eitaa logo
این عمار
3.1هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
22.9هزار ویدیو
616 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻واکنش شدید هیأت ایران به قرائت بیانیه آمریکا/ اختلاف در اردوگاه اروپا میدل‌ایست‌آی: 🔹میدل‌ایست‌آی متوجه شده که یک کشور اروپایی با قرائت بیانیه رابرت مالی، رئیس هیأت آمریکایی، ایران را عصبانی کرده است. 🔹 هیأت ایران اعتراض کرده و گفته که آمریکا جزو گفت‌وگوها نیست و سپس خطاب به حاضران در اتاق گفته: «ما را تهدید نکنید.» 🔹نماینده کشور اروپایی مذکور عقب‌نشینی کرده و به ایرانی‌ها اطمینان داده که بیانیه هیأت آمریکایی از آن به بعد قرائت نخواهد شد. 🔹 همچنین این پایگاه نوشته هیأت مذاکره‌کننده ۱+۴ که در حال انجام مذاکرات رو در رو با ایران در وین هستند با یکدیگر به اختلافاتی برخورده‌اند. 🔹به نوشته این رسانه، هنگامی که نماینده یک کشور اروپایی از ایران انتقاد و این کشور را به انعطاف‌ناپذیری متهم کرد هیأت چین با اشاره به توافق آکوس از ریاکاری و سیاست‌های دوگانه غرب در مسائل منع اشاعه هسته‌ای انتقاد کرد. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیروی دریایی ارتش آمریکا در رزمایش شبیه‌سازی حمله به ایران، با از دست دادن ۱۶ ناو جنگی از نیروی قرمز شکست خورد‼️ ✅ حالا اگر با خود ما طرف می شد چه خسارتی می دید💪✌️ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کریم استاد معتز آقایی حدود۳۰دقیقه دور بیست ویکم وسلامتی امام خامنه ای مدظله العالی ورفع مشکلات مسلمین https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
👌 داستان کوتاه پند آموز🍃🍂 مرد بیسوادی قرآن میخواند ولی معنی قرآن را نمیفهمید. روزی پسرش از او پرسید: چه فایده ای دارد قرآن میخوانی، بدون اینکه معنی آن را بفهمی؟ پدر گفت: پسرم! سبدی بگیر و از آب دریا پرکن و برایم بیاور. پسر گفت: غیر ممکن است که آب در سبد باقی بماند. پدر گفت: امتحان کن پسرم. پسر سبدی که در آن زغال میگذاشتند گرفت و به طرف دریا رفت. سبد را زیر آب زد و به سرعت به طرف پدرش دوید ولی همه آبها از سبد ریخت و هیچ آبی در سبد باقی نماند. پسر به پدرش گفت؛ که هیچ فایده ای ندارد. پدرش گفت: دوباره امتحان کن پسرم. پسر دوباره امتحان کرد ولی موفق نشد که آب را برای پدر بیاورد. برای بار سوم و چهارم هم امتحان کرد تا اینکه خسته شد و به پدرش گفت؛ که غیر ممکن است...! پدر با لبخند به پسرش گفت: سبد قبلا چطور بود؟ پسرک متوجه شد سبد که از باقیمانده های زغال، کثیف و سیاه بود، الان کاملاً پاک و تمیز شده است. پدر گفت: این حداقل کاری است که قرآن برای قلبت انجام میدهد. ٭٭دنیا و کارهای آن، قلبت را از سیاهی ها و کثافتها پرمیکند؛ خواندن قرآن همچون دریا سینه ات را پاک میکند، حتی اگر معنی آنرا ندانی...!!🍃🍂 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽🍃👌دعای عهد .... این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🔰برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید: 🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌸 🌼اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه ‌مرتبه)🌼 🍃🌛خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار می‌دهی _ قرار بده!🌜🍃 🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌸 🔰بهجت‌الدعاء، ص ٣۴٧ ( مجموعه ادعیه، اذکار و دستورالعمل‌های عبادی مورد توصیه حضرت قدس‌سره) https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ ✅ ختم در ۱۹۲ روز 🌷تقدیم به ارواح پاک و مطهر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون 🔷 سهم روز صد و بیست و دوم (۱۴۰۰/۹/۱۲) 🔻خطبه ۱۸۳
🌹سهم : خطبه ۱۸۳ ┄┄┅┅✿❀✨🦋✨❀✿┅┅┄┄ 📜 : آفریدگار توانا 1️⃣ خداشناسی ستايش خداوندی را سزاست که شناخته شد بی آنکه ديده شود و آفريد بی آنکه دچار رنج و زحمتی گردد. با قدرت خود پديده ها را آفريد و با عزّت خود گردن کشان را بنده خويش ساخت و با بخشش خود بر همه بزرگان برتری يافت. او خدايی است که دنيا را مسکن مخلوقات برگزيد و پيامبران خود را به هدايت جنّ و انس فرستاد، تا دنيا را آن گونه که هست بشناسانند و از زيان های دنيا بر حذر دارند و با مطرح کردن مَثَل ها، عيوب دنياپرستی را نشان دهند و آنچه را که مايه عبرت است تذکّر دهند، از تندرستی ها و بيماری ها، از حلال و حرام و آنچه را که خداوند برای بندگان اطاعت کننده و نافرمان، از بهشت و جهنّم آماده کرده که وسيله کرامت يا سقوط و پستی است، بازگو نمايند. خدا را ستايش می کنم چنانکه خود از بندگان خواسته است و برای هر چيزی اندازه ای قرار داده و برای هر اندازه ای مدّتی معيّن کرده و هر مدّتی را حسابی مقرّر داشته است. 2️⃣ ويژگيهای قرآن قرآن فرماندهی بازدارنده و ساکتی گويا و حجّت خدا بر مخلوقات است. خداوند پيمان عمل کردن به قرآن را از بندگان گرفته و آنان را در گرو دستوراتش قرار داده است. نورانيّت قرآن را تمام و دين خود را به وسيله آن کامل فرمود و پيامبرش را هنگامی از جهان برد که از تبليغ احکام قرآن فراغت يافته بود، پس خدا را آن گونه بزرگ بشماريد که خود بيان داشته است. خداوند چيزی از دينش را پنهان نکرده و آنچه مورد رضايت يا خشم او بود وا نگذاشته، جز آنکه نشانه ای آشکار و آيتی استوار برای آن قرار داده است که به سوی آن دعوت يا پرهيز داده شوند، پس خشنودی و خشم خدا در گذشته و حال يکسان است. بدانيد همانا خداوند از شما خشنود نمی شود به کاری که بر گذشتگان خشم گرفته و خشم نمی گيرد به کاری که بر گذشتگان خشنود بود. شما در راهی آشکار قدم برمی داريد و سخن گذشتگان را تکرار می کنيد. خداوند نيازمندی های دنيای شما را کفايت کرده و به شکرگزاری وادارتان ساخت و ياد خويش را بر زبان های شما لازم شمرد. 3️⃣ سفارش به پرهيزگاری خدا شما را به پرهيزکاری سفارش کرد و آن را نهايت خشنودی خود و خواستش از بندگان قرار داده است. پس بترسيد از خدايی که در پيشگاه او حاضريد و اختيار شما در دست اوست و همه حالات و حرکات شما را زير نظر دارد. اگر چيزی را پنهان کنيد می داند و اگر آشکار کرديد ثبت می کند، برای ثبت اعمال، فرشتگان بزرگواری را گمارده که نه حقّی را فراموش و نه باطلی را ثبت می کنند. آگاه باشيد، «آن کس که تقوا پيشه کند و از خدا بترسد» از فتنه ها نجات می يابد و با نور هدايت از تاريکی ها می گريزد و به بهشت و آنچه که دوست دارد، جاودانه دسترسی پيدا می کند. خدا او را در منزل کرامت خويش مسکن می دهد، خانه ای که مخصوص خداست سقف آن عرش پروردگاری و روشنايی آن از جمال الهی و زائرانش فرشتگان و دوستان و همنشينانش پيامبران الهی می باشند. پس به سوی قيامت بشتابيد و پيش از آنکه مرگ فرا رسد آماده باشيد، زيرا ناگهان آرزوهای مردم قطع شده و مرگ آنها را در کام خود می کشد و دَرِ توبه بسته می شود. شما امروز به جای کسانی زندگی می کنيد که قبل از شما بودند و ناگهان رفتند و پس از مرگ تقاضای بازگشت به دنيا کردند. ┄┄┅┅✿❀✨🦋✨❀✿┅┅┄┄
🌹سهم : خطبه ۱۸۳ ┄┄┅┅✿❀✨🦋✨❀✿┅┅┄┄ 📜 : آفریدگار توانا 4️⃣ ضرورت ياد قيامت مردم! شما چونان مسافران در راهيد که در اين دنيا فرمان کوچ داده شديد، که دنيا خانه اصلی شما نيست و به جمع آوری زاد و توشه فرمان داده شديد. آگاه باشيد، اين پوست نازک تن طاقت آتش دوزخ را ندارد، پس به خود رحم کنيد. شما مصيبت های دنيا را آزموديد، آيا ناراحتی يکی از افراد خود را بر اثر خاری که در بدنش فرو رفته، يا در زمين خوردن پايش مجروح شده، يا ريگهای داغ بيابان او را رنج داده، ديده ايد که تحمّل آن مشکل است؟ پس چگونه می شود تحمّل کرد که در ميان دو طبقه آتش در کنار سنگ های گداخته همنشين شيطان باشيد؟ آيا می دانيد وقتی مالک دوزخ بر آتش غضب کند شعله ها بر روی هم می غلتند و يکديگر را می کوبند؟ و آنگاه که بر آتش بانگ زند ميان درهای جهنّم به هر طرف زبانه می کشد؟ ای پير سال خورده! که پيری وجودت را گرفته است، چگونه خواهی بود آنگاه که طوق های آتش به گردن ها انداخته شود و غُل و زنجيرهای آتشين به دست و گردن افتد، چنان که گوشت دست ها را بخورد؟ 5️⃣ روش استفاده از دنيا ♦️پس خدا را خدا را ! ای جمعيّت انسان ها پروا کنيد! حال که تن درست هستيد نه بيمار و در حال گشايش هستيد نه تنگ دست. در آزادی خويش پيش از آنکه درهای اميد بسته شود بکوشيد، در دل شبها با شب زنده داری و پرهيز از شکم بارگی، به اطاعت برخيزيد، با اموال خود انفاق کنيد، از جسم خود بگيريد و بر جان خود بيفزاييد و در بخشش بُخل نورزيد که خدای سبحان فرمود: «اگر خدا را ياری کنيد شما را پيروز می گرداند و قدم های شما را استوار می دارد.» و فرمود: «کيست که به خدا قرض نيکو دهد؟ تا خداوند چند برابر عطا فرمايد و برای او پاداش بی عيب و نقصی قرار دهد؟ » درخواست ياری از شما به جهت ناتوانی نيست و قرض گرفتن از شما برای کمبود نمی باشد، در حالی از شما ياری خواسته که: «لشکرهای آسمان و زمين در اختيار اوست و خدا نيرومند و حکيم است.» و در حالی طلب وام از شما دارد که گنج های آسمان و زمين به او تعلّق دارد و خدا بی نياز و حميد است، بلکه خواسته است شما را بيازمايد که کدام يک از شما نيکوکارتريد. پس به اعمال نيکو مبادرت کنيد، تا با همسايگان خدا در سرای او باشيد که همنشينان آنها پيامبران و زيارت کنندگانشان فرشتگانند و چنان گرامی داشته می شوند که صدای آهسته آتش را نشنوند و بر بدن هايشان هيچ گونه رنج و ناراحتی نرسد. «اين بخشش خداست به هر کس بخواهد می دهد و خدا صاحب بخشش بزرگ است.» من آنچه را می شنويد می گويم و خداوند را به ياری خود و شما می خوانم که او کفايت کننده و بهترين وکيل است. ┄┄┅┅✿❀✨🦋✨❀✿┅┅┄┄
ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز(100).mp3
11.11M
🔈 ختم گویای در ۱۹۲ روز. 🌷 تقدیم به ارواح پاک و مطهر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون 🔷 سهم روز صد و بیست و دوم : ختم نهج البلاغه، خطبه ۱۸۳
رمانی از عاشقانه های شهدا https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
ادامه قسمت 3 : “داداشمه همیشه مواظبش میشم.” علی مغرورانه او را بغل کرد گفت: به دنیا آمدن نوزادی که سه چهار ماهه به نظر می رسید خانم جان را وا داشته بود مرتب اسپند دود کند … شادی و خنده در فضای خانه پیچیده بود. دایی اصغر جعبه ی شیرینی را بیرون برد و به جمعیتی که ساعتها منتظر و نگران ایستاده بودند، تعارف کرد و خودش از خوشحالی می خندید و می گفت: “مبارکه… مبارکه” جشن و سروی بر پا شده بود که تا ده روز ادامه داشت…خوب اکبر آقا از داشتن چنین پسری به خودش می بالید …و خوشحال بود خنده از لبش محو نمیشد تا اینکه این شادی زود گذر تبدیل شد به ناله های دردناک عفت خانم …. یازده روز که گذشت عزیز جان و بقیه برگشتن به تهران و فقط یک روز بعد عفت خانم به بستر بیماری افتاد …بدنش ورم کرد و درد شدیدی توی استخوانهای بدنش احساس می کرد که تاب تحملشو نداشت …دیگه نمی تونست حتی به حمید شیر بده ..دستهاش قدرت بلند کردن اونو نداشت …اکبر آقا ..که عاشق و شیدای همسرش بود مثل پروانه دور اون می گشت ….به بچه ها رسیدگی می کرد و حمید رو مراقبت ..و فکر می کرد این وضعیت موقتی است ولی نبود …با مراجعه به دکتر و آزمایشات فراوان ..معلوم شد که این بیماری به خاطر زایمان سخت و به دینا آوردن بچه ای با وزن زیاد بوده ..و چون عفت خانم توی خونه وضع حمل کرده بود تحت نظر پزشک قرار نگرفته بود و بدین ترتیب دچار بیماریهای مختلف شده بود .. به زودی آسم هم بر درد مفصل اضافه شد و بعد هم کهیر ….عفت خانم تحت نظر پزشک توی خونه بستری بود ..حالا این اکبر آقا بود که با کمک https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
قسمت 4 : دختر نه ساله اش ناهید باید اون زندگی رو جمع و جور می کردن ..و این کار بسیار سختی بود …در حالیکه اون مسئولیت سنگینی در پایگاه داشت ..ولی از زن و فرزندانش با خوشرویی و مهربانی نگهداری می کرد و چقدر برای مادر سخت بود که پسر کوچولوشو می دید و نمی تونست اونو بغل کنه بهش شیربده ..و اونو در آغوش بگیره ..دستهاش درد می کرد و چون کرتون می خورد شیرش هم برای حمید خوب نبود .. اکبر آقا بعد از کار سخت روزانه به خونه که می رسید تازه کارش شروع می شد .. رسیدگی به حمید کارای خونه و درست کردن شام و ناهار و رسیدگی به عفت خانم که از شدت ورم نمی تونست از جاش تکون بخوره …آخر شب که همه ی کارا مرتب می شد ..اون بچه ها رو می کرد تو حموم و یکی یکی می شست و می داد بیرون و بعد با کمک ناهید حمید رو می شست و لباس تنش می کرد ..اون در حاالنجام این کار مرتب می گفت و می خندید و سر بسر بچه ها می گذاشت …انقدر به اونا خوش می گذشت که هنوز خاطره ی خوش اون روزا رو فراموش نکردن … بعد حمید رو روی پا می گذاشت و براش الالیی می خوند .. همین امر باعث می شد حمید هر چه بیشتر به پدر وابسته بشه . شب اگر در آغوش پدر بود می خوابید و گر نه بیدار می ماند و به سقف نگاه می کرد تا پدر بیاد … او نه گریه می کرد نه بی تابی , از همان کودکی منظورش را به طرز دلپذیری با نگاه به همه می فهماند … حمید روز به روز شیرین تر و دوست داشتی تر می شد ….کم کم به آغوش ناهید که خودش فقط نه سال داشت هم عادت کرد ولی عفت خانم هنوز از ورم بدن و درد استخوان رنج می برد. کم کم نفس https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
قسمت 5 : کشیدن هم برایش سخت شد و پدر مجبور شد او را برای معالجه به تهران ببره . تا حال مادر رو بهبودی رفت حمید شش ماهه شده بود ..زیبا با چشمانی دانا … نگاهی که انگار آدم می فهیمد اون داره چی فکر می کنه ..و دستهای کوچیکش هم برای نشون دادن احساسش همیشه زیر چونه ی کسی بود که دوست می داشت … پس هر وقت به آغوش پدر می رسید دستش زیر چونه او بود…. به زودی همه از او حرف می زدند تا حدی که بعضی ها برای دیدن او که تعریفش را زیاد شنیده بودند به خانه ی اکبر آقا می آمدند. هر چه حمید بزرگتر میشد چهره و رفتارش بیشتر همه را تحت تاثیر قرار می داد در چشمانش مهربانی و ادب خاصی موج می زد که کسی نمی توانست بی تفاوت از کنارش بگذرد و همین برتری باعث می شد که اگر شیطنتی بچه گانه می کرد به نظر معقول می آمد و کسی به او حرفی نمی زد. …همیشه یک لبخند شیرین کنار لبش داشت حتی وقتی ناراحت بود و اشک توی چشمش حلقه می زد بازم اون لبخند رو نگه می داشت …. سه سال بعد با وجود اینکه عفت خانم سالمتی کاملش رو بدست نیاورده بود دوباره باردار شد و پسری دیگه به نام مجید بدنیا آورد .. تا حمید بزرگ و بزرگ تر شد ..و همه متوجه ی استعداد بی نظیر و روحیه طنز گونه ی اون شدن و این بر شیرینی و جذابیت اون اضافه کرد … سال دوم دبستان بود که یک روز مادر، ناهید را به دکتر برده بود و فهیمه وظیفه ی آماده کردن علی و حمید را برای مدرسه به عهده https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
4_5949503687578617689.mp3
7.93M
احساسی (عج) 🍃از کدوم مسیر میایی 🍃که بیقرارت بشینم 🎤 👌بسیار دلنشین 🌷 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
داستانی بسیار زیبا 👌👌 📒 داستان این شهید رو بخونین ببینین بعضی وقتا گذشتن از یک گناه آدم رو به چه جاهایی که نمیرسونه... 👤یکی از همرزمانش می گفت: در لحظه ی شهادت ترکشی به پهلویش اصابت کرد.وقتی به زمین افتاد از ما خواست که او را بلند کنیم. وقتی روی پایش ایستاد رو به کربلا دستش را به سینه نهاد و آخرین کلام را بر زبان جاری کرد : 🔹((السلام علیک یا ابا عبدالله)) بعد هم به همان حالت به دیدار ارباب بی کفن خود رفت. 🔹 📢 در عظمت این شهید فرمود: در این تهران بگردید و ببینید کسی مانند این احمد اقا پیدا می کنید!؟ 👈🏼این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم از احمد پرسیدم چه خبر؟ به من فرمود : تمامی مطالبی که (از برزخ و...)می گویند حق است . از شب اول قبر وسوال و ...اما من را بی حساب و کتاب بردند. بعد استاد  مکثی کرد و فرمود :رفقا آیت الله العظمی بروجردی حساب و کتاب داشت اما نمی دانم این جوان چه کرده بود.چه کرد تا به این جا رسید. 💢داستان تحول از زبان خود شهيد: 🏐 یه روز با رفقای محل رفته بودیم دماوند. یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو کتری رو آب کن بیار… منم راه افتادم راه زیاد بود کم کم صدای آب به گوش رسید. از بین بوته ها به رودخانه نزدیک شدم.تا چشمم به رودخانه افتاد یه دفعه سرم را انداختم پایین و همان جا نشستم بدنم شروع کرد به لرزیدن نمیدانستم چه کار کنم. همان جا پشت درخت مخفی شدم …می توانستم به راحتی گناه بزرگی انجام دهم. پشت آن درخت و کنار رودخانه چندین دخترجوان مشغول شنا بودن . 📿همان جا خدا را صدا زدم و گفتم خدایا کمک کن. خدایا الان شیطان به شدت من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی شود اما خدایا من به خاطر تو ازین گناه می گذرم از جایی دیگر آب تهیه کردم و رفتم پیش بچه ها و مشغول درست کردن آتش شدم. 💨 خیلی دود توی چشمم رفت و اشکم جاری بود یادم افتاد حاج آقا حق شناس گفته بود هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت. 💖 گفتم ازین به بعد برای خدا گریه میکنم حالم منقلب بود و از آن امتحان سخت کنار رودخانه هنوز دگرگون بودم واشک میریختم ومناجات می کردم خیلی باتوجه گفتم یا الله یا الله…😭 🗣به محض تکرار این عبارات صدایی شنیدم که از همه طرف شنیده میشد به اطرافم نگاه کردم صدا از همه سنگریزه های بیابان و درختها و کوه می آمد!!! همه می گفتند سبوح القدوس و رب الملائکه والروح… از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد…”🌹 📔در سال ۱۳۹۱ ،دفترچه ای که ۲۷ سال پس از شهادت احمد اقا داخل کیفی قدیمی که متعلق به ایشان بود ،بدست آمد .در آخرین صفحه نوشته بود که در دوکوهه مشغول وضو گرفتن بودم که مولای خوبان عالم حضرت مهدی(عج) را زیارت کردم...🌸💞 📚 کتاب عارفانه 🌹شهید احمد علی نیری داستانهای خواندنی شهدای جنگ تحمیلی هر چند هم تکرار شود لازم است https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
هر‌موقع‌به‌بهشت‌زهرا‌میرفت.. آبۍ‌‌بر‌میداشت‌‌وقبور‌شهدا‌رومۍ‌شست‌! میگفت‌:با‌شهدا‌قرار‌گذاشتم‌‌که‌من‌‌غبار‌رو از‌روۍِقبر‌هاۍآنها‌بشورم‌وآنهاهم‌غبار‌ِ گناه‌‌رواز‌روۍ‌ِ‌دل‌‌من‌‌بشورند!- شهیدرسول‌خلیلی https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
💥 ❌ ـــــــــــــــــ ـ ـ ـ میگم‌رفیق..! حیفه‌؛حیفه‌بچه‌شیعه‌گناه‌کنه... ماکه‌منتقم‌خون‌حاج‌قاسمیم‌ ما‌که‌منتظر‌ظهور‌آقاییم حیفه‌گناه‌کنیم... -به‌قول‌ آیت‌اللہ‌جوادی‌آملے : مملکتی را که شهـدا پاک کرده اند آلوده نکنیم... نگاه‌چقدر‌قشنگه‌ .. خوب‌گوش‌کنید‌ یه‌صدایی‌میگه‌هنوز‌حسین‌این‌زمونه‌تنهاست بس‌نیست‌رفیق آی‌شهدا‌... میشه مارو‌به‌خلوتتون‌راهی‌بدید!؟ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌼استـادمـون میگفت: با امـام‌زمان قـرار بـزاریـد🖐🏻 🍀فقـط حواستـون باشـہ‌ڪہ امام‌زمان قـرار شـما رو یـادش هسـتا! یادداشـت میڪنه...📝 🌸یه جورے بگو ڪہ سخـت نباشہ⚡️ نگو دیگہ دروغ نمیگم❌ دیگہ‌غیـبت نمیڪنم... بگـو: آقـا من تلاشـمو میڪنم کہ‌ تمام کارهایم در مسـیر رضـایت شـما بـاشـد😇 به ایـن امیـد کہ‌شـما بـراےمـن دعـا ڪنید...🤲🏻 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝🍃 🍃 •[ 🎤 ]• 💠 🖌| 🔥 موضوع: فضای مجازی و اینترنت مدل ناصرالدین شاه‼️ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ ♨️ وقتی به فضای مجازی و اینترنت داخل کشور نگاه می‌کنیم، دقیقاً ما را به زمان ناصرالدین‌شاه می‌برد. 🔹رویتر یکی از اتباع انگلیس بود که با ناصرالدین‌شاه قراردادی بست که با اجرای این پروتکل، پای انگلیسی‌ها به ایران باز شد. 🔹زمان ناصرالدین‌شاه کسی از وجود نفت در ایران خبر نداشت. انگلیسی‌ها وقتی وارد ایران شدند به ناصرالدین‌شاه گفتند که در جنوب ایران بویی بد مردم را آزار می‌دهد و ما در تلاشیم که این بوی بد را از بین ببریم. 🔹منشأ بوی بد را برای ناصرالدین‌شاه آوردند و ناصرالدین‌شاه با عصبانیت گفت: این لجن را هر چه سریع‌تر از بین ببرید❗️ 🔹انگلیسی‌ها رفتند سراغ آن لجن‌ها در مسجد سلیمان. دور تا دور آن محل را محصور کردند تا از دید مردم پنهان شود و کاباره ، سینما، مشروب‌خانه و هر چیزی که مغز مردم را فاسد کند در اختیار مردم قرار دادند تا کسی کنجکاوی نکند که انگلیسی ها چه می‌بَرند. 🔻درصورتی‌که نفت ما را می‌بردند 🔺 🔹علما در زمان ناصرالدین‌شاه راه‌انداختند تا نفت، ملی شد. 🔸آن‌زمان نفت، طلای سیاه نامیده شد و امروز ، است. 🔹برخی مسئولین امروز ما هم مانند دوران ناصرالدین‌شاه هنوز به این باور نرسیده‌اند که اطلاعات کاربران در فضای سایبری از نفت با ارزش‌تر است. 🔹انواع و اقسام فیلترشکن‌ها و... جایگزین کاباره‌ها و مشروب‌خانه‌های دوران ناصرالدین‌شاه شدند تا مردم کنجکاو نشوند و نپرسند که اطلاعات کاربران به کجا می‌رود. 🔹اینستاگرام، توئیتر، فیسبوک و دیگر ابزارها جایگزین انگلیسی‌های دوران ناصرالدین‌شاه شدند تا اطلاعات کاربران را به‌راحتی از کشور خارج کنند. ◀️ نشر حداڪثری https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─