eitaa logo
این عمار
3.3هزار دنبال‌کننده
29.6هزار عکس
24.1هزار ویدیو
705 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
اطلاعیه وزارت اطلاعات در خصوص پروژه نا امن سازی.mp3
13.94M
🇮🇷🏴 🔺قسمت اول 🔺️ اطلاعیه وزارت اطلاعات در خصوص اقدامات امنیتی دشمن در سال جاری 🔺️ استاد بازیاد 🔖 🔖 🇮🇷 🖇 👌 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
بازخوانی تاریخی گره خوردن اقتصاد به امنیت.mp3
15.28M
🇮🇷🏴 🔺قسمت دوم 🔺️ بازخوانی تاریخ گذشته گره خوردن امنیت و اقتصاد 🔺️ استاد بازیاد 🔖 🔖 🇮🇷 🖇 👌 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
آیا دشمن در سالمرگ مهسا امینی موفق میشود پروژه نا امن سازی را کل.mp3
19.36M
🇮🇷🏴 🔺قسمت سوم 💢آیا دشمن در سالروز فوت مهسا امینی موفق به اغتشاشات می شود 🔺️ استاد بازیاد 🔖 🔖 🇮🇷 🖇 👌 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🇮🇷🏴 💢اعتماد و انتقاد راه برون رفت از دوقطبی ها 🔺️ برنامه مهلا، بازگشت رشیدپورها به صدا و سیما، مذهبی های صورتی و ... از موضوعات روز نقد و نظر در کانال های انقلابی هاست. برخی آن را پذیرفته و از آن دفاع می کنند. و برخی تا حد ارتداد سیاسی مسؤلان مربوطه را مورد هجمه قرار می دهند. 🔺مقام معظم رهبری در پایان بیاناتشان در مجمع ۲۴ فرماندهان سپاه جمله ای را فرمودند که می تواند راهکار امروز باشد. "امروز روز شوق است، روز امید است، روز حرکت است؛ مسئولین کشور در بخشهای مختلف باید با این روحیه حرکت کنند. اعتماد باید وجود داشته باشد، نمیگویم انتقاد نباشد؛ انتقاد همراه با اعتماد. میخواهند انتقاد بکنند، اشکال ندارد، امّا اعتماد داشته باشند" 🔺اعتماد به مسؤلان صدا و سیما و سکوی روبیکا و ... که شاکله سازمان مورد تایید و نظارت است از سویی و انتقاد دلسوزانه بهترین راه برون رفت از این دوقطبی ها است. متاسفانه برخی انتقادها بوی اعتماد نمی دهد. بیشتر جنبه انتقادی مخرب دارد. ✍ موسی_سلیمانی 🔖 🔖 🇮🇷 🖇 👌 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🇮🇷🏴 💢اهمیت سفر امیرعبداللهیان به سعودی 1️⃣ با توجه به نقش سعودی در اتحادیه عرب و کشورهای حاشیه خلیج فارس ، این سفر می تواند به بهبود روابط ۲ کشور و همچنین تعامل ایران و کشورهای عربی کمک شایانی کند . 2️⃣ عربستان جمهوری اسلامی را به عنوان یک بازیگر تاثیرگذار در منطقه غرب آسیا پذیرفته است و سعی دارد در یک نقشه جامع علاوه بر ارتباط با کشورهای غربی ، با قدرت های منطقه ای همچون ترکیه و ایران روابط خود را ارتقا دهد. 3️⃣ اسرائیل کوشش می کند با واسطه گری آمریکا، سعودی را وارد توافق ابراهیم کند اما موانع مهمی در این مسیر دیده می شود ؛ ایران می تواند به عنوان یک متغیر مستقل عمل کرده و در این خصوص تاثیر جدی بگذارد . 4️⃣ ریاض در یک برنامه جامع در پی تبدیل به یک کشور مدرن و تاثیرگذار در جهان (بدون توجه به متغیر مهم توسعه سیاسی در داخل) بوده و امنیت ملی خود را به عنوان مهم ترین زیربنای توسعه اقتصادی و جذب سرمایه خارجی می بیند و به همین دلیل سعی دارد ایران که عضو اصلی و سازنده محور ضد غربی در منطقه است را وارد تعامل با خویش نماید تا موانع مدنظر بن سلمان جهت برنامه های بلندپروازانه اش مرتفع گردد. 🔸️این یک فرصت طلایی است تا ایران بتواند از طریق عناصر قدرتش مانند توان نظامی و ژئوپلیتیکی ، مشکلات اقتصادی ناشی از تحریم را تقلیل دهد. 5️⃣ اختلافات و شکاف های به وجود آمده در سالهای اخیر میان سعودی و برخی کشورهای عربی همچون قطر و امارات ، زمینه ای مناسب را برای گسترش روابط ایران و این کشورها ایجاد ‌کرده تا تهران بتواند از مزایای همکاری با آنان به طور مستقل از یکدیگر بهره مند شود و از اختلافات آنان منتفع گردد. 6️⃣ اختلافات سعودی و یمن هنوز حل نشده و دوطرف به راهکاری جامع برای تبدیل آتش بس به صلح دائمی نرسیده اند. 🔸️در این خصوص ۲ وضعیت متصور است ؛ اول از سرگیری جنگ که در صورت وقوع آن ایران می تواند از متحدش در صنعا به عنوان یک ابزار قدرتمند جهت اعمال فشار بر ریاض استفاده کند و در صورت صلح نیز نقش جمهوری اسلامی در یمن باید توسط عربستان به رسمیت شناخته شود . 🔸️سفر وزیر خارجه ایران به ریاض باید معطوف به حل و فصل جامع بحران یمن با مشارکت فعال تهران و عدم دخالت آمریکا در این خصوص باشد. 7️⃣ کشورهای منطقه همچون سوریه ، لبنان و عراق طی سالهای اخیر از تاثیرات منفی سیاست خارجی تمامیت خواهانه سعودی در امان نمانده اند و با توجه روابط راهبردی جمهوری اسلامی و این کشورها، سفر امیرعبداللهیان احتمالا طلیعه حل بخشی از بحران و تعدیل چالش های سیاسی و اقتصادی در کشورهای مزبور باشد . 8️⃣ در گذشته ، آمریکا و اروپا برقراری رابطه ایران و کشورهای عربی مانند سعودی را تحت عنوان جایزه و پاداش برجام به تهران می فروختند ولی امروز بدون بازگشت به توافق هسته ای با غرب، دولت رئیسی توانسته بن بست های سیاست خارجی ایران را با انعطافات ایجاد کرده رفع نماید و همین امر به بهبود کارکردهای سیاست خارجی تهران و کوتاه آمدن واشنگتن در برخی از پرونده ها (مانند تعاملات اخیر و آزاد شدن میلیاردها دلار دارایی) کمک کرده است. 9️⃣ ایران عزم خود را برای اداره کشور بدون برجام جزم کرده است ؛ از فروش ۱/۵ میلیون بشکه نفت به چین گرفته تا تعاملات محدود و تاکتیکی با آمریکا بر سر آزادی جاسوسان این کشور و گسترش روابط با کشورهای آسیایی ، آفریقایی و آمریکای لاتین. 📌نقش پول و سرمایه گذاری کشورهای عربی جنوب خلیج فارس در ازای تامین امنیت تجارت انرژی آنها برای کنترل و ثبات اقتصاد ایران از نظر سران حاکم در تهران بسیار مهم ارزیابی می گردد. ✍علیرضا تقوی نیا 🔖 🔖 🇮🇷 🖇 👌 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
8.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🏴 🔺خطای دکتر مصدق... 🔺️ مصطفی درویش 🔖 🔖 🇮🇷 🖇 👌 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
8.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🏴 💢پیامدهاودرس های کودتای ۲۸ مرداد 🔺️ مصطفی منصوری 🔖 🔖 🇮🇷 🖇 👌 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
نام رمان: براساس واقعت دلاوری ها و رشادتهای شهدای https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🦋✨🦋✨🦋✨🦋 ✨🦋✨🦋✨🦋 🦋✨🦋✨🦋 ✨🦋✨🦋 🦋✨🦋 ✨🦋 🦋 ‹ ﷽ › 🕊 در واقع کمک که نه... دلگرمم کند... مادر و خواهرم که ندارم...! نزدیک ساعت شش بود که ریحانه گفت دست آماده شدن دارند. لباسم را پوشیدم و به زور نیلوفر رژ کمرنگی زدم که تقریبا هم رنگ لبم بود و بعد از سر کردن چادرم، با حس رضایت، راهی حال شدم. بهامین جلوی آینه قدی داخل راهرو با کراواتش درگیر بود. مرا که دید به سمتم برگشت و گفت: بهامین _کار خودته. لبخند زدم و روبرویش روی پنجه پا ایستادم تا قدم به یغه اش برسد. مشغول گره زدن کراواتش بودم که خم شد و پیشانی ام را بوسید. بهامین_ ابجی کوچولوی منم دیگه بزرگ شده. گره را محکم کردم. سرم را پایین انداختم و خاطرات دوران کودکی امان را کوتاه دوره کردم. چه روزهای شیرینی... روزهایی که مادر می خندید و در خانه ردی از افسردگی نبود... عصر های دل انگیزی که خاله محبوبه می‌آمد خانه امان و با هم چای می خوردیم... کاش... کاش ان روز انقدر برای رفتن به آن مسافرت اصرار نمی کردند... سرم را کوتاه تکان دادم تا آن حادثه تلخ را فراموش کنم. حادثه ای که به هیچکس کوچکترین آسیبی نرساند و فقط انگار عجله خاله محبوبه بود...! با شنیدن صدای به هم خوردن در، از فکر بیرون آمدم. مثل همیشه باده حسود دیده بود دارم کراوات بهامین را میبندم و حسودی کرده بود... روی گونه ی زبر از ته ریش بهامین بوسه زدم و رو برگرداندم و رفتم به اتاقم. ✍به قلم بهار بانو سردار ... 🦋 ✨🦋 🦋✨🦋 ✨🦋✨🦋 🦋✨🦋✨🦋 ✨🦋✨🦋✨🦋 🦋✨🦋✨🦋✨🦋 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🦋✨🦋✨🦋✨🦋 ✨🦋✨🦋✨🦋 🦋✨🦋✨🦋 ✨🦋✨🦋 🦋✨🦋 ✨🦋 🦋 ‹ ﷽ › 🕊 نیلوفر را که با آژانس راهی کردم، به خانه برگشتم و سرکشی به آشپزخانه کشیدم. همه چیز مرتب بود. با بلند شدن صدای آیفون، دستپاچه آب دهانم را پایین فرستادم و خودم را به آیینه رساندم. همه چیز خوب بود... "اووووف...خدایا... خودت هوامو داشته باش..." به ترتیب جلوی در ایستاده ایم و بابا در را باز کرد. به باده نگاه کردم. شومیز سرمه‌ای و شلوار برمودای تنگ صورتی پوشیده بود و صندل های پاشنه دار سرمه ای. صندل های ساده صورت این نگاه کردم. زیبا بودند و سلیقه نیلو... با شنیدن صدای احوالپرسی، به در نگاه کردم. چقدر این مرد و ابهت داشت...! با اینکه نشسته بود اما باز هم اقتدار خودش را داشت. آقای طباطبایی می‌خواست از میلچر پیاده شود و بیاید داخل اما بابا اجازه نداد و با کمک عطیه خانم آقای طباطبایی وارد خانه شد. در این خانه با کفش را می رفتند حالا ویلچر آقای طباطبایی که چیزی نبود... رو نداشتم به چشمان عطیه خانم نگاه کنم... روبرویم که ایستاد، نگاهم خیره بود به صندلم. عطیه خانوم_ به به... سلام عروس خانم خجالتی! جریان خون را زیر پوست گونه ام حس می کردم... با صدایی که سعی می‌کردم کمترین لرزش ممکن را داشته باشد گفتم: من_سلام ریحانه آرام با همه احوال‌پرسی کرد و به من که رسید وقت دم گوشم گفت: ریحانه بهار من فقط پر جیغم... جیغ جیغ جیغ! فقط منتظرم این مراسم تموم بشه برم این هیجان ها رو یه جایی خالی کنم! ✍به قلم بهار بانو سردار ... 🦋 ✨🦋 🦋✨🦋 ✨🦋✨🦋 🦋✨🦋✨🦋 ✨🦋✨🦋✨🦋 🦋✨🦋✨🦋✨🦋 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🦋✨🦋✨🦋✨🦋 ✨🦋✨🦋✨🦋 🦋✨🦋✨🦋 ✨🦋✨🦋 🦋✨🦋 ✨🦋 🦋 ‹ ﷽ › 🕊 خنده ام را جمع کردم و کف دست خیسم را نامحسوس روی چادرم کشیدم. صدای علی را که شنیدم دلم لرزید... سرم را کمی بالا بردم و قایمکی پسر کت و شلوار پوشیده را نگاه کردم... تپش قلبم... آن دست های خیس از استرس و علی آرامی که با متانت احوالپرسی می کرد. به من که رسید نفهمیدم چطور سلام دادم... گل نسبتاً بزرگ داخل دستش را به سمتم گرفت که سریعتر گرفتمش و به بهانه گذاشتنش در آشپزخانه، خودم را در اتاق پخت حبس کردم... " دختر چرا اینجوری می کنی؟!! آروم باش! آروم..." از کابینت لیوان بیرون کشیدم و از آب یخ پرش کردم. جرعه ای نوشیدم. سرم را روی خنکای پنجره گذاشتم. "آروم باش..." به حال که برگشتم، کنار بهامین نشستم. بابا و آقای طباطبایی از گذشته حرف می‌زدند...! بابا_ حسین ارزششو داشت؟! آقای طباطبایی_فرهاد من خدا رو دیدم! کاش تو ام باهامون می اومدی... بابا _چرا می‌آمدم؟! اینجا همه چیز برای یک زندگی راحت فراهم بود! میومدم که مثل تو الان به خاطر سرفه هام شبا بی خواب بشم؟! آقای طباطبایی_ فرهاد جان سعادت نداشتی...! من که نمی فهمیدم چه میگفتند...! با لبه ی چادرم مشغول بازی بودم که به بحث امر خیر و قرار شد من و علی حرف بزنیم. از جا بلند شدم و چادرم را مرتب کردم و راه افتادم سمت اتاقم که علی هم پشتم راهی شد. در اتاق را باز کردم و قدمی عقب رفتم. ✍به قلم بهار بانو سردار ... 🦋 ✨🦋 🦋✨🦋 ✨🦋✨🦋 🦋✨🦋✨🦋 ✨🦋✨🦋✨🦋 🦋✨🦋✨🦋✨🦋 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─