052.mp3
3.07M
ازمیلاد
#حضرت_فاطمه_معصومه سلام الله علیهاتاشهادت #حضرت_محسن علیه السلام
🙏👂کمتر از10دقیقه با کلام خدا
🎁🍃هدیه به امام وشهداوشفای شیمیایی های جنگ تحمیلی،سلامتی امامزمان عج،تعجیل درفرج وسلامتی امام خامنه ای مدظله العالی
شکست استکبارجهانی
🍃🌼🍃حزب 4جزء13
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#به_کانال_تحلیلی_بصیرتی_مذهبی_این_عمار_بپیوندید👇👇👇
https://eitaa.com/janamfadayeseyyedali
قرار هروز "فدائیان رهبر"
هرروز یک صلوات نذر سلامتی امام خامنه ای مدظله العالی(روحی فداه)🌹
🍃👌فقط 5 ثانیه
(💠)اللّهُمَّ
✨(♥️)صَلِّ
✨✨(💠)عَلَی
✨✨✨(♥️)مُحَمَّدٍ
✨✨✨✨(💠)وَ آلِ
✨✨✨✨✨(♥️) مُحَمَّدٍ
✨✨✨✨(💠)وَ عَجِّلْ
✨✨✨(♥️)فَرَجَهُمْ
✨✨(💠)وَ اَهْلِکْ
✨(♥️)اَعْدَائَهُمْ
(💠)اَجْمَعِین
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
10.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زیارت عاشورا
کمتراز10دقیقه
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
Samavati-Salavat-shabaniyah.mp3
13.69M
🌺🤲
🤲
♦️صلوات شعبانیه با صدای حاج مهدی سماواتی
🔶این صلوات در وقت زوال ظهر ماه شعبان وارد شده است.
🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای هفتم صحیفه سجادیه با صدای حاج محمود کریمی
#پویش_دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#انشاالله_کرونا_را_شکست_میدهیم
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
#بی_تو_هرگز
#شهیدسیدطاهاایمانی
#قسمت_بیست_و_ششم:رگ یاب
اون شب علی مثل همیشه دیر وقت و خسته اومد خونه ... رفتم جلوی در استقبالش ... بعد هم سریع رفتم براش شام بیارم ... دنبالم اومد توی آشپزخونه ...
- چرا اینقدر گرفته ای؟
حسابی جا خوردم ... من که با لبخند و خوشحالی رفته بودم استقبال!! ... با تعجب، چشم هام رو ریز کردم و زل زدم بهش... خنده اش گرفت ...
- این بار دیگه چرا اینطوری نگام می کنی؟ ...
- علی ... جون من رو قسم بخور ... تو ذهن آدم ها رو می خونی؟ ...
صدای خنده اش بلندتر شد ... نیشگونش گرفتم ...
- ساکت باش بچه ها خوابن ...
صداش رو آورد پایین تر ... هنوز می خندید ...
- قسم خوردن که خوب نیست ... ولی بخوای قسمم می خورم ... نیازی به ذهن خونی نیست ... روی پیشونیت نوشته ...
رفت توی حال و همون جا ولو شد ...
- دیگه جون ندارم روی پا بایستم ...
با چایی رفتم کنارش نشستم ...
- راستش امروز هر کار کردم نتونستم رگ پیدا کنم ... آخر سر، گریه همه در اومد ... دیگه هیچکی نذاشت ازش رگ بگیرم ... تا بهشون نگاه می کردم مثل صاعقه در می رفتن...
- اینکه ناراحتی نداره ... بیا روی رگ های من تمرین کن ...
- جدی؟
لای چشمش رو باز کرد ...
- رگ مفته ... جایی هم که برای در رفتن ندارم ...
و دوباره خندید ... منم با خنده سرم رو بردم دم گوشش ...
- پیشنهاد خودت بود ها ... وسط کار جا زدی، نزدی ...
و با خنده مرموزانه ای رفتم توی اتاق و وسایلم رو آوردم ...
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2