#سوال_کاربران
🔻چرا حاج قاسم جهوری اسلامی را حرم خوانده است؟
✅ پاسخ
🔻ابتدا باید دید معنای حرم چیست؟ حرم یعنی مکانی که احترام ویژه ای دارد. اگرچه همه جا و همه چیز ملک خداست، اما چون سرزمین مکه به دلائلی (از جمله وجود کعبه) احترام ویژه ای دارد، حرم خداست. مزار معصومین نیز به دلیل انتساب به آنها حرم است، چون احترام خاصی دارد. خانواده هر کسی هم برای او حرم است چون ورود به حریم آن، برای هرکسی مجاز نیست و برای شخص احترام ویژه ای دارد (همانگونه که خانواده هم بیشترین حرمت را برای انسان قائل است). بنابراین هرجایی که برای کسی اهمیت و احترام داشته باشد، حرم اوست.
با این توضیح معلوم می شود که چرا امام صادق علیه السلام در حدیثی، قم را کوفه کوچک و حرم اهل بیت معرفی کرده است (بحارالانوار ج 99 ص 267). زیرا شهر قم در آن زمان محل زندگی پیروان مکتب اهل بیت (که بیشترین احترام را برای آنها قائلند) بوده و همواره محل نشرعلوم ایشان به سراسر دنیا بوده است.
از جنبه معنوی نیز حرم را می توان مرکز و کانون اتصال و توجه به اولیاء خدا دانست. محل تربیت انسان تحت علوم اهل بیت و عنایت معنوی آنها.
نیز از جنبه دیگری می توان حرم را نقطه مقابل کفر و طاغوت دانست. کعبه حرم است چون نقطه مقابل کفر است. ائمه حرمند چون نقطه مقابل طاغوتند. حضرت موسی هم حرمی بود که موحدان از شر فرعون به حریمش پناهده می شدند. جمهوری اسلامی نیز حرم است چون نقطه مقابل استکبار امروز جهان است.
بنابراین ایران اسلامی که محل زندگی پیروان اهل بیت پیامبر است (کسانی که هم مورد احترام اهل بیت بوده اند و هم آنها برای اهل بیت حرمت ویژه قائلند) همواره حرم آنها است. خصوصاً اینکه امروز این مردم حکومت قدرتمندی تشکیل داده و با اقتدار از نام اهل بیت در جهان حمایت می کند. همه دیدیم که چگونه وقتی داعش تا نزدیکی حرم اهل بیت در عتبات عالیات و سوریه پیش رفته بود، شیعیان عراقی و غیر عراقی با محوریت جمهوری اسلامی، مانع هتک حرمت مزار اهل بیت علیهم السلام شد.
@ayeha313
🌱آیه های زندگی🌱
#معرفی_کتاب نام کتاب: #پسران_آب_و_آتش نویسنده: #مسلم_ناصری موضوع: رمان
🔻 آلبویه یکی از قدرتمندترین حکومتهای شیعی در ایران بود. بنیانگذاران حکومت آلبویه سه برادر به نامهای علی، حسن و احمد بودند که در نقاط مختلف ایرانِ آن روز حکومت میکردند. ماجرا از تعبیر یک خواب شروع می شود، پیرمرد نگاهی به پسران ژندهپوش ماهیگیر میکند. شعلههای آتش را در چشمانشان میبیند و خبر از قدرتی عظیم میدهد. طالعی درخشان و آیندهای رویایی که در انتظار پسران بویه است.
باید سرزمینشان را به زودی ترک کنند و به دنبال سرنوشت بروند، سرنوشتی پیچیده شده در جنگ و نبرد بر سر قدرت. سه دلاور که در طالعشان امارت و فرمانروایی است، از دیلمان راهی سرزمینهای دور میشوند. با کولهباری از دعای خیر پدر، با یکدیگر پیمان بستهاند تا آرامش و عدالت را برقرار سازند و این پیمان میشود سرآغاز تشکیل سلسله قدرتمندی از جنس آب و آتش که حتی خلفای عباسی را مجبور به اطاعت میکند و… پسران آب و آتش مستندی داستانی از به قدرت رسیدن سلسله آل بویه است.
🔹 این کتاب برای علاقه مندان به داستانهای تاریخی مناسب و جذابه
@ayeha313
سلام و شب شما بخیر🌹
طبق قولی که دادم ان شاءالله از امشب، داستان #حجره_پریا را شروع میکنیم.
اما قبلش لازمه که چندتا نکته را عرض کنم:
اول اینکه داستان حجره پریا ریشه در واقعیت داره و از درون مایه حوادث واقعی برخورداره که لباس داستان بهش داده نویسنده
دوم اینکه بیان و مطالبش یه کم تخصصی تر از داستان های گذشته است. اما جوری نوشته شده که همه بفهمند اما طلبه ها و دانشجوها بیشتر به دردشون میخوره و میتونه نکات زیادی بهشون یاد بده. پس لطفا خیلی با دقت خونده بشه.
سوم اینکه لطفا یه کم از هیجانات معمولی جدا بشید تا بتونید حجره پریا را با اعصاب و ذهن آروم و آماده بخونید و بتونید به کنه مطالب پی ببرید.
ان شاءالله شبهای آینده ساعت 22 قسمت های بعدی رو تقدیم میکنم.
بسم الله الرحمن الرحیم
«داستان: حجره پریا»
فصل اول
پریا: داداشی بیداری؟
مرتضی: سلام. جانم!
پریا: سلام. خوبی؟ چه خبر؟
مرتضی: ممنون. بد نیستم. شما چه خبر؟
پریا: سلامتی شما. ببخشید دیر وقت پیام دادم... میخوام باهات حرف بزنم!
مرتضی: جانم آبجی!
پریا: نمیخوای لالا کنی؟
مرتضی: دیگه حالا... خوابم جای خود... به زور بچه ها را خوابونده بودیم... بگو... جونم؟
پریا: داداشی من نمیتونم اینجا بمونم؟
مرتضی: کجا؟ پیش مامان؟!
پریا: نه بابا!
مرتضی: پیش بابا؟! نگو با بابا بحثت شده!
پریا: نههههه... میذاری حرف بزنم حالا یا نه؟
مرتضی: خب بفرما!
پریا: پنجشنبه... ینی پس فردا دفاع دارم اما احساس خوبی ندارم.
مرتضی: دفاع که احساس نمیخواد... برو یه ربع بیست دقیقه پایان نامت دفاع کن و یه نمره ای بگیر و بیا دیگه! ینی چی احساس خوبی ندارم؟
پریا: مشکلم اینه که احساس پوچی میکنم... وقتی یادم میاد که با چه زحمتی بابا و مامان را راضی کردم که دیگه ارشد نخونم و برم حوزه... اما الان بعد از پنج سال که درس حوزه خوندم و دو روز دیگه دفاع دارم، احساس میکنم چیز زیادی دستمو نگرفته... من معدل نوزده رشته کارشناسی هوافضا بودم و با هزار دل امید پاشدم اومدم طلبه شدم اما احساس میکنم .... احساس نمیکنم باختما... ولی خیلی احساس برنده شدن هم نمیکنم...
مرتضی: میشه واضحتر بگی به چی فکر میکنی؟! چطور شده حالا یهویی یادت افتاده که پنج سال خیلی برات فایده نداشته؟!
پریا: یهویی یادم نیفتاده... من در طول این پنج سال، خیلی بیشتر از چیزی که بودم انرژی و احساس خرج دادم که ناامید نشم... نمیخواستم کم بیارم... من اگر این پنج سال را رفته بودم دانشگاهم را ادامه داده بودم، الان دکترای هوافضا را هم گرفته بودم... اما اصلا پشیمون نیستم که طلبه شدم... مشکلم اینه که حوزه، اونی که فکر میکردم بهم نداد! میگیری چی میگم؟
مرتضی: خب طبیعیه! تو تازه داری سطح دو را میگیری! انتظار داری بعد از پنج سال ابتدایی، بشی مجتهده امین؟!
پریا: نه... منطقی هم نیست... اما خیلی باحال هم نیست که از هر علم و درسی، یه ذره مزمزه بکنیم و فکر کنیم الان خیلی چیز بلدیم!
مرتضی: ما هم یه کم همینطور هستیم... اما نه به شدت حوزه شماها... ما یه کم درسامون تخصصی تر دنبال میشه اما ته تهش که فکر میکنم، ما هم یه کم در بعضی زمینه ها همین احساس بهمون دست میده... وگرنه مثلا کسی با خوندن یه واحد درس منطق پایه دو که به غرض منطق نمیرسه... غرض منطق، اینه که یاد بگیری چطوری فکر کنی و چطوری گولت نزنن! با اینکه خداوکیلی ما در منطق پایه دو فقط اصطلاحات یاد گرفتیم و تموم! یا مثلا با یه درس بلاغت پایه سه که کسی بلیغ نمیشه!
پریا: داداشی میترسم! وقتی فکرش میکنم که چقدر بی سوادم با اینکه معدل پایه پنجم شده 20 خیلی میترسم... داداشی باورت میشه من فلسفه و یا مثلا شاخ ترین درسمون که حلقات شهید صدر بود را شدم 20 ؟! با اینکه حتی متن عربیش هم خیلی قشنگ بلد نیستم بخونم اما نمیدونم چطوری گرفتم 20 ؟! وای نبودی ببینی یکی از بچه ها که شده بود 19 و از نمره من خبر نداشت، چه افه ای میذاشت؟! فکر میکرد الان شده دختر شهید صدر؟! اصلا یه وضعی بود که نگو!
مرتضی: دخترین دیگه! توقعی بیشتر از همین ازتون نیست!
پریا: وا ... داداشی... دیگه قرار نشد لوس بشیا... اینا را نگفتم که فورا بزنی تو چشمون!
مرتضی: باشه.. ببخشید... شوخی کردم...
پریا: حالا چیکار کنم مرتضی؟!
مرتضی: حشالا ولش کن اینارو... یه سوال!
پریا: جانم!
مرتضی: از این پنج سال چی یاد گرفتی؟ مهم ترین چیزی که یادت دادن یا خودت یاد گرفتی چیه؟!
پریا: راستشو بخوای واقعا من فقط یه چیز یاد گرفتم توی کل این پنج سال... اونم اینه که «هیچی بلد نیستم و هیچی نمیدونم»!
مرتضی: خب اینکه خیلی عالیه! این ینی تازه اول دانش و بیداری! جالبه بدونی که ملاصدرا و ابن سینا در اواخر عمرشون به این چیزی که تو گفتی پی بردند! ینی تازه بعد از یه عمر میگفتند ما هیچی بلد نیستیم! ینی حوزه خواهران اینقدر موفق بوده که تونسته شما را بعد از پنج سال، به نقطه ای برسونه که ملاصدرا و ابن سینا بعد از پنجاه شصت سال به این نتیجه رسیدند! کلا بهتون تبریک میگم!
پریا: مرتضی من دارم جدی حرف میزنم اونوقت تو داری تیکه میندازی؟! اصلا دیگه باهات حرف نمیزنم.بای
مرتضی: کجا حالا؟! نصف شبی فورا قهر میکنی! حالا برو سطح دو دفاع کن تا بعدش یه فکری میکنیم. راستی موضوعت چی بود؟!
پریا: بررسی عوامل خودشیفتگی مردا مخصوصا آخوندای جوون! خوبه حالا؟!
مرتضی: تف سربالاست... چاقو دسته خودشو نمیبره! حالا جدی گفتم... موضوعت چی بود؟ یادم رفته...
پریا: «بررسی آسیب های اعتقادی آتئیست ها در فضای مجازی ایران!»
🌱آیه های زندگی🌱
بسم الله الرحمن الرحیم «داستان: حجره پریا» فصل اول پریا: داداشی بیداری؟ مرتضی: سلام. جانم! پریا: س
مرتضی: آهان... یادم اومد... موضوعش که معرکه است... مخصوصا اینکه هم منبع نداره و هم خوراک امروزه و کمتر کسی زیر بارش میره! راستی چقدر براش وقت گذاشتی؟
پریا: حداقل 500 ساعت براش وقت گذاشتم و کتابخونه های شهر و دیجیتال و... را زیر و زبر کردم!
مرتضی: مخصوصا با دقت و حساسیتی که تو داری! بسیار خوب! کاش میشد جلسه دفاعت بیام و یه کم بخندم! خیلی وقته از ته دلم نخندیدم... کلا کلنجارت با بقیه جالبه! خودش میشه مزید بر علت!
پریا: دست خودت نیست... کلا شیرین میزنی داداشی! کاری نداری؟
مرتضی: نه... فقط قرصتو نشسته نخور!
پریا: گم شو... شبت شیک!
مرتضی: فی امان الله یا آبجی!
ادامه دارد...
معبود مهربانم
شب مرا به نور صبح رسانیدی ☀️
زندگی مرا هم به نور هدایت خودت منور ساز✨
صبح مان و روزمان را سرشار از خیر و
بخشش و استقامت
برمسیر بندگیات قرار بده🌼🙏
آمیـــن یا حَیُّ یا قَیّوم 🙏
ای زنده، ای پاینده 🙏
@ayeha313
#مجردانه
#قسمت_اول
💢۱۲نکته که دختر خانم های مجرد باید بدانند!
۱۲ مورد وجود دارد که دختر خانم ها را در همان شروع انتخاب و تصمیم گیری برای ازدواج به اشتباه می اندازد. به عبارت دیگر، باید برای انتخاب شوهر مناسب از این ۱۲ خطا دوری کنید:
✨۱) تهیه یک فهرست بلند بالا از خصوصیات همسر مورد نظر با تمام جزئیات و ریزه کاری ها اشتباه است. درست است که باید فردی را انتخاب کنید که خصوصیات او به نظرات شما شبیه تر باشد اما اگر زیاده از حد محافظه کارانه عمل کنید و تمام زیر و بم او را مورد قضاوت قرار دهید، بالاخره مواردی پیش می آید که با فهرست شما همخوانی ندارد و همین موضوع باعث می شود به دلیل مسائل جزئی، فرد مورد نظر را قبول نکنید.
✨۲) اگر تا یک سنی ازدواج نکرده اید و حالا فکر می کنید دیر شده و دیگران شما را زیر ذره بین قرار داده اند و بعد فقط به همین دلیل، فورا به یک خواستگار بله می گویید، اشتباه می کنید.
✨۳) مقایسه همیشه کار را خراب می کند. اگر دائم خواستگارها را با هم یا با سایر افرادی که اطرافتان هستند و مورد تایید شما قرار گرفته اند، مقایسه کنید، مطمئنا کمنمی توانید تصمیم درستی بگیرید.
#ادامه دارد.....
@ayeha313
🌱آیه های زندگی🌱
راهکارهایی برای تقويت و بهبود روابط مادر و دختر بخش دوم 🔸دکتر قاضی عضو هيئت علمی دانشگاه تهران و م
راهکارهایی برای تقويت و بهبود روابط مادر و دختر
بخش سوم
🔸دکتر محمد قاضی عضو هيئت علمی دانشگاه تهران و مشاور خانواده میگه ۴ موضوع اصلی اختلاف نظر بين مادر و دختر عبارتند از هرچيزی که مربوط به ظاهر باشه مثل لباس، وزن و موها چون زنها رو از ظاهرشون قضاوت میکنند و مادر رو از دخترش، پس طبيعيه که مادر نسبت به دختر حساسيت داشته باشه.
🔸کنترلگری هم نقطه اختلاف بعدیه. بيشتر مادرها دوست دارند دخترشون رو کنترل کنند و فکر میکنند او هنوز يک دختر بچه هست.
🔸نصايح مادرانه خسته کنندهترين حرفها برای خیلی از دخترهاست؛ چون به نظر دخترها در هر نصيحتی، انتقادی هست. مادرها دلسوزانه نصيحت میکنند اما دخترها منتقدانه میشنوند.
🔸اگر مادر بلد نباشه نصايح دلسوزانهاش رو بجا بگه دختر از شنيدنش فرار میکنه. بالاخره هر دختری رازهايی داره که اگر به مادر اعتماد نداشته باشه، از بازگويی اونا به او خودداری میکنه.
🔸اين رازها به او قدرت میده چون در صورت بازگويی، مخالفت مادر رو به همراه داره.
ادامه دارد...
@ayeha313
💠 پوشیدن کفش و یا روسری رنگی
🔹 حدیث: رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) به حولا فرموند: روسرى خود را که جلب نظر مى کند نشان مده اگر چنين کني دينتان را تباه و خدا را به خشم آورده اي.
📚مستدرک وسایل الشیعه، ج 14، ص 231
💬 سوال:
دختری جوان هستم می خواستم بپرسم پوشیدن کفش و یا روسری رنگی چه حکمی دارد؟
✅ پاسخ:
حجاب و پوشش، باید به گونه ای باشد که علاوه بر این که تمامی بدن زن (بجز صورت و دستها تا مچ که استثناء شده) را بپوشاند، توجه نامحرم را هم جلب نکند.
📚آیت الله خامنه ای- پایگاه اطلاع رسانی .leader.ir
#احکام
📚 #احکام_دین
@ayeha313
📌متن شبهه 👇
آیت لله سیستانی در پیامی به دولت عراق خواستار خلع سلاح نیروهای مقاومت عراق شده و گفته است: سلاح در عراق باید تنها در دست دولت باشد
📌پاسخ به شبهه👇
🔸اخیرا العربیه فارسی که رسانهای سعودی است، در گزارشی به نقل از آیتالله سیستانی، نوشت: آیت لله سیستانی در پیامی به دولت عراق خواستار خلع سلاح نیروهای مقاومت عراق شده و گفته است: سلاح در عراق باید تنها در دست دولت باشد
🔺این تیتر از سخنان مرجع تقلید شیعیان در عراق، ناقص و گمراه کننده انتخاب شده است.بررسی متن پیام این مرجع تقلید نشان میدهد که ایشان، از نخست وزیر عراق درخواست کرده مجاهدینی که در جنگ علیه داعش در سالهای گذشته شرکت داشتهاند، توسط دولت در ساختار هیاتهای امنیتی مورد نظارت جذب شوند
❌ بنابراین تیتر این رسانه سعودی درباره درخواست ایتالله سیستانی از دولت عراق برای خلع سلاح نیروهای مقاومت و حشدالشعبی ناقص بوده و گمراهکننده است.❌
@ayeha313
🎊ولادت با سعادت صبورترین پرستار عالم،
حضرت زینب سلام الله علیها💖
و روز پرستار تبریک و تهنیت باد🎊🌸 🎊
الهی که بحق هر آنچه از خوبیهاست🌸
همیشه تنتون سالم،
دلتون بی غم و غصه،
زندگیتون مملو از مهر و صفا،
حاجاتتون روا و
عاقبتتون بخیر باشه🙏
@ayeha313
👇👇👇
♨️سوال:
🔰جوانان مسلمان چگونه می توانند از زندگی حضرت زینب (س) الگو بگیرند؟
✍️پاسخ:
✅ در الگو قرار دادن شخصیتی در زندگی، و برای بهره گیری از صفات و ویژگی هایش، سه مسئله مورد توجه اساسی و محوری است:
۱. شخص الگو،
۲. الگو گیرنده (کسی که دنبال الگو و مقتدا است)،
۳. چیزهایی که باید الگو برداری شود.
جوانانی که می خواهند حضرت زینب (س) را الگوی خویش قرار دهند، ضروری است، ابتدا آن حضرت را بشناسند، از ویژ گی ها و خصایص اخلاقی و برنامه ها و اهدافی را که آن حضرت در زندگی به آنها اهتمام می ورزید، آگاهی پیدا کنند، سپس با شناخت کامل آنها را سر لوحه زندگی خویش قرار داده، تا بتوانند با تأسی و اقتدا به این بانوی قهرمان و نمونه، یک زندگی سالم و با سعادت داشته باشند.
برخی از مهم ترین خصایص و صفات بارز حضرت زینب (س) که برای تأسی و اقتدای جوانان ضروری است، از این قرار است:
۱. علم و دانش
۲. ایمان
۳. فهم بالای سیاسی و اجتماعی
۴. شناخت تام و کامل نسبت به اهداف نهضت حسینی و ارزش های معنوی این قیام
۵. اطاعت و پیروی از امام (ع)
۶. تقدیم فرزندان در راه نهضت حسینی
۷. حقیر و کوچک نمودن طاغوت ها
۸. صبر و مقاومت در برابر مشکلات و مصائب
۹. تبلیغ و روشنگری از قیام کربلا و تحکیم آن
بر جوانان مسلمان است، به این صفات حضرت؛ یعنی تحصیل علم، صبر، شجاعت، شناخت مسئولیت، تبلیغ دین، اطاعت و پیروی از امام و ... اقتدا کنند، تا آنان نیز در سایه الطاف الاهی بتوانند زندگی توأم با موفقیت و سعادت داشته باشند.
@ayeha313
#نام_آوران_ایران
#فاطمه_توانایی (اولین پرستار زن ایرانی)
۱۶ آبان امسال مصادف است با ولادت حضرت زینب(س) که بهنام «روز پرستار و بهورز» نامگذاری شده. ازاینرو، یاد میکنیم از اولین زن عرصه پرستاریِ نوین ایران: «فاطمه توانایی».
اولین آموزشگاه پرستاری ایران سال 1295 در ارومیه تأسیس شد. قبلتر در 1272، تنها مرکزی که آموزش پرستاری را برای زنان ارائه میکرد، بیمارستان «پرزیترین» آمریکاییها در تهران بود. بعدازآن، مدارسی در رشت، همدان، ارومیه و کرمانشاه آغازبهکار کردند. سال 1310، او در آموزشگاه پرستاری شهر رشت ثبتنام کرد و سال 1314 بهعنوان اولین پرستار زن، فارغالتحصیل؛ و اول در بیمارستان «دکتر فریم آمریکایی» و بعد در بیمارستان «پورسینا» مشغولبهکار شد.
تهران در آموزش پرستاری پیشگام نبود. این کار اولین بار در سال 1294 شمسی در شهر ارومیه آغاز شد. در آن زمان مبلغان مسیحی در ارومیه زندگی می کردند و مدرسه پرستاری تأسیس کردند. اما هیچ دختر ایرانی در آن مدرسه تحصیل نکرد. ظاهراً اولین دانشکده پرستاری در ایران در آبادان و سپس در همدان تأسیس شد.
اما یک بیمارستان آمریکایی در تهران وجود داشت و در آن بیمارستان با 172 تخت، پرستاران آمریکایی از بیماران مراقبت می کردند. با وجود اینکه در این بیمارستان به زنان داوطلب آموزش پرستاری داده شد، هیچ سابقه ای از آموزش هیچ کدام از زنان ایرانی در این بیمارستان وجود ندارد.
ماجرا به همین منوال ادامه دارد تا اینکه علی اصغر حکمت، وزیر آموزش و پرورش دوره پهلوی اول، دکتر جهانشاه صالح را مأمور تأسیس اولین آموزشگاه پرستاری در ایران کرد. این کار ابتدا در تهران در بیمارستان وزیری (نجم آبادی) در خیابان حافظ انجام شد، اما چون این بیمارستان به خوبی آماده نبود، مدرسه به بیمارستان خیابان ژاله منتقل شد. دوره آموزشی پرستاری سه سال طول می کشید.
گام اساسی دیگر برای آموزش پرستاری در تهران در اردیبهشت 1326 برداشته شد. 10 زن در محلی به نام مدرسه هنر دخترانه آموزش های لازم را دیدند و در سال 1329 برای پرستاری به بیمارستان ها و درمانگاه ها رفتند. این را باید یکی از موفقیت های بزرگ دولت آن زمان دانست. زیرا انگیزه برای برداشتن گام های دیگر را فراهم می کند و نیازی به مستشاران خارجی ندارد