eitaa logo
این عمار
3.3هزار دنبال‌کننده
29.5هزار عکس
24.1هزار ویدیو
705 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
24.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کریم استاد معتز آقایی حدود۳۰دقیقه دور بیست وششم جهت سلامتی سلامتی و ظهور امام زمان عج و سلامتی امام خامنه ای مدظله العالی ورفع مشکلات مسلمین https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🔰برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید: 🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌸 🌼اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه ‌مرتبه)🌼 🍃🌛خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار می‌دهی _ قرار بده!🌜🍃 🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌸 🔰بهجت‌الدعاء، ص ٣۴٧ ( مجموعه ادعیه، اذکار و دستورالعمل‌های عبادی مورد توصیه حضرت قدس‌سره) https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
5.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬حسین حقیقی این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ ✅ ختم در ۱۹۲ روز 🌷تقدیم به ارواح پاک و مطهر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون 🔷 سهم روز شصت و هفتم 🔻نامه ۵۳ ، بخش سوم از بند ۱۲ تا آخر نامه
🌹سهم : نامه ۵۳ بخش سوم بند ۱۲ تا آخر نامه ۵۳ ┄━━•●❥❈🌿🌸🌿❈❥●━━┄ 📜 : نامه به مالک اشتر 2⃣1⃣ هشدارها 🔹سوّم- هشدار از منّت گذاری 🔻مبادا هرگز با خدمتهایی كه انجام دادی بر مردم منّت گذاری ، يا آنچه را انجام داده ای بزرگ بشماری، يا مردم را وعده ای داده سپس خلف وعده نمایی، منّت نهادن پاداش نيكوكاری را از بين می برد و كاری را بزرگ شمردن، نور حق را خاموش گرداند و خلاف وعده عمل كردن خشم خدا و مردم را بر می انگيزاند كه خدای بزرگ فرمود: «دشمنی بزرگ نزد خدا آن كه بگوييد و عمل نكنيد» 🔹چهارم- هشدار از شتابزدگی ♦️مبادا هرگز در كاری كه وقت آن فرا نرسيده شتاب كنی يا كاری كه وقت آن رسيده سستی ورزی و يا در چيزی كه (حقيقت آن) روشن نيست ستيزه جویی نمایی و يا در كارهای واضح و آشكار كوتاهی كنی تلاش كن تا هر كاری را در جای خود و در زمان مخصوص به خود انجام دهی. 🔹پنجم- هشدار از امتياز خواهی 🔻مبادا هرگز در آنچه كه با مردم مساوی هستی امتيازی خواهی از اموری كه بر همه روشن است، غفلت كنی زيرا به هر حال نسبت به آن در برابر مردم مسؤولی و به زودی پرده از كارها يك سو رود و انتقام ستمديده را از تو باز می گيرند. باد غرورت، جوشش خشمت، تجاوز دستت، تندی زبانت را در اختيار خود گير و با پرهيز از شتابزدگی و فرو خوردن خشم خود را آرامش ده تا خشم فرو نشيند و اختيار نفس در دست تو باشد. و تو بر نفس مسلّط نخواهی شد مگر با ياد فراوان قيامت و بازگشت به سوی خدا. آنچه بر تو لازم است آن كه حكومتهای دادگستر پيشين، سنّتهای با ارزش گذشتگان، روشهای پسنديده رفتگان و آثار پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) و واجباتی كه در كتاب خداست را همواره به ياد آوری و به آنچه ما عمل كرده ايم پيروی كنی و برای پيروی از فرامين اين عهد نامه ای كه برای تو نوشته ام و با آن حجّت را بر تو تمام كرده ام تلاش كن، زيرا اگر نفس سركشی كرد و بر تو چيره شد عذری نزد من نداشته باشی. از خداوند بزرگ، با رحمت گسترده و قدرت برترش در انجام تمام خواسته ها درخواست می كنيم كه به آنچه موجب خشنودی اوست ما و تو را موفّق فرمايد، كه نزد او و خلق او دارای عذری روشن باشيم، برخوردار از ستايش بندگان، يادگار نيك در شهرها، رسيدن به همه نعمتها و كرامتها بوده و اينكه پايان عمر من و تو را به شهادت و رستگاری ختم فرمايد كه همانا ما به سوی او باز می گرديم. با درود به پيامبر اسلام( صلّی اللّه عليه و آله و سلّم ) و اهل بيت پاكيزه و پاك او، درودی فراوان و پيوسته. با درود. ┄━━•●❥❈🌿🌸🌿❈❥●━━┄
ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز(42).mp3
4.4M
🔈 ختم گویای در ۱۹۲ روز. 🌷 تقدیم به ارواح پاک و مطهر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون 🔷 سهم روز شصت و هفتم : ختم نهج البلاغه نامه ۵۳ ، بخش سوم از بند ۱۲ تا آخر نامه
18.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃بزرگترین بلا و امتحان امام زمان(عج)🍃 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
رمان عشق گمنام پارت ۷۶ علی را خطاب میدهم میگویم:علی اقا سلام عرض شد . علی از فکر بیرون می آید میگوید: هان ...بله ...سلام خندم میگیرد میگویم: عاشق شدی ها . از حرف خودم خنده ام بیشتر میشود . علی چیزی میگوید که من هم میشنوم: به گمونم . خندم قطع میشود یعنی چی به گمونم ،من حرفم رو به شوخی گفتم . یعنی عاشق کی شده ؟؟؟؟؟؟ در طول مسیر فکرم همش مشغول حرف علی بود . با صدا زدن مامان به خود می آیم : آوا هواست کجاست رسیدیم ،اون از علی اینم از تو . از ماشین پیاده میشوم .همه زود تر از من وارد حسینیه میشوند . عمو علی به سمت قسمت برادران میروند .ومنو مامان،خاله هم به سمت قسمت،خانم ها میرویم . روبه مامان میکنم میگویم:مامان من میرم اون ته میشم میخوام تنها باشم . مامان: باشه اخر مجلس دیگه خودت بیا کنار ماشین آقا حسین شلوغ میشه نمیشه همدیگه رو پیدا کرد من:باش از مامان،خاله جدا میشوم . جای خلوتی را پیدا میکنم میشینم . سرم رو به ستونی که کنارم هست تکیه میدهم ،نمیدانم چی میشود که گریه ام میگیرد . مداح هنوز روضه نخونده ولی من گریه ام میگیرد خدایا ،چرا علی اینجوری شد ؟حافظشو از دست داد،منو یادش نمیاد ،مگه نمیخواست مدافع حرم بشه ،؟چی شد ؟ من:حضرت زینب اومدم توی مجلس روضتون بی بی زینب ،شمارو به سر بریده ی برادرتون قسم میدم ، که کاری کنین علی حافظشو بدست بیاره ،امشب تو ماشین یه حرفی رو زد همش تو فکر نکنه ....اصلا ولش کن بی بی زینب اگه علی حافظشو بدست بیاره دیگه مخالفت نمیکنم .که پاسدار حرمتون بشه . ادامه دارد ......🥀 نویسنده:فاطمه زینب دهقان🌼 کپی فقط با نام نویسنده مجاز است🥀 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
رمان عشق گمنام پارت ۷۷ موقعی که گریه من قطع میشه که مداح شروع میکنه به روضه خواندن باز هم اشکام از نو شروع به باریدن میکنن . * امشب از حضرت زینب خیلی کمک خواستم امیدوارم خودش کمکم کنه . تقریبا خلوت میشود .که عزم رفتن میکنم . پلاستیک کفش هایم را برمیدارم از حسینیه بیرون میام ‌. کفش هایم را به پا میکنم .وبه طرف در خروجی حسینیه میروم سرم را که بلند میکنم با دو چشم قرمز اشکی مواجع میشوم . علی ؟؟ از ۳کیلومتری هم میشه تشخیص داد که چقدر گریه کرده . به چشم هایم خیره نگاه میکند انگار او هم متوجه قرمزیه ، چشمانم شده است . سرم را پایین میگرم راه میو فتم . به ماشین که میرسم ،مامان ،خاله را میبینم که کنار ماشین ایستاده اند . مامان: اقا حسین رو ندیدی؟ من:چرا دیدم دارن میان بعد از چند دقیقه عمو وعلی هم می آید . سوار ماشین میشویم . هنوز چند دقیقه از حرکتمون نمیگذرد که میگویم من:عمو میشه منو همینجا پیاده کنین ؟ عمو مامان همزمان میگوید: این و قت شب؟ من: قول میدم که ساعت ۱۰نیم خونه باشم . با اسرار های من بالاخره قبول میکنند ، موقع پیاده شدن از آینه چشمم به علی میوفتد نگاهم میکند . نمی توانم چیزی از چشمانش بخوام . خداحافظی میکنم . وپیاده به طرف گلزار شهدا حرکت میکنم . خدارو شکر فاصله ی چندانی از ندارد . ادامه دارد .....🥀 نویسنده: فاطمه زینب دهقان🌼 کپی فقط با نام نویسنده مجاز است🥀 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─