eitaa logo
این عمار
3.3هزار دنبال‌کننده
29.5هزار عکس
24.1هزار ویدیو
705 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋 ☀️هوالحبیب 🌈 🦋 🍄 📝نویسنده: ☔️ 🖇 صبح با صدای اذان بیدارشدم .کش و قوسی به بدنم دادم و با خواب آلودگی به سمت سرویس بهداشتی رفتم. وضو گرفتم و خواب از سرم پرید . به نماز ایستادم و از خداخواستم اگر خواست او در جدایی از کیان است فکر و محبتش را از ذهن و قلبم خارج کند . چندساعتی تا امتحان فرصت داشتم .مشغول درس خواندن شدم .با صدای زنگ ساعت از مطالعه کردن دست کشیدم و به آشپزخانه رفتم و میز صبحانه را آماده کردم.برای خودم یک فنجان چایی ریختم و پشت میز نشستم و مشغول خوردن صبحانه شدم .تا لیوان را بالا آوردم که بنوشم دستی از پشت سر فنجان را از دستم بیرون کشید _قربون دستت آبجی کوچیکه. _ای بابا روهام اون فنجون من بود.خب برو واسه خودت بریز _جون تو فقط چایی که تو میریزی به دلم میشینه _اره جون دوست دخترات .بگو تنبلی میکنم _به جون اون بدبختا چیکار داری اخه در حالی که بلند میشدم تا دوباره برای خودم چایی بریزم روی شانه روهام زدم _اره واقعا خیلی بدبختن که با تو زامبی دوست شدن‌. _اتفاقا اونا خوشبختن که تک پسر خاندان ادیب واسشون وقت میزاره _مواظب سقف باش عزیزم بعد از کلی کلکل کردن با روهام و خوردن صبحانه به اتاقم رفتم و اماده شدم تا به دانشگاه بروم. طبق معمول مانتو بلندی پوشیدم و مقنعه به سر کردم . تو آینه نگاهی به خودم انداختم ،شبیه همان دختر محجبه هایی شده بودم که یک روزی مسخره شان میکردم و باور داشتم که باطنشان با ظاهرشان یکی نیست ولی حالا همه ی باورهایم تغییر کرده بود. نگاهی به ساعتم انداختم نیم ساعت تا شروع امتحانم وقت داشتم با عجله کوله ام را برداشتم و از خانه خارج شدم. تا وارد دانشگاه شدم با محسن روبه شدم .تحقیرآمیز به پوششم نگاه کرد،بی توجه به او ،از نگاه پر تمسخرش چشم گرفتم و به سمت سالن امتحانات رفتم بی توجهی به امثال محسن خودش بهترین راه مبارزه بود. سوالات امتحان بسیارآسان بود با آرامش به یکایک سوالات پاسخ دادم و حدودا بعد ازنیم ساعت برگه امتحان را به مراقب سالن دادن و از سالن خارج شدم . نیم ساعتی تا زمان قرارم با فرزاد مانده بود به بوفه دانشگاه رفتم و برای خودم مثل همیشه قهوه سفارش دادم .منتظر اماده شدن قهوه بودم که مهسا و زیبا هم به من ملحق شدند با لبخند به آن دو نگاه کردم و گفتم: _سلام خوبید؟ زیبا کنارم نشست _از احوال پرسی های شما خانوم _ببخشید عزیزم یکم درگیر بودم مهسا طلبکارانه نگاهم کرد _باورنکن زیبا .این خانم خیلی وقته که دیگه عارش میاد با ما بگرده _مهسا این چه حرفیه ؟من مگه به جز شما دوتا با کی دوست شدم و میگردم که حالا فکرمیکنی من عارم میاد.مهسا جان ،من فقط پوشش و عقایدم تغییر کرده قرارنیست کسایی که دوست دارم رو هم تغییر بدم .خواهش میکنم تو دیگه منو بخاطر اعتقاداتم اذیت نکن کم مانده بود که گریه کنم.از هرچیزی بیشتر از اینکه به ناحق مورد قضاوت قراربگیرم ناراحتم میکرد.زیبا دست روی دستم گذاشت _روژان بچه شدیا حالا مهسا یه شوخی کرد چرا مثل بچه ها بغض میکنی .خرس گنده یه نگاه به قیافه و هیکلت بکن بعد واسه من بشین گریه کن _زیبا جان لطفا تو دیگه کسی رو آروم نکن هرچی از دهنت درمیاد محترمانه بارش میکنی هرسه بلند خندیدم . مهسا گونه ام رو بوسید _ببخشید ناراحتت کردم .من همه جوره میخوامت با قرارگرفتن سه فنجان قهوه روی میز بحث را عوض کردیم و در مورد امتحان صحبت کردیم مهسا در حال حرف زدن بود که صدای زنگ تلفن همراهم بلند شد.فرزاد پشت خط بود _سلام روژان جان خوبید _سلام آقا فرزاد ممنون .بفرمایید _من دم در دانشگاه هستم _بله چشم الان میرسم خدمتتون. گوشی را داخل کوله ام گذاشتم رو به بچه ها کردم _ببخشید بچه ها .من باید برم اینجوری نگام نکنید قول میدم بعدا توضیح بدم .فعلا خداحافظ قبل از اینکه سوال پیچم کنند از بوفه خارج شدم &ادامه دارد... 🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋 این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋 ☀️هوالحبیب 🌈 🦋 🍄 📝نویسنده: ☔️ 🖇 روبه روی دانشگاه ایستاده بود .با دیدنش ناخوداگاه ابروهایم بالا پرید این تیپ رسمی و آقا منشانه از فرزادی که من دیده بودم بعید بود. به سمتش رفتم _سلام. _سلام خانوم ،بفرمایید درب سمت شاگرد را برایم باز کرد و در حالی که کمی خم شده بود لبخندی زد _بفرمایید در حالی که سعی میکردم نشان ندهم که از رفتارش متعجب شده ام سوار شدم . در رابست ،خودش نیز سوارشد و به راه افتاد _روژان جان شما جایی مدنظرت هست برای نهار بریم _الان؟خیلی زود نیست؟ _خب اره دیگه الان.به نظرم بریم جایی که هم کمی اختلاط کنیم و هم نهار بخوریم.خب حالا بفرمایید کجا بریم که بتونیم هردو کار رو انجام بدیم _نمیدونم .هرجا خودتون صلاح میدونید _اوکی.من که جای خاصی رو نمیشناسم ولی از دوستانم تعریف یه رستوران ایتالیایی رو خیلی شنیده ام .پس میریم اونجا.ایرادی که نداره؟ _نه خواهش میکنم هرطور راحتید بعد از حرف فرزاد ،سکوت در ماشین حکم فرما شد. هردو طی قراری نانوشته تا رسیدن به مقصد سکوت را حفظ کردیم. دنج ترین قسمت رستوران را انتخاب کردیم و پشت یک میز دونفره نشستیم. کوله ام را روی میز گذاشتم . فرزاد کتش را درآورد و پشت صندلی نشست _امتحان چطور بود؟ _خوب بود.شما چه خبر؟ خاله چطوره؟ _منم خوبم .مامان هم خوبه.خیلی سلام رسوند _سلامت باشند حرفی برای گفتن نداشتم ،ترجیح میدادم فقط شنونده باشم. فرزاد وقتی دید من بحثی را شروع نمیکنم ،گفت: _روژان جان نمیدونم خبر دارید یا نه.من واسه مدت کوتاهی اومدم ایران،قصد دارم چندماه آینده برگردم فرانسه _نمیدونستم .به سلامتی . _میتونم یه سوال بپرسم ازتون _بله بفرمایید _شما چرا انقدر خودتون رو پوشوندید؟ _منظورتون پوششمه؟ _بله.چرا باید اینقدر خودتون رو اذیت کنید تو این گرما ،این پوشش ،سخت نیست؟ _ولی من این پوشش رو خودم انتخاب کردم و اصلا سختم نیست. _ولی اینجوری خودتون رو هم سطح خانمهای بیست سال پیش کردید!!! با چشمانی گرد شده به او نگاه کردم _یعنی چی؟ _ببینید الان خانمها دیگه این مدلی لباس نمیپوشندو شاید بهتره بگم خیلی محدود هستن خانمایی که زیبایی هاشون رو می پوشونند.به نظرم اونا اعتماد به نفس ندارند چون اگه اعتماد به نفس داشتند و باور داشتن که زیبان دیگه انقدر خودشون رو مخفی نمیکردند.من معتقدم اونا خیلی از لحاظ سطح فکری پایین هستن. _منظورتون اینه ادمهایی که حجاب دارند افراد کوته فکر و بی سوادی هستند و دخترانی که آزادانه لباس می پوشند دارای سطح فکری بالا هستند. _بله دقیقا نظرم همینه و میدونم شما چندماهه این پوشش رو انتخاب کردید.روژان جان این پوشش در سطح تو نیست عزیزم. _چی در سطح منه ؟اگه پوششم رو مثل دختران فرانسوی که با اونها ارتباط داشتید، کنم ،میشم یه دختر روشن فکر با کمالات! &ادامه دارد... 🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋 این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋 ☀️هوالحبیب 🌈 🦋 🍄 📝نویسنده: ☔️ 🖇 میدونید مشکل کجاست ؟مشکل این جاست شما مدتهادر غرب زندگی کردید و با طرز فکر غربی رشد کردید. غرب مدتهاست که دم از تعادل و برابری بین زن و مرد میزنه ولی عملا زن رو مثل یک کالا میبینه و این رو به مخاطبش که شمایید القا میکنه.در فرهنگ غربی که شما قبولش دارید اگر یه دختر خانم بخواد شخصیت پیدا کنه حتما باید زیبایی های ظاهری خودش رو بروز بده .از نظر امثال شما زن باید جوری باشه که برای شما چشم گیر و دلنواز و جذاب باشه مثل یک کالای گران قیمت در واقع در فرهنگ مورد نظر شما ارزش زن برابری میکنه با یک کالا و به اندازه ارزش اون کالا بهش بها داده میشه .همون فرهنگ غربی که برهنگی رو برای زن میخواد بیشترین اهانت رو به زن ها میکنه .شما شان و منزلت خانمها را با این فکرهاتون پایین میارید.اره حق با شماست من چندوقته به این پوشش روی آوردم و دلیلش اینه خسته شدم از اینکه من باید جوری لباس بپوشم که به چشم شما آقایون زیبا باشم.خسته شدم از اینکه انقدر بی ارزش بودم که هر رهگذری منو نگاه میکرد. اگر اینکه من نمیخوام چشمان دریده بعضی از آقایون به اندام من بیفته نشان دهنده عقب افتادگیه، باشه من سطح فکری پایینی دارم و برای اون ارزش قائلم. آقا فرزاد به قول خانجونم اگه برهنگی نشون دهنده سطح فکری بالا و تشخص هستش پس قطعا حیوونا از ما متشخص تر و سطح فکری بالاتری دارند.به نظرم شما با این سطح فکر بهتره برید یک خانم همسطح خودتون پیدا کنید و باهاش نهاربخورید. با عصبانیت کوله ام را برداشتم و بدون توجه به صدا زدن های فرزاد از رستوران خارج شدم و برای اولین تاکسی دست تکان دادم و به خانه خانجون رفتم. از عصبانیت در حال انفجار بودم،چندبار پشت سرهم آیفون را زدم تا اینکه خانم جون در را باز کرد با چشمانی گرد شده به من نگاه میکرد. _سلام خانجون .مهمون نمیخوای _بیا تو عزیزم چرا انقدر ناراحتی _بزارید اول به مامان زنگ بزنم چشم واستون میگم . به سمت تخت چوبی رفتم و کوله ام را روی آن پرت کردم و شماره مادرم را گرفتم بعد از چند لحظه صدایش به گوشم رسید __سلام. _سلام.مامان لطفا بین من و اون پسره اجنبی خود فروخته یکی رو انتخاب کن _چی شده روژان _میدونید پسر گستاخ به من چی میگه پررو پررو تو چشمم نگاه میکنه میگه تیپتون شبیه خانمهای بیست سال پیشه . صدای خنده مامان که بلند شد از عصبانیت منفجر شدم _اره بایدم بخندید چون یکی رو پیدا کردید که مثل شما به پوشش من توهین کنه .مامانم خانم من حاضرم بمیرم ولی زن مرد بی غیرتی مثل فرزاد نشم که روشنفکری رو توی بی حجابی میبینه.شنیدی مامان !زنگ بزن بهش بگو روژان مرد دیگه هیچ وقت به من زنگ نزنه.تا وقتی حرف اون پسر تو اون خونه است من دیگه پامو اونجا نمیزارم.بای بدون اینکه اجازه بدهم مادر حرفی بزند تماس را قطع کردم. خانمجون دستم را گرفت و به سمت تخت برد _بیا بشین ببینم چی شده که انقدر خودتو عذاب میدی خودم پرت کردم تو آغوش خانمجون و زار زدم برای غرورم که فرزاد نابود کرده بود. _خانمجون من احمق فکر میکردم اگه به این پسره فرصت بدم شاید بتونم کیان رو فراموش کنم .سعی کردم باور کنم که من میتونم بدون کیان زنده بمونم .فکر کردم حالا که این همه اختلاف فرهنگی با من و خانواده ام داره میتونم بزارمش کنار .وقتی به اصرار مامان رفتم سرار قرار با این پسره احمق فکر میکردم میتونم به جای کیان به اون محبت کنم.خانمجون پسره محترمانه پوششم رو مسخره کرد و منو متهم کرد به عقب موندگی .دلش میخواست منم مثل بقیه بدون حجاب باشم.خانجون کیان با حیا و باغیرتی که عاشقش شدم کجا و این پسره کجا.خانجون کاش بمیرم ‌.نه میتونم با کیان زندگی کنم و نه بی کیان دارم دق میکنم خانجون گریه ام اوج گرفت خانم جون مرا از آغوشش جدا کرد و اشکهایم را پاک کرد _الهی قربون اشکات بشم من.گریه نکن نازنینم .به خدا اعتماد کن عزیزم .هرچقدر که بقیه بخاطر پوششت اذیتت کنن مهم نیست مهم اینه خدا خریدارته.خدا خودش به عشق پاکت نگاه میکنه و اگه به صلاحت باشه با کیان ازدواج میکنی.پاشو بریم داخل خونه یکم استراحت کن پاشو عزیزم _چشم.خانجون ببخشید شما رو هم ناراحت کردم . _خداببخشه عزیزم . با خانم جون به داخل ساختمان رفتم. &ادامه دارد... 🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋 این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
🕊 راستش‌هر‌وقـٺ‌وارد‌مجازۍ‌میـشم این‌حرفش‌یادم میاد‌ڪہ مۍگفٺ↓ باید‌بـراۍ‌خودمـون‌تـرمــزبذاریـم... اگہ‌فلان‌ڪار‌ڪہ‌بہ‌گناھ‌نزدیڪہ ولےحـرام‌‌نیست‌رو‌انـجام‌بدیم تا‌گناھ‌فاصـله‌اۍ‌نداریم... !!! 🕊🌱 💕💕💕 این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
⚜️❤️ ڪاسہ صبرم شده لبریز از داغ حرم داغدار آقا تَسَلّایَم بده من مگر چیز زیادے از تو مےخواهم ؟ گوشہ اے از زیبایٺ مرا جایم بده ❤️⚜️ 🌷 این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 دکتر علی‌اصغر زارعی دار فانی را وداع گفت 🔹دکتر علی‌اصغر زارعی نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی و مشاور رئیس جمهور در دولت نهم دقایقی قبل دار فانی را وداع گفت. 🔹این جانباز و رزمنده دوران دفاع مقدس، مسئولیت‌هایی چون فرماندهی ستاد جنگ الکترونیک سپاه پاسداران، ریاست دانشکده فنی دانشگاه امام حسین(ع) و جانشینی سازمان پدافند غیرعامل را نیز در کارنامه خود داشت. 🔹اشک‌های دکتر زارعی پس از تصویب بیست‌دقیقه‌ای برجام در مجلس از خاطرات سیاسی ماندگار سال‌های اخیر بود. این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
🇮🇷🍃 🍃 •[ 🎤 ]• 📆 17 آذر: مکتب انقلاب اسلامی و دولت جوان حزب اللهے 🔹-🔸🌹🔹-🔸 🎙/حضرت آیت‌الله خامنه‌ای(حفظه‌الله): 🔹«من البتّه -همچنان که قبلاً هم در سال گذشته تأکید کردم و مکرّر هم گفته‌ام- به دولت جوان و حزب‌اللهی معتقدم و به آن امیدوارم و البتّه دولت جوان صرفاً به معنای این نیست که باید یک رئیس دولت جوان، آن هم مثلاً جوان به معنای ۳۲ ساله داشته باشد؛ 🔹نه، دولت جوان، [یعنی] یک دولت سرِ پا و بانشاط و آماده‌ای که در سنینی باشد که بتواند تلاش کند و کار بکند و خسته و از کارافتاده نباشد؛ منظور این است. بعضی‌ها تا سنین بالا هم به یک معنا جوانند؛ حالا همین شهید عزیزی که شما از او اسم بردید -شهید سلیمانی، و بنده شب و روز به یاد او هستم- شصت و چند سال سنّش بود، ایشان که خیلی جوان نبود؛ اگر دَه سال دیگر هم زنده میماند و بنده زنده میماندم و بنا بود که من مشخّص بکنم، او را در همین جا نگه میداشتم، یعنی کنار نمیگذاشتم او را که جوان هم نبود. ✔️بنابراین بعضی اوقات افرادی که در سنین جوانی هم نیستند، کارهای جوانانه‌ی خوبی را میتوانند انجام بدهند. به ‌هر حال به نظر من علاج مشکلات کشور، دولت جوان حزب‌اللهی و جوان مؤمن است که میتواند کشور را از راه‌های دشوار عبور بدهد.» 📅تاریخ: ۱۳۹۹/۰۲/۲۸ (5) https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─ 🍃 🇮🇷🍃
10.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥🍃 🍃 •[ 🎤 ]• 📆 17 آذر: مکتب انقلاب اسلامی و دولت جوان حزب اللهے 🔹-🔸🌹🔹-🔸 📽ڪلیپ؛ 📚 معرفی ڪتب دهگانه بمناسبت هفته مڪتب انقلاب اسلامی 💠آرام باشید... ♻️انقلاب استمرار دارد و به سمت اهداف در حال حرکت... ⁉️اما برای حرکت درست به سمت اهداف، ما نیازمند چه چیزی هستیم!؟ (5) https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─ 🍃 🎥🍃
👥🍃 🍃 •[ 🎤 ]• 📆 17 آذر: مکتب انقلاب اسلامی و دولت جوان حزب اللهے 🔹-🔸🌹🔹-🔸 🔔اطلاع رسانی 🎙سخنرانی زنده اساتید ♨️هفته مکتب انقلاب اسلامی 📅 ساعت 19 👤برای مشاهده پخش زنده در زمان اعلام شده، از طریق زیر وارد شوید: ✨ لینک پخش زنده از صفحه آپارات 🆔 aparat.com/MaktabeHabib/live ــــــــــــــــ ✅بهترین تحلیل‌های سیاسی جامعه نخبگانی کشور 🔰eitaa.com/joinchat/3854106624Cf45f39fbd0 (5) https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─ 🍃 👥🍃
مشارکت بالا تضمین پیروزی اصلاح‌طلبان است؟ علی صوفی فعال سیاسی اصلاح طلب، در این باره که آیا لزوماً با مشارکت حداکثری، همواره اصلاح‌طلبان برنده انتخابات خواهند شد یا خیر؟ به برنا گفت: خیر، مشارکت حداکثری شرط لازم است اما کافی نیست؛ بدین معنا که برای برنده شدن اصلاح طلبان لزوماً باید مشارکت بالا باشد اما تاکتیک اصلاح طلبان نیز مهم است. او افزود: اگر اصلاح طلبان تکثر کاندیدا هم داشته باشند مانند سال ۸۴ که در عین حال که میزان مشارکت بالا بود، باختند در حالی که در سال ۹۲ و در سال ۹۶ اصلاح طلبان، کاندیدای اصلاح طلب نداشتند اما روی یک کاندیدا اجماع کردند و پیروز انتخابات شدند چرا که مشارکت بالا بوده است. او با تاکید بر این که شرط لازم این است که مشارکت مردم در انتخابات سال آینده ریاست جمهوری بالا باشد، اظهار کرد: در عین حال اصلاح طلبان نیز باید با یکدیگر اجماع کنند و کاندیدای واحد معرفی کنند بنابراین در این صورت شانس پیروزی با اصلاح طلبان خواهد بود.
دولت به گرانی‌ها بی‌اعتناست یک کارشناس اقتصادی می‌گوید: دولت به افزایش قیمت‌ها بی‌اعتناست. آلبرت بغزیان در گفت‌وگو با نامه‌نیوز مهم‌ترین ضعف دولت در مدیریت اقتصاد را «بی‌اعتنایی به افزایش قیمت‌ها» دانست و تاکید کرد: «دولت نباید اجازه می‌داد قیمت‌ها به قدری افزایش پیدا کند که داد مردم درآید و بعد به فکر کنترل آن افتد. ساده‌ترین مثال آن همین وضعیت قیمت مرغ است. دولت که می‌داند این قوت مردم است و در مسیر افزایش قیمت قرار گرفته پس باید خیلی پیش از آنکه به اینجا برسد، مسئله را مدیریت کند. من اسم این رویکرد را فقط می‌توانم بی‌اعتنایی بگذارم». وی در پاسخ به اینکه آیا دولت قادر به مدیریت مسائل اقتصادی بوده و نکرده است؟‌ گفت: «بله، به نظر من در همه موارد دولت می‌توانست مدیریت کند و نکرد. بغزیان تاکید کرد: «من فکر نمی‌کنم که بروز این وضعیت ناآگاهانه باشد. این وضعیت آگاهانه صورت می‌گیرد». وی گفت: «من معتقدم که بازار در بخش ارز، خودرو، کالاهای اساسی مثل برنج، مرغ و... قابل مدیریت بود و دولت می‌توانست به جای ابراز همدردی و وعده مدیریت دادن، ورود کرده و قیمت‌ها را کنترل می‌کرد. اصلا نیازی به صرف این همه زمان بود به‌خصوص در بحث نظارت بر قیمت‌هایی که اعلام می‌شود». وی در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر اینکه ادامه رویه فعلی دولت در مدیریت مسئله اقتصادی کار را به کجا می‌رساند؟ گفت: «آثار آن از نظر مصرف‌کننده کاهش مصرف کالا است. از نظر اجتماعی نیز بی‌اعتمادی به دولت است. مردم می‌گویند وقتی دولت نتوانسته قیمت مرغ را ساماندهی کند چطور می‌خواهد که اقتصاد کل کشور را مدیریت کند.
بودجه تخیلی رشد 47 درصدی منابع عمومی به قدری زیاد است که در صورت محقق نشدن می‌تواند به اقتصاد ضرر وارد کند. در بخش مالیات‌ها که یکی از منابع درآمد عمومی دولت است با عقب‌رفتی بزرگ روبه‌رو هستیم، به طوری که در سال آینده نیز خبر خاصی از افزایش گسترده پایه‌های مالیاتی، کاهش معافیت‌ها و کاهش فرارهای مالیاتی وجود ندارد و سهم 40 درصدی مالیات از منابع عمومی بودجه 99 به 30 درصدی در بودجه آتی خواهد رسید. ارقام نفتی در نظر گرفته شده نیز به عنوان سومین معضل مطرح است، چرا که برآوردها حاکی از آن است که در سال آتی با احتساب نفت 40 دلاری و نرخ تسریع 11 هزار و 500 تومانی، روزانه یک میلیون و 200 هزار بشکه به صورت مستقیم به خارج از کشور فروخته شود و در طرف دیگر 70 هزار میلیارد تومان اوراق سلف نفت (حدوداً 400 هزار بشکه در روز) نیز در داخل کشور منتشر شود که تحقق آن نامعقول است. در بخش مصارف بودجه هم در حالی بودجه جاری دولت از 436 هزار و 32 میلیارد تومان در سال 99 با رشد 46 درصدی به 637 هزار و 12 میلیارد تومان در لایحه بودجه سال آتی رسیده که بودجه عمرانی از 87 هزار و 982 میلیارد تومان به 104 هزار و 31 میلیارد تومان رسیده و تنها 18/2 درصد رشد داشته است. موضوع آنجایی قابل تأمل است که طی سال‌های اخیر نیز از رقم بودجه پیش‌بینی شده، گرچه بودجه جاری بین 90 تا 98 درصد محقق شده، اما طی دولت روحانی به طور میانگین 60 درصد از بودجه عمرانی پیش‌بینی شده محقق شده است.