eitaa logo
مرکز فرهنگی آینه
2.1هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
284 ویدیو
312 فایل
اینجا‌جوانی‌کنید.. . پشتیبانی: @ayeneadmin1 🚩 هیئت‌هفتگی: 🕢 چهارشنبه‌ها،بعد از نماز عشاء 🗓 اصفهان،پل۲۵آبان، مسجد‌وحسینیه‌حضرت‌سجاد علیه‌السلام صفحه اینستاگرام: https://instagram.com/ayene_isf
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 . ⬜️ جشن میلاد حضرت زینب سلام الله علیها . 🎙 فیض منبر و بیان معارف: . 🎤مدیحه سرایی: . 🗓 چهارشنبه 16 آبان ماه 🕒از ساعت ۲۰:۳۰ . 📍اصفهان،خیابان کاوه،پل‌ شهدای ۲۵ آبان مسجد و حسینیه حضرت سجاد علیه السلام . 🚩هیئت حضرت حسن بن علی علیهما السلام @hassanbenali118 🚩 هیئت رواق الحسین علیه‌السلام @ravagholhosein . مرکز فرهنگی آینه @ayene_isf
✨️ شگفتانه این هفته رونمایی اثر جدید استاد داستانپور . @ayene_isf
📷 . 💫 محفل ریّان . 📿 آداب حضور . 📜 برداشت هایی از زیارت جامعه کبیره . @ayene_isf
📝 . 🔥 «قسمت یازدهم از ویژه‌نامه روایت شیطان منتشر شد!» . 🪓 اعتراض دولت روم به اعدام شهروند خود، جناب حرمله بن شارمهد؛ نه به اعدام حرمله . 📝 سخن سردبیر: بعضی از این تمدن‌ها هم فکرکرده‌اند الکی است که بیایند و یکی از بزرگ‌ترین حامیان کودک در جهان را اعدام کنند! من و تمامی طرفدارانم در تمدن روم و غیره، ضمن اعلام تاسف شدیداللحن خود در این شماره، پیگیر تحریم هرگونه طناب، ریسمان سیاه و سفید و کش تمبان خواهیم بود! . @ayene_isf
هدایت شده از غرفه مجازی سدید
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد: بعد از خروج از جلسه، چشمش به نوجوانی افتاد که کنار خیابان ایستاده بود. پسرکی با قد متوسط و اندامی لاغر و استخوانی، صورتش گندمگون و رو به زردی می‌رفت. چشمانش گود افتاده و خسته به نظر می‌رسید. فرم ایستادنش نشان‌دهنده‌ی اضطراب و ناامیدی‌اش بود. شانه‌هایش به سمت جلو خم شده و گردنش کج به نظر می‌رسید. پسرک به وضوح از استرس و کلافگی رنج می‌برد. به طور مکرر انگشتانش را در هم قفل می‌کرد و دوباره با زحمت از هم جدا می‌کرد. وقتی تصمیم گرفت از کنارش رد شود، ناگهان چشمش به او افتاد و حس عمیق ناامیدی و غم را در نگاهش دید. این تصویر، او را متوقف کرد. به این فکر کرد که آیا باید چیزی بگوید یا بی‌تفاوت رد شود. در نهایت، تصمیم گرفت جلو برود و با او صحبت کند. به نوجوان سلام کرد، از جوابش مشخص بود که او اصلاً انتظار برخوردی از طرف کسی نداشت. بعد از مکثی طولانی، با زحمت جواب داد. حالا خودش هم احساس استرس کرده بود. با خود فکر می‌کرد که چطور می‌تواند به این نوجوان کمک کند. در نهایت، جمله‌ای به او گفت که می‌دانست ممکن است ریسک بالایی داشته باشد: «چه بلایی داری سر خودت می‌آوری؟ اوضاع و احوالت آشفته است!» از او خواست به خود رسیدگی کند و با دلسوزی از او حلالیت طلبید. به سمت ماشینش رفت و قبل از نشستن داخل خودرو، صدای خسته‌ای شنید: «ببخشید حاج آقا...» به سمتش برگشت و دید که همان نوجوان است که چند دقیقه قبل با او صحبت کرده بود. نوجوان گفت: «حاج آقا، کمکم کن. اسیر گناه خودارضایی شده‌ام.» نوجوان به وضوح در حال مبارزه با احساساتش بود. او توضیح داد که این عادت ابتدا برای سرگرمی بود، اما به تدریج به اعتیادی نفرت‌انگیز تبدیل شده است. او گفت که روزانه چندین بار این عمل را انجام می‌دهد و از شدت درد و خستگی ناشی از آن رنج می‌برد. اشک‌هایش جاری شد و بغضش ترکید. دیدن گریه یک نوجوان برای او بسیار سخت بود. از پسرک خواست که به داخل ماشین بیاید و شروع به دلداری‌اش کرد. او قول داد که در ترک این عادت به نوجوان کمک کند، به شرطی که پسرک نیز پای کار باشد و به قول‌ها عمل کند. بعد از مدتی، تغییرات مثبتی در او مشاهده شد. جشن اولین ۴۰ روزی که پاک مانده بود، لحظات زیبایی برایش بود. در جشن دوم، نور امید در چشمان نوجوان می‌درخشید و به جای سوالات قبلی‌اش، در مورد راه‌های رسیدن به اهدافش صحبت می‌کرد. اما در یکی از جلسات، نوجوان از او سوالی پرسید که او را متوقف کرد: «حاج آقا، چرا این تجربیات را با هم‌سن و سالان من در میان نمی‌گذارید؟» پسرک پیشنهاد کرد که این مسائل را به کتاب تبدیل کند و صرفاً به جلسات سخنرانی اکتفا نکند تا افراد بیشتری بتوانند از آن بهره‌مند شوند. این پیشنهاد برایش جالب و تلنگری جدی بود. تصمیم گرفت که کتابی بنویسد تا بتواند باز هم به دیگران کمک کند و راهکارهایش را به اشتراک بگذارد. او احساس می‌کرد که می‌تواند با این کار به نوجوانان و جوانان بیشتری کمک کند. محصول آن روز زیبا، کتابی است که قرار است این هفته رونمایی شود. نویسنده‌ی کتاب، استاد محمد داستان‌پور از تمامی شما عزیزان دعوت می‌کنند که در این مراسم حضور پیدا کنید و دوستانتان را نیز باخبر کنید تا بتوانند از مطالبی که در کتاب مطرح شده بهره‌مند شوند. این رونمایی فرصتی خواهد بود تا افراد بیشتری با این موضوعات آشنا شوند و در مسیر بهبود زندگی‌شان گام بردارند. سدید مارکت | فروشگاه آنلاین آثار استاد داستانپور @sadid_market
📷 کوثر هستم 😊 قراره فصل شخم زنی و کاشت توی تلاویو رو براتون برداشت کنم😂 . @ayene_isf