امیرعبداللهیان: بدهی ایران از انگلیس را دریافت کردیم؛ آمریکا امروز ۲ مطالبه ما را پاسخ دهد، فردا آماده حضور در وین هستیم
🔹وزیر خارجه ایران: در گفتوگوها در روسیه مذاکرات وین مورد بحث قرار گرفت. در بخشی از افکار عمومی در ایران برداشت شده طرف روس توافق احتمالی را درباره اوکراین به گروگان گرفته بود. روشنشدن این مسئله برای ما اهمیت داشت.
🔹روسیه اطمینان داد هیچ ارتباطی برای این دو موضوع قائل نیست و هر زمانی ایران مطالباتش محقق شود و به نقطه توافق برسیم، آقای لاوروف گفت اگر امروز به ما اطلاع دهید فردا برای تأیید توافق در چارچوب کمیسیون مشترک آماده هستیم.
🔹اگر طرف آمریکایی اراده لازم را برای حل و فصل ۲ موضوع داشته باشد و امروز ۲ مطالبه ما را پاسخ بدهد، فردا آماده حضور در وین هستیم.
🔹امیرعبداللهیان درباره آزادی «نازنین زاغری» هم گفت: بیش از ۳۹۰ میلیون پوند از قبل از پیروزی انقلاب از انگلیس مطالبه داشتیم. هیچ ارتباطی بین آزادی مبلغ و افرادی که به اتهامات امنیتی در ایران بازداشت شدند وجود ندارد. چند روز پیش مبلغ را دریافت کردیم. آزادی این ۲ فرد (زاغری و آشوری) با نگاه انسانی بود.
#جهاد_تبیین
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تندخوانی_تصویری_جزء1قرآن کریم استاد معتز آقایی
حدود۳۰دقیقه
دور بیست وپنجم
وسلامتی امام خامنه ای مدظله العالی
ورفع مشکلات مسلمین
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
🎬حسین حقیقی
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#صلوات_شعبانیه
با نوای حاج مهدی #سماواتی
#جهاد_تبیین
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🔰برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید:
🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌸
🌼اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه مرتبه)🌼
🍃🌛خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار میدهی _ قرار بده!🌜🍃
🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌸
🔰بهجتالدعاء، ص ٣۴٧ ( مجموعه ادعیه، اذکار و دستورالعملهای عبادی مورد توصیه حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره)
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
✅ ختم #نهج_البلاغه در ۱۹۲ روز
🌷تقدیم به ارواح پاک و مطهر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون
🔷 سهم روز بیست و نهم
🔻حکمت ۲۶۱ تا حکمت ۲۶۸
ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز.mp3
2.8M
🔈ختم گویای #نهج_البلاغه در ۱۹۲ روز.
🌷تقدیم به ارواح پاک و مطهر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون
🔷 سهم روز بیست و نهم ختم نهج البلاغه از حکمت ۲۶۱ تا حکمت ۲۶۸
🌹سهم #روز_بیست_ونهم: از حکمت ۲۶۱ تا ۲۶۸ #نهج_البلاغه
┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
📒 #حکمت261 : (آن هنگام كه تهاجم ياران معاويه به شهر انبار و غارت كردن آن را شنيد، تنها و پياده به طرف پادگان نظامی كوفه (نخيله) حركت كرد، مردم خود را به او رسانده، گفتند ای اميرمؤمنان ما آنان را كفايت می كنيم، فرمود:) شما از انجام كار خود درمانده ايد! چگونه كار ديگری را برايم كفايت می كنيد؟ اگر رعايای پيش از من از ستم حاكمان می ناليدند، امروز من از رعيت خود می نالم، گویی من پيرو و آنان حكمرانند، يا من محكوم و آنان فرمانروايانند. (دو نفر از ياران جلو آمدند و يكی گفت: من جز خود و برادرم را در اختيار ندارم، ای اميرمؤمنان فرمان ده تا هرچه خواهی انجام دهم، امام فرمود:) شما كجا؟ و آنچه من می خواهم كجا؟
┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
📒 #حکمت262 (حارث بن حوت نزد امام آمد و گفت: آيا چنين پنداری كه من اصحاب جمل را گمراه می دانم؟ چنين نيست، امام فرمود:) ای حارث تو زير پای خود را ديدی، اما به پيرامونت نگاه نكردی، پس سرگردان شدی، تو حق را نشناختی تا بدانی اهل حق چه كسانی می باشند؟ و باطل را نيز نشناختی تا باطل گرايان را بشناسی. (حارث گفت من و سعيد بن مالك و عبدالله بن عمر، از جنگ كنار می رويم، امام فرمود:) همانا سعيد و عبدالله بن عمر، نه حق را ياری كردند و نه باطل را خوار ساختند.
┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
📒 #حکمت263 : همنشين پادشاه، شيرسواری را ماند كه ديگران حسرت منزلت او را دارند، ولی خود می داند كه در جای خطرناكی قرار گرفته است.
┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
📒 #حکمت264 : با بازماندگان ديگران نيكی كنيد، تا حرمت بازماندگان شما را نگاه دارند.
┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
📒 #حکمت265 : گفتار حكيمان اگر درست باشد درمان و اگر نادرست، درد جان است.
┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
📒 #حکمت266 : (شخصی از امام خواست تا ايمان را توصيف كند) و درود خدا بر او فرمود: فردا نزد من بيا تا در جمع پاسخ گويم، كه اگر تو گفتارم را فراموش كنی ديگری آن را در خاطرش سپارد، زيرا گفتار چونان شكار رمنده است، يكی آن را به دست آورد و ديگری آن را از دست می دهد (پاسخ امام در حكمت ۳۱ آمد كه ايمان را بر چهار شعبه تقسيم كرد.)
┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
📒 #حکمت267 : ای فرزند آدم! اندوه روز نيامده را بر امروزت ميفزا، زيرا اگر روز نرسيده از عمر تو باشد خدا روزی تو را خواهد رساند.
┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
📒 #حکمت268 : در دوستی با دوست مدارا كن، زيرا شايد روزی دشمن تو گردد و در دشمنی با دشمن نيز مدارا كن، زيرا شايد روزی دوست تو گردد.
┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استادعالی
✅ نقشه گنج زندگی
#جهاد_تبیین
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
#رمانی_از_عاشقانه_های_شهدا
#علمدار_عشق
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
بسم رب العشق
#قسمت_هشتادوپنجم-
#علمدارعشق#
روزها از پی هم میگذشتن
و من همچنان کنار مرتضی تو بیمارستان بودم
ازش دور نمیشدم
چون طاقت دوری هم نداشتیم
اگه نبودم غذا نمیخورد،
و این براش خیلی ضرر داشت
دیروز دکتر بهم گفت از سوریه بپرسم ازش تا تو خودش نگه نداره چون باعث ناراحتیش میشه
باهم تو حیاط بیمارستان نشسته بودیم
-مرتضی
+جانم خانم
-از شهادت سیدهادی بگو برام
چطوری شهید شد
+نرگس خیلی سخت و تلخ بود
طاقت شنیدنش داری؟
-آره
میخام بشنوم بگو
+ما که از اینجا راه افتادیم
بعداز چندساعت رسیدیم سوریه
نرگس تا روزی میخاستیم بریم حمص همه چیز خوب بود
اما اونروز
نزدیکای حرم
صدای مرتضی بغض آلود شد
نرگس تو کاروان ما یه جفت برادر دوقلو بودن
چندصد متری حرم
این دوتا داداش شهیدشدن
نرگس یکیشون که کلا مفقودالاثر شد
یکیشون هم سر در بدن نداشت
نرگس ما بدون اونا رفتیم حمص
نرگس هادی جلو چشمای ما مثل ارباب سر بریدن
ما کاری نتونستیم کنیم
نرگس من مرده بودم
تو یخچال
یهو چشمام باز شد
دیدم تو یه باغم
همه همرزهای شهیدم بود
خانم حضرت زهرا و امام رضا بین بچه ها بود
امام رضا اومدن سمتم دستش گذشت سر شانه ام
گفت به خانمت بگو من مادرم قسم نمیدادی هم به حرمت سادات بودنت شفای همسرت میدم
آستین مانتوم به دهن گرفته بودم
هق هق میزدم
یهو مرتضی با دستش محکمـ تکونم داد
سادات
سادات
حرف بزن دختر
یهو به خودم اومدم
سرم گذاشتم رو پاش
گریه کردم
-گریه کن خانمم
سبک میشی
نویسنده بانو.......ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
بسم رب العشق
#قسمت_هشتادوششم -
#علمدارعشق#
یک ماهی میشد مرتضی تو بیمارستانه
رفتم نماز خونه نمازمو خوندم و برگشتم وارد اتاق شدم که خانم دکتر ارغوانی دیدم
-سلام خانم دکتر
~~سلام عزیزم
داشتم به آقامرتضی میگفتم که دیگه مرخصه
-إه چه عالیه
ممنونم بابت زحماتون
~~وظیفه ام بوده
به مرتضی کمک کردم لباساشو پوشید
سوار ماشین شدیم داشتم ماشینو روشن میکردم
که مرتضی گفت
سادات لطفا زنگ بزن مائده سادات و زینب سادات بیان خونه ما
تا هم امانتی هادی بهش بدم هم سفارشو
فقط بگو دم غروب بیاد
قبل از خونه هم برو مزار هادی
-چشم قربان
به سمت قزوین حرکت کردیم ورودی شهر ردکردیم ماشینو به سمت مزارشهدا کج کردم
میدونستم مرتضی میخاد الان تنها با هادی سایر همرزماش باشه
تو اون عملیات ۱۳۰نفر از سراسر کشور شهیدشدن
که ۱۰تاشون قزوینی بودن
یادمه تو اون هاله زمانی ما هرروز شهید داشتیم
البته من به خاطر مرتضی فقط تو مراسم برادرزاده جوانم حاضر شدم
نزدیک مزارشهدا که شدیم
به مرتضی گفتم
من میرم پیش شهیدم تو راحت باشی
+ممنونم
یهو باد وزید
همزمان که چادرم به بازی گرفت
ومن فکرمیکردم قشنگترین صحنه دنیاست
آستین خالی مرتضی تکون خود،
دلم خالی شد
چه ابوالفضلی شده
آستین خالی بوسیدم
گفتم بوی حضرت عباس میدی آقا
ازش دورشدم
یه نیم ساعت بعد
رفتم پیشش
چونـ ممکن بود هیجانی بشه
و این براش خیلی ضرر داشت
-آقا بریم خونه ؟
+بله بی زحمت برو خونه
الانا دیگه مهمون کوچولومون میرسه
وارد خونه مرتضی اینا شدیم
صدای زهرا و علی آقا بلندشد خوش اومدی فرمانده
مرتضی خندید گفت شرمنده اخوی من حاج حسین علمدار نیستم
خطات قاطی کرده برادر
بعد رو به زهرا گفت مجتبی کجاست؟
به مادر زنگ زدی کربلا رسیدن یا نجف اشرف هستن؟
زهرا:مادراینا که هنوز نجف اشراف هستن
مجتبی هم رفته سپاه ببینه با اعزامش به سوریه موافقت میشه
+صبح زنگ زدم به یکی از بچه ها گفت
به احتمال ۹۹درصد یه هفته دیگه بعنوان معاون تیم پزشکی اعزام بشه
-خب خداشکر
آقامجتبی هم داره به عشقش میرسه
مرتضی جان یه ذره استراحت کن تا سادات اینا بیان
+چشم فرمانده 😍😍
یه نیم ساعتی میگذشت
صدای زنگ در بلندشد
سلام عزیزعمه
زینب ماشاالله بزرگ شدی
@@(مائده سادات ): سلام عمه
آره دیگه دخترم الان ۲ماهه ۷روزشه
-بیا تو عزیزم
@@عمه آقا مرتضی کجاست؟
- تو اتاق الان صداش میکنم
در زدم وارد اتاق شد
- إه بیداری بیا سادات اینا اومدن همسری
+الان میام
مرتضی زینب سادات به سختی بغل گرفت
بعداز احوال پرسی نشست
+مائده خانم
من لایق شهادت نبودم
موندم تا عکسای رفقام و جای خالیشون دلم آتیش بزنه
هادی وقتی میخاست بره شناسایی منقطه مسکونی حمص
این انگشتر داد تا بدم به شما و گفت
هروقت ساداتش بزرگ شد اینو بدید بهش و بگید بابا خیلی دوست داشت
ازم خاست بهتون بگم مراقب چادرتون باشید
و زینبشو واقعا زینب تربیت کنید
مائده خانم هادی حتی لحظه آخرم به یاد شما بود
اینم انگشتر امانتی سیدهادی
با اجازتون
@@آقا مرتضی هادی من چطوری شهیدشد؟
چرا نذاشتن در تابوت باز کنم
+مثل سیدالشهدا 😔😔😔
چون تو اون تابوت فقط یه سر بود
برای همین اجازه ندادن
اومدم پشت مرتضی برام اتاق
که گفت لطفا تنهام بذار سادات
با زهرا به سمت مائده دویدیم
مائده انگشتر به سینه اش چسبونده بود
هادی خیلی بی انصاف
من انقدر بد بودم که حتی بهم اجازه ندادی لحظه آخر ببینمت
بی انصاف منو با یه بچه ۷تنها گذاشتی رفتی پیش عممون
هادی دلم برات تنگ شده
من میترسم نتونم زینب خوب بزرگ کنم
هادی دوماهه ندیدمت
نمیخای بیای خوابم بی معرفت
پاشد زینب سادات بغل کرد
-مائده کجا داری میری عزیز عمه 😭😭😭
@@میخام برم پیش هادی
باشه صبرکن خودم میبرمت تو حالت خوب نیست
زهراجان مراقب مرتضی باش
سر کوچه یه ماشین شبیه ماشین پسرعموم دیدم
-مائده اون ماشین پسرعمو بود
@@نمیدونم عمه
من حواسم نشد
مائده بردم مزارشهدا
وای که حرفای این دختر دل آتیش میزدا
دست میکشید رو مزار هادی میگفت
درد نداشتـ لحظه ای سرتو بریدن
مادرمون اومده بود پیشت
سرتو به دامن گرفته بود
-مائده پاشو بسه دختر
خودتو اذیت میکنی
ببین زینب ترسیده
بیا بریم خونه داداش اینا تو بذارم اونجا خیالم راحته
مائده گذاشتم خونه برادرم
خودم برگشتم خونه مرتضی اینا
زهرا با قیافه بهم ریخته در باز کرد
-زهرا چی شده
""زن عموت اینجا بود
به داداشم زخم زبون زد
داداش هم تا مجتبی اومد گفت منو برسون تهران
الان که به مجتبی زنگ زدم گفت خودش داره برمیگرده
داداش برای اهواز بلیط گرفته
-میدونم کجا رفته
الان میرم به سیدمحسن میگم منو برسونه تهران
نویسنده بانو.....ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
بسم رب العشق
#قسمت_هشتادوهفتم -
#علمدار عشق#
راوے مرتضے
تو هواپیما بودم به دوران دانشجویی نرگس سادات
و دوران عقدمون فڪر میکردم
از روزای اول دانشگاه یه حسی نصبت به این دختر داشتم 🙈🙈
اما نه حس گناه
این دختر انقدر عفیف و پاکدامن بود
که هیچ پسری به خودش اجازه نمیداد
فکر گناه بکنه
جریانـ محجبه شدن که توفیق شهدایی بود
این دختر عطر و بوی زهرایی میداد
وقتی تو سردخونه چشمام بازکردم
و بعداز چندروز با ماجرای جانبازیم کنار اومدم
نمیدونستم از بودن در کنار نرگس سادات ناراحت باشم یا شاد
نرگس یه عشق دنیویی پاک هستش
عطر سیب قرمز🙈🙈🙈
من عاشق این دخترم
الانم دارم میرم طلائیه میدونم به ساعتی نکشیده نرگس کنارمه
هواپیما تو فرودگاه اهواز به زمین نشست
اول رفتم یه هتل
یه دوش گرفتم
با ماشین خودت هتل راهی طلائیه شدم
اینجا معقر قمربنی هاشمه
اینجا بوی حضرت عباس میده
نرگس به من میگه منم بوی حضرت عباس میدم 😍😍😍
اینجا حاج حسین خزاری عباسی شد
اینجا جای قدمای حاج ابراهیم همت هستش
یه دور تو طلائیه زدم
شروع کردم با شهدا حرف زدن
چرا منو باخودتون نبردید
رسم این نبود
بمونم هی زخم زبان بشنوم
نرگس من عاشقه عاشق
چرا باید مردم بخاطر عشقش بهش خرده بگیرن
چندساعتی گذشت
صدای داد نرگس به گوشم رسید
مــــــــــــــر تــــــــــــضـــــــــی
آقــــــــــــــــــــــا
همســــــــــــــــــــر
کجای ؟
رفتم پیشش تو از کجا میدونستی من اینجام
-فکر کن من ندونم تو کجایی
نشست کنارم
سرم گذشتم رو پاش
نرگس خیلی دوستت دارم
نویسنده بانو......ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
بسم رب العشق
#قسمت آخر - علمدارعشق#
۲سال بعد
حتما میگید تو این دوسال چی شد
وقتی از طلائیه برگشتیم
رفتیم مشهد
بعدش رفتیم سر خونه و زندگی خودمون
نرگس بخاطر من با اونکه جز نخبه های علمی بود انصراف داد
چندماه بعد ازدواج خدا یه سه قلو به ما داد
اسم دوتاشون من به یاد همرزای غریبم که تو دمشق جا موندن
اسمشون گذاشتم حسن و حسین گذاشتم
و نرگس بخاطر شفای من اسم آخری گذاشت رضا
تو اتاق بودم که نرگس گفت بذار کمکت کنم عزیزم
+نرگس صدای پسرا میاد
-اول همسر بعد فرزند
تا من این سه تا پسر شیطون تو ماشین جا بدم توهم بیا عزیزم
بالاخره روز ششم سفر شد و ما الان تو حرم حضرت عباس هستیم
صدای جق جق کفش پسرا تمام صحن برداشته
نرگس دستم فشار داد گفت
مرتضی
تو علمدار عشقی
پایانـ
نویسنده
بانو......ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
#برشےازڪتابراضبابا •|💙|•
.
.
.
. گاهیغصهمیخورد ومیگفت :
. مامان؛ وقتےتوے خیابونیہصحنہ
. هایےرومےبینم؛باخودممےگم
. ایناچہجورے مےخوانجوابِخانواده
. شہداوجانبازا روبدن؟! اوناباظاهرے
. ڪہبراےخودشوندرست مےڪنن؛
. روے خونشہدا پامےذارن 💔. . .
بهنقلازمادرشہیدهراضیهکشاورز🎙
ڪلام_شهدا 🥀•
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
#ٺلنگر[✨]
رفیق . . .🖐🏻
در"فضاےمجازۍ"
نبردسنگینشدھ...
امروزههرڪسےیڪگوشی دارد
مانندِڪسۍاسٺڪہسݪاحۍدردسٺدارھ
پسبایدبدونه
ڪہچگونہازاینسلاحاستفاده
ڪنه؛
وچہچیزۍراباآن"هدف"بگیرد
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
خدا ازهرچه بگذرد ،
از ﴿🔥حقالناس🔥﴾ نمیگذرد...!
حواسمان باشد ...
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " #ﻣﯿﺸود ﻣﺴﺨﺮﻩ ﮐﺮﺩ ،🥀
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " #ﻣﯿﺸود ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺩﺍﺩ ...🌱
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " #ﻣﯿﺸود ﺍﯾﺮﺍﺩ ﮔﺮﻓﺖ ،🥀
با " ﺯباﻥ " #ﻣﯿﺸود ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ ...🌱
با " ﺯباﻥ " #ﻣﯿﺸود ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺖ ،🥀
با " ﺯباﻥ " #ﻣﯿﺸود ﺩﻟﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺩ ...🌱
با " ﺯباﻥ " #ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺑﺮﺩ ،🥀
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " #ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺧﺮﯾﺪ ...🌱
ﺑﺎ " ﺯباﻥ " #ﻣﯿﺸود جداییانداخت،🥀
با " زبان " #میشود آشتی داد ...🌱
با " زبان " #میشود آتش زد ،🥀
با " زبان " #میشود آتش را
خاموش کرد ...🌱
🔆حواسمان به دل و زبانمان باشد : " آلوده اش نکنیم
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
34.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ 🎬
قبل از ظهور، نباید حکومت تشکیل داد؟!
عدهای با استناد به برخی روایات،
هرگونه قیام قبل از ظهور قائم آل محمد را،
مردود میدانند.
این روایات و اعتقادات مبتنی بر آنها،
چقدر صحیحند؟!
آیا باید نشست و دست روی دست گذاشت
تا امر فرج، دفعتا و معجزهوار، رخ دهد؟!
📘 برگرفته از کـتاب «تمدن نوین اسلامی؛
آیندهی حتمی و نزدیک جهان»
🖋 به قلم استاد محمد شجاعی
#تمدن_سازی_نوین_اسلامی
#انقلاب_فاطمی
#جهاد_تبیین
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🔰🌸تو هم حدس بزن کیه؟🌺🌸🍃
#جهاد_تبیین
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
javad moghaddam - Tarane Eshgh Bahane Eshgh(320).mp3
3.7M
ترانه عشق، بهانه عشق
#به_عشق_مهدی
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 سخنان بی سابقه حاج آقا پناهیان درباره اخبار #یمن
🔹 حجت الاسلام پناهیان: روز #نیمه_شعبان روز جهانی مستضعفان جهان است . نیمه شعبان امسال بیایید در اندیشه #نجات_مستضعفین_یمن باشیم.
🔹اینها همان مستضعفانی هستند که وارثان زمین میشوند.
🔹امسال بیایید کمکهای خود را برای پیروزی مردم یمن اختصاص بدهیم
🔹مردم یمن به عشق وعده های آخرالزمانی است که مقاومت میکنند.
🔹یمنی ها از همه به نقطه ظهور نزدیکترند
🔹به وقت ظهور مردم یمن زودتر از همه خود را به یاری امام زمان خواهند رساند
🔹منتظران ظهور قرنهاست که منتظر قیام مردم یمن هستند.
🔹آیت الله العظمی بهجت فرمودند منتظر اخبار یمن باشید...
✅شماره حساب پویش مردمی حمایت از مردم یمن👇
🍃6037991899958791🍃
🍃🌸به عشق مهدی آنچه دارم برای اوست
این دل کندن از مال در راه او قدم اول امتحان ما ویاری اوست...🍃🌺
#به_عشق_مهدی
#جهاد_تبیین
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
#نقشه_راه
✅ امام زمان را فراموش نکنیم
✍️رهبر انقلاب: امام زمان را فراموش نکنیم. مملکت ما، مملکت امام زمان است. انقلاب ما، انقلاب امام زمان است، زیرا انقلاب اسلام است. یاد ولیّ الله اعظم را در دلهای خودتان داشته باشید. دعای «اللّهمَّ اِنّا نَرغَبُ اِلیکَ فی دَولهِ کَریمَه» را با همه دل و با نیاز کامل بخوانید.
هم روحتان در انتظار مهدی باشد، هم نیروی جسمیتان در این راه حرکت بکند. هر قدمی که در راه استواری این انقلاب اسلامی برمیدارید، یک قدم به ظهور مهدی نزدیکتر میشوید.
📚انسان 250 ساله، صفحه415
#به_عشق_مهدی
#جهاد_تبیین
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─