eitaa logo
این عمار
3.3هزار دنبال‌کننده
29.5هزار عکس
24.1هزار ویدیو
705 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
7.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 | امام رضا (ع) به فکر همه هست حتی ... https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
23.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"تند خوانی تصویری جزء 25 قرآن کریم استاد معتز آقایی حدود۳۰دقیقه دورنوزدهم برای ظهور وسلامتی امام خامنه ای مدظله العالی ورفع مشکلات مسلمین https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
10.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽🍃👌دعای عهد .... این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
13.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃💠نماهنگ عظم البلا با استفاده از تکنیک دیپ فیک https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🔰برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید: 🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌸 🌼اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه ‌مرتبه)🌼 🍃🌛خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار می‌دهی _ قرار بده!🌜🍃 🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌸 🔰بهجت‌الدعاء، ص ٣۴٧ ( مجموعه ادعیه، اذکار و دستورالعمل‌های عبادی مورد توصیه حضرت قدس‌سره) https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز(41).mp3
5.51M
🔈 ختم گویای در ۱۹۲ روز. 🌷 تقدیم به ارواح پاک و مطهر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون 🔷 سهم روز شصت و ششم : ختم نهج البلاغه نامه ۵۳ ، بند ۱۱ تا قسمت ۲ از بند ۱۲
🌹سهم : نامه ۵۳ ، بند ۱۱ تا بخش دوم از بند ۱۲ ┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄ 📜 : نامه به مالک اشتر 1⃣1⃣ روش برخورد با دشمن ♦️هرگز پيشنهاد صلح از طرف دشمن را كه خشنودی خدا در آن است رد مكن كه آسايش رزمندگان و آرامش فكری تو و امنيّت كشور در صلح تأمين می گردد. لكن زنهار زنهار از دشمن خود پس از آشتی كردن، زيرا گاهی دشمن نزديك می شود تا غافلگير كند، پس دور انديش باش و خوشبينی خود را متّهم كن. حال اگر پيمانی بين تو و دشمن منعقد گرديد، يا در پناه خود او را امان دادی به عهد خويش وفا دار باش و بر آنچه بر عهده گرفتی امانت دار باش و جان خود را سپر پيمان خود گردان، زيرا هيچ يك از واجبات الهی همانند وفای به عهد نيست. كه همه مردم جهان با تمام اختلافاتی كه در افكار و تمايلات دارند، در آن اتّفاق نظر داشته باشند. تا آنجا كه مشركين زمان جاهليّت به عهد و پيمانی كه با مسلمانان داشتند وفادار بودند، زيرا كه آينده ناگوار پيمان شكنی را آزمودند. پس هرگز پيمان شكن مباش و در عهد خود خيانت مكن و دشمن را فريب مده، زيرا كسی جز نادان بدكار بر خدا گستاخی روا نمی دارد، خداوند عهد و پيمانی كه با نام او شكل می گيرد با رحمت خود مايه آسايش بندگان و پناهگاه امنی برای پناه آورندگان قرار داده است، تا همگان به حريم أمن آن روی بياورند. پس فساد، خيانت، فريب، در عهد و پيمان راه ندارد. مبادا قراردادی را امضاء كنی كه در آن برای دغلكاری و فريب راه هایی وجود دارد و پس از محكم كاری و دقّت در قرار داد نامه، دست از بهانه جویی بردار مبادا مشكلات پيمانی كه بر عهده ات قرار گرفته و خدا آن را بر گردنت نهاده تو را به پيمان شكنی وا دارد، زيرا شكيبایی تو در مشكلات پيمانها كه اميد پيروزی در آينده را به همراه دارد، بهتر از پيمان شكنی است كه از كيفر آن می ترسی و در دنيا و آخرت نميتوانی پاسخ گوی پيمان شكنی باشی. 2⃣1⃣ هشدارها 🔹اوّل- هشدار از ریختن خون ناحق ♦️از خونريزی بپرهيز و از خون ناحق پروا كن، كه هيچ چيز همانند خون ناحق كيفر الهی را نزديك و مجازات را بزرگ نمی كند و نابودی نعمتها را سرعت نمی بخشد و زوال حكومت را نزديك نمی گرداند و روز قيامت خدای سبحان قبل از رسيدگی اعمال بندگان، نسبت به خونهای ناحق ريخته شده داوری خواهد كرد، پس با ريختن خونی حرام، حكومت خود را تقويت مكن. زيرا خون ناحق، پايه های حكومت را سست و پست می كند و بنياد آن را بر كنده به ديگری منتقل می سازد و تو نه در نزد من و نه در پيشگاه خداوند، عذری در خون ناحق نخواهی داشت چرا كه كيفر آن قصاص است و از آن گريزی نيست. اگر به خطا خون كسی ريختی يا تازيانه يا شمشير يا دستت دچار تند روی شد- كه گاه مشتی سبب كشتن كسی می گردد، چه رسد به بيش از آن- مبادا غرور قدرت تو را از پرداخت خونبها به بازماندگان مقتول باز دارد. 🔹دوّم- هشدار از خود پسندی ♦️مبادا هرگز دچار خود پسندی گردی و به خوبی های خود اطمينان كنی و ستايش را دوست داشته باشی، كه اينها همه از بهترين فرصتهای شيطان برای هجوم آوردن به توست و كردار نيك نيكوكاران را نابود سازد. ┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ ✅ ختم در ۱۹۲ روز 🌷تقدیم به ارواح پاک و مطهر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون 🔷 سهم روز شصت و ششم (۱۴۰۰/۷/۱۶) 🔻نامه ۵۳ ، بند ۱۱ تا بخش دوم از بند ۱۲
رمانی از عاشقانه های شهدا https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 به قلم آیناز غفاری نژاد کپی به شرط گذاشتن نام نویسنده... روی تپه ی بزرگی نشستم و به روبروم خیره شدم . کتاب رو باز کردم و شروع کردم به خوندن قسمت ( تفحص ) ....... [ خاک فکه بوی غربت کربلا می دهد . ] [ دیگر شهدا تشنه نیستند . فدای لب تشنه ات ای پسر فاطمه ! ] [ زیاد دنبال ابراهیم نگردید ؟! او میخواسته گمنام باشد . بعید است پیدایش کنید . ابراهیم در فکه مانده تا خورشیدی برای راهیان نور باشد . ] به اینجا که رسیدم متوجه قطرات داغی شدم که از چشم هام با سرعت پایین می اومدن . دیگه به آخر خط رسیده بودم ، واقعا خسته شده بودم از خودم ! از دوری از خدا ، بیست سال دوری از خدا !!!! از ادعا ، از غرور خیلی خسته شده بودم. یه جوونی اینجوری میره ملاقات خدا . یه جوونیم مثل من وسط گناه ! آخه یه آدم چقدر میتونه زندگیش تباه باشه ! هق هقم اوج گرفته بود و صداش بین دوتا دستام که جلوی دهنم گرفته بودم خفه میشد. سرمو بین زانوهام قایم کردم و بیشتر گریه کردم. توی همون حالتی که سرم پایین بود متوجه دو تا کفش مشکی شدم که روبروم قرار گرفت ! ‌هین بلندی گفتم و با ترس همونجور که روی خاک ها نشسته بودم به عقب خیز برداشتم و سرمو بلند کردم. ای بر خرمگس معرکه لعنت !‌ خدایا چرا هر وقت حال من بده این مثل جن احضار میشه ! مانتوم رو تکوندم و همین که خواستم بلند بشم ، سَرم گیج رفت و دوباره افتادم زمین. سرمو با دستام گرفتم که آراد جلوم زانو زد و روی دوتاپاش نشست . + خانم فرهمند ، چرا متوجه نیستید ؟! گرما برای شما سَمه ! اگر اینجا بمونید ممکنه دوباره خون دماغ بشید . دوتا دستام رو ، روی زمین قرار دادم ، به زمین فشار آوردم و بالاخره بلند شدم که آراد هم همراه من بلند شد . با صدایی که رگه های عصبانیت توش موج میزد گفتم. + به شما هیچ ربطی نداره که من خون دماغ بشم یا نشم ! اصلا چرا هرجا من میرم تو مثل جن ظاهر میشی ؟! کلافه ادامه دادم. _به خدا دیگه خستم کردی !! اصلا میخوام خون دماغ بشم و تشنج کنم بمیرم ، تو رو سَنه نه ؟! تو که دیگه میخوای ازدواج کنی چرا دور و ور من میپلکی !!! کتاب رو به قفسه سینش کوبوندم و همین که خواستم ازش جدا بشم . همونجور که سعی داشت عصبانیت خودشو بروز نده گفت. + بنده هی چیزی نمیگم شما هی بیشتر روتون زیاد میشه ! اصلا متوجه حرفاتون نیستم !!! ازدواج ؟! با خودتون چند چندید ؟! بنده داشتم از اینجا رد میشدم که شما رو دیدم ، از طرفی که دکتر گفته بود گرما براتون سَمه اومدم بگم برید داخل ... در مقابل بی ادبی که بهش کردم زبونم بند اومده بود و حرفایی که زده بودم رو هیچ جوره نتونستم جمع کنم. اومدم برم که دوباره گفت .... + نگفتید منظورتون از ازدواج چی بود ؟! به عقب برگشتم و بهش نگاهی کردم ، جوابشو ندادم و به سمت چادر ها حرکت کردم... ادامه دارد... 🍃💚🍃💚🍃 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─