا یه مغازهی حجاب می بینیم ذوق می کنیم نه مغازه لوازم آرایش.
تو خونمون کلی گیره حجاب و روسری رنگارنگه
آهای اونایی که میگین اینا اُمُلَن و هیچی سرشون نمیشه،نه ما خیلی هم می فهمیم.🤓
می فهمیم ما عمومی نیستیم پس زیبایی هامون واسه همه به نمایش نمی گذاریم.آهای اونایی که میگین ماها حتما لباسمون زشته که پشت چادر پنهانش کردیم،نه تازه لباسای ما خیلی هم از شما گرون تره.این روزا قیمت چادر می دونی چنده؟!
یه چادر ما به اندازه دو تا مانتوی توئه☺️
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ 🎬
💥از بس که گناه کردم، خجالت میکشم، برم حرم!
رویِ روبرو شدن با امام رضا ع، با امام حسین ع، رو ندارم ....
✍ و ...
شیطان سالهاست با همین بهانه، ما را در جهنممان حبس کرد ...
چگونه میتوان از شرّ این افکار رها شد؟
#پیشنهاددانلود🙂👌🏻
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•🥀💔•
حافـظ ڪجای ڪاری!؟
فالـت غلـط درآمــد...
🍃🍂🍃🍂
گفتی..."غمـت سرآیـد"
این عمـر من سرآمـــــد...
🍃🍂🍃🍂
۞ مـهـدے ۞
ولــــے نیامد ...💔
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استورے📲
#میلادامامزمان😍
❀͜͡⛅️🌻●
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
═══❀❀❀❀❀❀═══
#تلنگر⚠️
تا حالا بہ ایݩ فکࢪ کردیݩ↯
کہ اگہ،
نیّٺ ما از غذا خوردݩ،🍞
انرژے گرفتن🔗"!
واسہ خدمٺ بہ امام زماݩ باشہ،😍
غذا خوࢪدنموݩ هم...
عبادٺ بہ حساب میاد؟!🌱🧡"
❀͜͡⛅️🌻●
╲\╭┓
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💠امام صادق (ع) مےفرمايند ،
يك مؤمن چهار چيز بايد داشته باشد :
➊✨ خانه وسيع
➋✨ سواري خوب
➌✨ لباس زيبا
➍✨ چراغ پر نور
شخصي پرسيد ما كه نداريم چه كنيم؟
حضرت فرمودند: اين حديث باطن هم دارد :
①منظور از خانه وسيع، صبر است كه بيان گر روح بزرگ است.
②مركب خوب، عقل است.
③لباس زيبا، حيا است.
④چراغ پر نور، علم است كه ثمره آن بندگي است.
📚منبع: كافي، جلد ٦
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✿ شیطان با بنده ای همسفر شد
موقع نماز صبح، بنده نماز نخوند
موقع ظهر و عصر هم، نماز نخوند
موقع مغرب و عشاء رسید، بازم بنده نماز بجای نیاورد
❗️ موقع خواب شیطان به بنده گفت من با تو زیر یک سقف نمی خوابم چون پنج وقت موقع نماز شد و تو یک نماز نخوندی میترسم غضبی از آسمان بر این سقف نازل بشه که من هم با تو شامل بشم
💭 بنده گفت تو شیطانی و من بنده خدا ، چطور غضب بر من نازل بشه ؟
شیطان در جواب گفت من فقط یک سجده اونم به بنده خدا نکردم از بهشت رانده شدم و تا روز قیامت لعن شدم در صورتیکه تو از صبح تا حالا باید چند سجده به خالق میکردی و نکردی وای به حال تو که از من بدتری ؟؟؟؟
«شیطان که رانده شد بجز یک خطا نکرد
خــود را بـه سـجـده ی آدم رضــا نـکـرد
شـیــطان هـــزار بــار بـه از بــی نـمـــاز
او سجــده بـر آدم و او بـر خــدا نـکـرد»
💠✨ از پاهايي که نمي توانند تو را به اداي نماز ببرند، انتظار نداشته باش که تو را به بهشت ببرند..
〽️ رسول الله فرموده اند :
❗️ ترك نماز صبح: نور صورت
❗️ ترك نماز ظهر: بركت رزق
❗️ ترك نماز عصر: طاقت بدن
❗️ ترك نماز مغرب: فايده فرزند
❗️ ترك نماز عشاء: آرامش خواب را از بين میبرد
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•