eitaa logo
لَیْلِ قصه‌ها
11.4هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
45 ویدیو
3 فایل
ادبیات خوانده‌‌ای که قصه می‌نویسد، تدریس می‌کند و به دنبال رویاهاست🌱 • 📚کتاب‌ها: آیه‌های جنون/ چاپ هشتم در دست چاپ: نجوای هر ترانه‌/ رایحه‌ی محراب در دست نگارش: آن شب ماه گم شد/ ابر و انار • خانه‌ی خودمانی‌تر: @leilysoltani • ادمین: @maryaarr
مشاهده در ایتا
دانلود
🌊 إبتسم و لا تعطی أهمية للصعاب إنّ الله يحبّ الناس الأقوياء لبخند بزن و به سختیا اهمیت نده، خدا آدمای قوی رو دوست داره❤️ @Ayeh_Hayeh_Jonon
لَیْلِ قصه‌ها
🌊 إبتسم و لا تعطی أهمية للصعاب إنّ الله يحبّ الناس الأقوياء لبخند بزن و به سختیا اهمیت نده، خدا آدم
برای دلت اگه ناآرومه، برای خودت اگه این روزا خسته شدی، برای امیدت🌱 اینطوری که نمی‌مونه عزیزِ ندیده💙🌿
🌿❤️ لَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُومًا مَخْذُولًا برای من همتایی قرار نده که کسی مثل من همراه و یاورت نیست. سوره اسراء | آیه ۲۲ @Ayeh_Hayeh_Jonon
🍃☁️ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا من مراقبتم سوره نساء | آیه ۱ @Ayeh_Hayeh_Jonon
لَیْلِ قصه‌ها
🍃☁️ #آرامشانه‌ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا من مراقبتم سوره نساء | آیه ۱ @Ayeh_Ha
ببخش اگه بعضی روزا یادمون می‌ره بگیم: خدایی‌تو شکر، داشتنتو شکر. که اگه نگاهِ تو نبود، ما دووم نمیاوردیم تو این کره‌ی آشفتگی🕊☁️
چند روز پیش با چندتا از پروانه‌هام (شاگردام) تو عمارت سفید قرار داشتیم🦋 یه بغل نرگسا برام آورده بودن💛 خیال گفت: نرگسای شهرو براتون جمع کردیم لیلی جان! تو کافه‌ی موزه باهم شیک خوردیم و گفتیم و خندیدیم. بعدش پیاده تا سی‌تیر راه افتادیم دور هم ناهار بخوریم. روز خوبی بود مثل دفعه‌های قبل که دور هم جمع شده بودیم اما اون روز یه قشنگی خاص داشت...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیال پرچمی که از سوریه بهش رسیده بودو برام هدیه آورد. روز میلاد سیده زینب (س)، جمعه، عطر نرگس و پرچم سیده زینب (س). آیه‌ها... نشونه‌ها...
تا هنوز عطر صدای موذن زاده تو شهر بلنده، خیر و نور بخوایم برای همدیگه✨
☁️💫 وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِی تو از خودمی♥️ سوره ص | آیه ۷۲ @Ayeh_Hayeh_Jonon
لَیْلِ قصه‌ها
☁️💫 #آرامشانه وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِی تو از خودمی♥️ سوره ص | آیه ۷۲ @Ayeh_Hayeh_Jonon
مشغول کارام بودم که یهو چشمم به این آیه افتاد و نور به دلم تابید✨ دلم نیومد اینجا نفرستمش، حقیقتش خیلی قشنگ بود🌿 انگار خدا داره می‌گه: ما باهم نسبت داریم بنده‌ی عزیز :) ❤️
🌿💚 أَنَّ اللَّهَ مَوْلَاكُمْ ۚ نِعْمَ الْمَوْلَىٰ وَنِعْمَ النَّصِيرُ من سرپرست و یار شمام. بهترین سرپرست و یاور. سوره انفال | آیه ۴۰ @Ayeh_Hayeh_Jonon
لَیْلِ قصه‌ها
🌿💚 #آرامشانه أَنَّ اللَّهَ مَوْلَاكُمْ ۚ نِعْمَ الْمَوْلَىٰ وَنِعْمَ النَّصِيرُ من سرپرست و یار ش
می‌دونی سرپرست یعنی چی؟ یعنی عهده‌دار، مسئول، بزرگ! فکر کن، بزرگت خداست! جایی برای غم و نگرانی می‌مونه؟ :) 🌾
راستی! سلام! اولین هفته‌ی زمستون قشنگ و پر از سفیدی☁️
حالا که صدای موذن زاده تو شهر بلنده، به قول آقامصطفی چمران تو فیلم چ: _ تا وقتی صدای اذان از گلدسته‌های مسجد بلنده، ناامیدی گناه کبیره‌س!
_ جميلة أنتِ... كنافذة فی جنه تطل علی بيت رسول الله. تو زیبایی، مثل پنجره‌ای که در بهشت رو به خانه‌ی پیامبر باز می‌شود🕊🌸 @Ayeh_Hayeh_Jonon 🌙
یه وقتایی‌ام باید به خدا گفت: تصدقِ بزرگیت! بلاگردونِ مهربونیت که نه تَه داره، نه حَد! ما نمی‌رسیم، تو ما رو برسون🕊 @Ayeh_Hayeh_Jonon 🌱
سلام و مهر و خیر🌿 امشب دل و قلمم برای صاحبای این شبا لرزید. نوشتم و پاک کردم‌... و چند خط از دلش بیرون کشیدم. سربسته و مختصر... یاعلی بگید برای چند خطِ امشب. اگه دلتون لرزید، اگه بغض چمبره زد تو گلوتون، اگه اشکی ریختید یا حال دلتون هم غربت حضرت امیر (ع) شد لطفا دعا کنید. پیشاپیش قبول باشه از دل خسته و داغدار همه‌مون...🖤
[فصل گلاب] . دیدگانش به خیمه‌ی سیاه شب بود. آسمان هم رنگ خاموشی به خود گرفته بود، چون کاشانه‌ی حیدر (ع)! تیکه‌اش به دیوار بود و بغضش جوشان. چندبار پلک‌هایش را روی هم کشید تا چشمانش رضا بدهد به روبه‌رو شدن با در! نگاهِ پر آبش روی در سایه انداخت. ناگهان پرده‌ی سیاهی کنار رفت و شعله‌‌ی آتش سایه‌ی نگاهِ علی (ع) را سوزاند و مجروح کرد پرِ چادر فاطمه (س) را... صدای ناله‌ی زهرا (س) هنوز در گوش علی (ع) طنین داشت‌. _ یا ابتاه! یا رسول الله! ببین با فاطمه‌ی تو چه می‌کنند. تنش سد شده بود میان در و دیوار. نفسش تنگ‌ شد و فاصله‌ی در و دیوار هم... یاس معطر بود و لطیف، سپید و نرم، نازک و شکننده. فصلِ گل دادن یاس بود. ریحِ غنچه‌ای تازه از تار و پودش می‌چکید. سخت نوازش کردنش کفایت می‌کرد برای گرفتن گلابش... یاس فشرده شد میان در و دیوار و عطرش به یادگار ماند به میخ... علی (ع) چشم بست به روی واقعه‌ی آن روز شوم. گوش تیز کرد برای شنیدن نفس‌های از هم جدا افتاده‌ی فاطمه (س). برای تسلی دادن به قلبِ چاک چاکش. اشک روی گونه‌اش پهنه انداخت و غربت به جانش. _ علی تنهاست‌. وَ بدون تو تنهاتر... سر روی زانو گذاشت و اشک‌هایش را به خاک بخشید. فاتح خیبر، صاحب ذوالفقار، اسدالله، یدالله، حیدرِ کرار... نغمه‌ی سوزناکش به زمین حرارت داد و به آسمان رنگ پریدگی. _ لا خَیرَ بَعدَکَ فِی الحَیاهِ وَ إِنَّمَا      أَبکِی مَخَافَهَ أَن تَطُولَ حَیاتِی بعد از تو در این زندگی خیری نیست یاس و بهارم! اشک می‌ریزم به حالِ علی (ع) که مبادا بعد از تو بسیار رنگِ این زندگانی را ببیند... . ✍🏻 لیلی سلطانی @Ayeh_Hayeh_Jonon 🖤
[مادر] گفته‌اند: آخرین لحظه‌هایی بود که حیات، زهرا (س) را داشت. عطرِ خوش یاس رو به اتمام بود. غسل کرد و لباس‌هایش را تعویض. عزم داشت برای دیدارِ رسولِ خدا. رو به قبله نشست و دست‌های مجروح و لرزانش را به سوی آسمان گرفت. نوای محزون و خوشش اینچنین نواخت: «اِلهی وَ سَیِّدی اَسْئَلُکَ بِالذَّیِنَ اصْطَفَیْتَهُمْ وَ بِبُکاءِ وَلَدَیَّ فی مُفارَقَتِی اَنْ تَغْفِرَ لِعُصَاةِ شیعَتِی وَ شیعَةِ ذُرِّیَتِی» پروردگارا! بزرگوارا! به حق پیامبرانی که آنها را برگزیدی و به اشک‌های دو فرزندم در هجرِ من، از تو می‌خواهم گناهکاران شیعیان من و شیعیان فرزندان مرا ببخشی» ✍🏻لیلی سلطانی @Ayeh_Hayeh_Jonon 🌱
لَیْلِ قصه‌ها
[مادر] گفته‌اند: آخرین لحظه‌هایی بود که حیات، زهرا (س) را داشت. عطرِ خوش یاس رو به اتمام بود. غسل ک
دیدید مادرا چقدر به فکر بچه‌هاشونن؟ همیشه براشون دعای خیر می‌کنن؟ مادر مام همیشه به فکرمون بوده، حتی لحظه‌های آخر... امشب ازش بخوایم برامون دعا کنه🌿 برای دل و روح‌مون که مثل تنش شکسته... که بند بزنه شکستگیای زندگی‌مونو🌱
ما تو ترکی یه عبارت خیلی حریر (لطیف) و خاص داریم‌. وقتی می‌خوایم به یکی بگیم که با همه برامون فرق داره می‌گیم: "تا‌ی‌سیزیم" یعنی بی‌همتای من♥️ الهی سرتون به شیب شونه‌ی تای‌سیزتون برسه :) 💌 @Ayeh_Hayeh_Jonon
باهم مهربون باشیم🌱 هر آدمی داره با غمی می‌جنگه که ما ازش بی‌خبریم. @Ayeh_Hayeh_Jonon 🌸
🌿💙 [الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِيٓ أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ شکر خدایی رو که غم رو از ما گرفت] سوره فاطر | آیه ۳۴ @Ayeh_Hayeh_Jonon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این یکی از خوش انرژی‌ترین ویدئوهاییه که از کتاب آیه‌های جنون برام ارسال شده :) یه پوشه دارم با چند صدتا عکس و کلیپ که از آیه‌های جنون برام ارسال کردید. هر از گاهی بعضیاشونو با شمام به اشتراک می‌ذارم که لذت ببرید💙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم نسخه‌ی ورقه‌ای دیالوگی که تو آیه‌های جنون قلب خیلیامونو به تاپ‌تاپ انداخت😅💙 عزیزی که ویدئو رو ارسال کرده آهنگ پس زمینه رو مخصوص من انتخاب کرده. بچه‌هایی که آیه‌های جنونو خوندن این قسمتو یادشونه؟😉
خبر خوب اینکه کتاب آیه‌های جنون برای چاپ چهارم رفت. اینکه این داستان با تمام سادگیش و حاصل قلم یه دختر هیفده ساله بودن اینطور درخشید بی‌اندازه برای من لذت بخش و باارزشه🕊💙