eitaa logo
این عمار
3.3هزار دنبال‌کننده
29.6هزار عکس
24.1هزار ویدیو
705 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 کمیل عصبی غرید: ــ خفه شو عوضی ــ اوه آروم باش اخوی ــ تیمور دعا کن دستم بهت نرسه ،باور کن تیکه تیکت میکنم ــ وای ترسیدم،یعنی اینقدر خاطر این خانم کوچولورو میخوای که اینطور عصبی شدی ،اسمش چی بود ؟سمانه!درست گفتم؟ ــ اسمشو به زبونت نیار عوضی، ــ آروم باش،راستی دیشب تونستی خانم کوچولوتو آروم کنی،بدبخت خیلی ترسیده بود کمیل فریاد زد: ــ میکشمت تیمور میکشمت تیمور بلند خندید و گفت : ــ نمیتونی،من چند قدم از تو جلوترم،بابت عکس ها هم نمیخواد از من تشکر کنی میتونی از عکاس کوچولو تشکر کنی کمیل تا میخواست فریاد بزند و او را تهدید کند،تیمور تماس را قطع کرد،نفس نفس می زد،صورتش داغ شده بود،امیرعلی سریع لیوان آبی را به طرفش گرفت. ــ نمیخوام ــ بخور،الان سکته میکنی کمیل لیوان را از دستش گرفت و نوشید. با صدای خشداری گفت: ــ از عکسا چی فهمیدی؟ ــ چیزس ندارن ،فقط معلومه کسی که این عکس ها رو از همسرت گرفته از اعضای خانه بوده،آخه همسرت یک جا به دوربین لبخند زده،اون عکسا هم برای محضره،پس غریبه ای تو محضر نبوده . گوشی را به طرف کمیل گرفت و گفت: ــ حتما کسی از گوشی یکی از خانوادت برداشته کمیل زیرلب زمزمه کرد: ــ عکاس کوچولو ،عکاس کوچولو چشمانش را بست و به آن شب و روز عقد برگشت،چیزهایی یادش آمد که ای کاش هیچوقت یادش نمی آمد،باورش سخت بود، ــ کمیل داری به چی فکر میکنی؟ ــ اون روز همه از محضر بیرون اومدن فقط.. ــ نه کمیل غیر ممکنه ــ امیرعلی خودشه ،لعنتی خودشه امیرعلی گیج روی صندلی نشست و زیر لب گفت: ــ خدای من کمیل چنگی به کتش زد و گوشی اش را برداشت،امیرعلی سریع ایستاد و جلویش ایستاد: ــ کجا داری میری ــ باید تکلیف این موضوعو مشخص کنم ــ نه کمیل الان نه ،بلاخره به خاطر... ــ خودشم بفهمه زودتر از من اینکارو میکنه امیرعلی را کنار زد و از اتاق بیرون رفت ... 🌸 این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
🌹 ـــ صغری بس کن دیگه ــ اِ صبر کن بقیشو برات تعریف کنم ــ باور کن از بس خندیدم شکم درد گرفتم ــ بی لیاقتی دیگه ــ تو مگه کلاس نداشتی؟ ــ آره الان میرم،منتظرم میمونی باهم برگردیم ــ باشه میرم تو کافه منتظرت میمونم صغری بوسه ای بر گونه اش مینشاند. ــ عشقی به مولا ــ برو دیگه سمانه بعد از سفارش قهوه روی یکی از صندلی ها می نشیند،به صفحه گوشی اش نگاهی می اندازد،چند پیام از دوستانش داشت،دوست داشت با کمیل تماس بگیرد اما نمیخواست مزاحم کارش شود. گارسون قهوه را جلویش گذاشت،سمانه تشکری کرد،با روشن و خاموش شدن صفحه ی گوشی اش ،نگاهی به آن انداخت با دیدن اسم زندایی لبخندی زد و جواب داد: ــ به به زندایی جان اما صدای نگران و آشفته ی زهره لبخند را از روی لب های سمانه پاک کرد. ــچی شده زندایی ــ بچم ــ برا ارش اتفاقی افتاده؟ ــ تازه کمیل اومد خونمون،خیلی عصبی بود آرش داشت آماده می شد تا بره دانشگاه اما کمیل بدون هیچ حرفی دستشو گرفت انداخت تو ماشین سمانه نگران پرسید: ــ کمیل اینکارو کرده؟ ــ آره زهره نالید و گفت: ــ سمانه یه زنگ بزن به کمیل ببین چی شده دارم از نگرانی میمیرم ــ چشم زندایی الان زنگ میزنم ــ خبرم کن ــ چشم سمانه سریع قطع کرد و با دستان لرزان شماره کمیل را گرفت کمیل اولین تماس را رد کرد اما سمانه آنقدر تماس کرد گرفت که تا کمیل جواب داد: ــ چیه سمانه عصبانیت و ناراحتی در صدایش کاملا مشهود بود ــ کمیل کجایی؟ ــ سرکار ــ کمیل باید بهات حرف بزنم ــ بعدا سماته ــ جان من کمیل کارم مهمه ــ باشه میام دنبالت ــ خودم میام بگو کجا کمیل کلافه گفت: ــ یک ساعت دیگه بیا همون خونه ــ باشه خداحافظ ــ خداحافظ سریع از جایش بلند شد بعد از حساب کردن،از دانشگاه بیرون رفت و برای اولین تاکسی دست تکان داد. ... 🌸 این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
همیشہ مےگفت : کار خاصے نیاز نیست بکنیم کافیہ‌ کارهاےِ روزمـره‌مـونُ بہ ‌خاطر خدا انجام بدیم اگہ تو این کار زرنگ باشے شڪ‌ نکن شهید بعدے تویے! محمد ابراهیم‌ همت 💕💜💕 این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
⚠️ غیبتــــــ میڪنےمیگے دیــــدم ڪــه میگــم؟! رفیــق! اگــــه نــدیده بودے ڪــــه تُهمتــــــ میــشُد!!❗️ ســــتارالعیوبــــــ بــــاش؛ اگــــه چیزے هــــم میدونے نگــــو ((: 💕💙💕 این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
🍃✨ رزمنده‌ای ڪه در فضـای‌سـایبری مـی‌جـنگی بـرای فـشردن ڪلیـدهای کـامپیوتر وۻـو بـگیر و با نـیت قربة‌الی‌الله مـطـلـب بـنویس [حـاج حسـین یـکتا] این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
•|🛵`🌻|• 💡 زندگے مثل جلسه‌امتحان است. باࢪها غلط مینویسیم، پاک میکنیم، و دوباࢪ غلط می نویسیم. غافل از اینکہ ناگہان فࢪیاد میزند: 《بࢪگه ها بالا...!!!💔》 این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
این یک کارت دعوت است این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2 💚اعضای این کانال دعوت شده ازطرف شهداهستند💚 روزانه معرفی خاطرات شهدا ، رمان دنباله دار زیبا از شهدا ، تصاویر شهداو .... ❤️❤️ کارت دعوت به دستت رسید زودی بیا ❤❤️
🍃🌸🍃 ولادت حضرت علی اکبر و روز جوان🍃🌸🍃 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ✅ موضوع: 🌺 : 💢 ان شاءالله خدا به حق حضرت علی‌اکبر شما را ثابت قدم بدارد. ⛔️ بعضی‌ها جوانی خوبی داشتند اما امان از پیری‌شان! https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌻🍃 🎥کلیپ ولادت حضرت علی اکبر 🍃💐🌼🍃 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
10.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶 | شهید بهشتی (ره) چه کسی بود؟ ▶️ حتما کلیپ بالا ☝️ را مشاهده کنید تا کمی با آشنا شوید. 🔴 از نوادر بود..... 🔵 آیا حالا وقت آن نرسیده است که ؟ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─