eitaa logo
این عمار
3.3هزار دنبال‌کننده
29.6هزار عکس
24.1هزار ویدیو
705 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌳شجره آشوب« قسمت شصت و سوم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻 علت این کار نیز این بود که خوارج به دلیل ظاهر فریبنده شان و عبادت های بسیار و سخت، سبب تردید در جبهه حق می شدند و برای مردم عادی که بصیرت بالایی در تشخیص حق و باطل نداشتند، امر مشتبه می شد. آیا برای مثال می توان یک شهروند که قوه تشخیص صحیحی نسبت به حق و باطل ندارد را مجاب کرد که علیه خوارج بجنگد؟ 🔻 خوارجی که پیشانی هایشان در اثر کثرت سجده مانند زانوی شتر پینه بسته بود. جالب اینکه در گزارشی نقل شده است حضرت علی علیه السلام، هنگام ایراد آخرین خطبه، پیشانی مقدسش مانند زانوی شتر پینه بسته بود. حال به نظر شما کسی با دیدن این دو صحنه در تشخیص حق از باطل تردید نمی کند؟ 🔻 هم اهل خوارج، دارای پیشانی های پینه بسته بودند و هم امیر المومنین. جبهه خوارج بسیار تردید برانگیز بود. در اینجا به یک نمونه گزارش اشاره می کنیم که نشان دهنده فضای غبارآلود فتنه خوارج بود. 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد...
1.07M
📚 💐هفتاد نکته تربیتی از حدیث شریف کساء نکات تربیتی حدیث کساء : 🍃گهگاهی سر زدن بدون دعوت https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 🇮🇷این عمار🇮🇷 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
نام رمان: براساس واقعت دلاوری ها و رشادتهای شهدای https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼💜🌸 💜🌸 دیگه خانوما تو آشپزخونه بودن و مردام تو هال، منم زیر نگاها و توجهات خاص ملیحه خانم داشتم آب میشدم،🙈 مهسا انگار بیشتر از همه در جریان بود که هی بهم نگاه میکرد و لبخند میزد، تمام سعی مو میکردم که بی تفاوت باشم، دلم نمیخاست هیچ کس از درونم آگاه بشه، هیچکس!😒 ساعت نزدیک دوازده شب🕛🌃 بود، من و مهسا رفتیم تو اتاق خودمون، خیلی خسته بودم و خوابم میومد اما انگار اینا هنوز تصمیم نداشتن بخوابن، سرمو گذاشتم رو بالشتم و به اتفاقات امروز فکر کردم، به یاس، به عباسی که سمیرا بهش میگفت آقای یاس! مهسا از رو تختش اومد پایینو کنار تختم نشست: _معصومه😊 نگاهش کردم: _بله😒 یکم این دست اون دست کرد و گفت: _تو دوست داری با عباس آقا ازدواج کنی؟😆 با تعجب نگاهش کردم و گفتم: _چی؟!😳 نگاهشو بهم دوخت و ادامه داد: _نگو که نفهمیدی ملیحه خانم غیر مستقیم داشت ازت خاستگاری میکرد☺️ سریع نیم خیز شدم و گفتم: _حالت خوب نیست ، برو قرصاتو بخور بخاب😐 چشماشو ریز کرد و گفت: _الان مثلا میخای بگی نفهمیدی واقعا؟ اره؟!😉 -مهسا خواهش میکنم ول کن😕 سریع پتو مو کشیدم روم و گفتم: _شب بخیر -مثلا دارم حرف میزنم باهات🙁 از زیر پتو گفتم: _برو در ساتو بخون که کنکورت رو خوب بدی نمیخاد تو کارای بزرگترا دخالت کنی چشمامو بستم و سعی کردم به چیزی فکر نکنم حتی به چشمای سیاهِ 🌷عباس🌷 که چند دقیقه نگاهم کرد.. شروع کردم زیر لب زمزمه کردن ذکری که باعث بشه نقش ✨خدا✨ جای نقش چشمان عباس رو تو ذهنم بگیره، زمزمه وار تکرارش کردم "یاخیر حبیب محبوب صل علی محمد و آل محمد" .... 📚 🍃🌸🍃🌸 💌نویسنده: بانو گل نرگــــس 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌸💜 💜🌸 سرمو از سجده بلند کردم، تشهد و سلام دادم و نمازمو با الله اکبر تموم کردم، باز سرمو به سجده گذاشتم تا طبق عادت همیشگی ✨شکر بعد نماز✨ بگم، چشمامو تو سجده بستم، خدایا شکرت، شکرت که من سالمم، شکرت که خونواده ی خوبی دارم، شکرت که تو هستی کنارم، شکرت که من عاشق عطر یاسم، ..... شکرت ... 🙏😢🙏 اشک تو چشمام جمع شد، سرمو از سجده بلند کردم، نگاهمو به بالای سرم دوختم و گفتم: خداجون خودت تنها یار و یاورمی، میدونم که تا نخوای برگی از درخت نمی افته، میخام به این جمله ایمان بیارم طوری با من عجین بشه که جلوی حکمتات قد علم نکنم و غر نزنم، مددی یا الله مددی .. با دستام اشکامو پاک کردم ..😢 کم پیش می اومد که نماز صبحم اول وقت باشه، شاید روزایی که بیشتر دلتنگ بودم و محتاج خدا نماز صبحم اول وقت بود، از بی وفایی خودم بدم اومد، من هیچ وقت راه عاشقی رو یاد نمیگرفتم😔 در اتاق و باز کردم رفتم بیرون، دلم می خواست یه کم برم کنار 🌸گلهای یاسم،🌸 همه خواب بودن هنوز، از جلوی اتاق محمد که رد شدم صدای نجوا و ذکری به گوشم رسید، حتما محمد هم دلتنگه مثلِ من!😒 به در حیاط که رسیدم با یه فکری تو ذهنم برگشتم به در اتاق محمد👀 نگاه کردم و فکرمو زمزمه وار به زبون آوردم "نکنه صدای نجوای تو باشه🌷عباس🌷" .... 📚 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼 💌نویسنده: بانو گل نرگــــس 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
8.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌پاسخ دختر ضعیف الحجاب به امر به معروف دختران انقلاب در قطعه ۲۸ گلزار شهدای تهران: 🔰دخترانی که می کنند بیارید گلزار شهدا تا این شهدا رو ببینند... 🔰کاش مادرم از بچه گی به چادر سر کردن عادتم میداد... https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هروقت جایی خسته شدی کم آوردی این فیلم رو ببین؛ شبیه یه ... انگار بهت میگه ببین! خسته شدی؟ مشکل اینجاست،برو حلش کن https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
11.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 لحظه اصابتِ گلوله به مدافعِ‌ حرم آقا مصطفی‌ و فریادهای "نحن شیعة علی بن ابی طالب" دقایقی قبل از https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─