eitaa logo
این عمار
3.3هزار دنبال‌کننده
29.5هزار عکس
24.1هزار ویدیو
705 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 سهم : خطبه ۹۸ تا ۹۶ ┄═❁❀❈🌿🌸🌿❈❀❁═┄ 📜 : (پس از جنگ نهروان در سال ٣٨ هجری، در افشای جنایات بنی امیه و معاویه ایراد فرمود. ) 🔹خبر از ستمگری و فساد بنی اميه ♦️سوگند به خدا، بنی اميّه چنان به ستمگری و حکومت ادامه دهند که حرامی باقی نماند، جز آنکه حلال شمارند و پيمانی نمی ماند جز آنکه همه را بشکنند و هيچ خيمه و خانه ای وجود ندارد جز آنکه ستمکاری آنان در آنجا راه يابد و ظلم و فسادشان مردم را از خانه ها کوچ دهد، تا آنکه در حکومتشان دو دسته بِگِريند: دسته ای برای دين خود که آن را از دست داده اند و دسته ای برای دنيای خود که به آن نرسيده اند و ياری خواستن يکی از ديگری، چون ياری خواستن برده از ارباب خويش است که در حضور ارباب اطاعت دارد و در غيبت او بدگويی می کند. در حکومت بنی امّيه هر کس به خدا اميدوارتر باشد بيش از همه رنج و مصيبت بيند. پس اگر خداوند عافيت و سلامتی بخشيد قدرشناس باشيد و اگر به بلا و گرفتاری مبتلا گشتيد شکيبا باشيد، که همانا سرانجام پيروزی با پرهيزکاران است. ┄═❁❀❈🌿🌸🌿❈❀❁═┄
🌹 سهم : خطبه ۹۸ تا ۹۶ ┄═❁❀❈🌿🌸🌿❈❀❁═┄ 📜 : (پس از جنگ نهروان در نکوهش لشکریان خود در سال ٣٨ هجری که برای نبرد نهایی با معاویه سستی می ورزیدند ایراد فرمود. ) 1⃣ علل نكوهش و شكست كوفيان ♦️اگر خداوند ستمگر را چند روزی مهلت دهد، از بازپرسی و عذاب او غفلت نمی کند و او بر سر راه در کمين گاه ستمگران است و گلوی آنها را در دست گرفته تا از فرو رفتن آب دريغ دارد. آگاه باشيد، به خدايی که جانم در دست اوست شاميان بر شما پيروز خواهند شد نه از آن رو که از شما به حق سزاوارترند، بلکه در راه باطلی که زمامدارشان می رود شتابان فرمان بردارند. و شما در گرفتنِ حقِّ من سُستی می ورزيد و هر آينه ملّتهای جهان صبح می کنند در حالیکه از ستم زمامدارانشان در ترس و وحشتند، من صبح می کنم در حالیکه از ستمگری پيروان خود وحشت دارم. شما را برای جهاد با دشمن برانگيختم امّا کوچ نکرديد، حق را به گوش شما خواندم ولی نشنيديد و در آشکار و نهان شما را دعوت کردم اجابت نکرديد، پند و اندرزتان دادم، قبول نکرديد. آيا حاضرانِ غائب می باشيد؟ و يا بردگانی در شکل مالکان؟ فرمان خدا را بر شما می خوانم از آن فرار می کنيد و با اندرزهای رسا و گويا شما را پند می دهم از آن پراکنده می شويد، شما را به مبارزه با سرکشان ترغيب می کنم، هنوز سخنانم به آخر نرسيده ، چون مردم سبا متفرّق شده به جلسات خود باز می گرديد و در لباس پند و اندرز، يکديگر را فريب می دهيد تا أثر تذکّرات مرا از بين ببريد. صبحگاهان کجی های شما را راست می کنم، شامگاهان به حالت اوّل برمی گرديد، چونان کمان سختی که نه کسی قدرت راست کردن آن را دارد و نه خودش قابليّت راست شدن را دارا است. ای مردمی که بدن های شما حاضر و عقل های شما پنهان و افکار و آراء شما گوناگون است و زمامداران شما دچار مشکلات شمايند، رهبر شما از خدا اطاعت می کند شما با او مخالفت می کنيد، امّا رهبر شاميان خدای را معصيت می کند از او فرمانبردارند. به خدا سوگند دوست دارم معاويه شما را با نَفَرات خود مانند مبادله درهم و دينار با من سودا کند، ده نفر از شما را بگيرد و يک نفر از آنها را به من بدهد. 2⃣ روانشناسی اجتماعی مردم كوفه ♦️ای اهل کوفه! گرفتار شما شده ام که سه چيز داريد و دو چيز نداريد: کرهايی با گوش های شنوا، گُنگ هايی با زبان گويا، کورانی با چشم های بينا. نه در روز جنگ از آزادگانيد و نه به هنگام بلا و سختی برادران يکرنگ می باشيد. تهی دست بمانيد ای مردم! شما چونان شتران دور مانده از ساربان می باشيد که اگر از سويی جمع آوری شوند از ديگر سو پراکنده می گردند. به خدا سوگند، می بينم که اگر جنگ سخت شود و آتش آن شعله گيرد و گرمی آن سوزان، پسر ابوطالب را رها می کنيد و مانند جدا شدن زن حامله پس از زايمان از فرزندش، هر يک به سويی می گريزيد. و من در پی آن نشانه ها روانم که پروردگارم مرا رهنمون شده و آن راه را می روم که رسول خدا(صلی الله علیه و آله)گُشوده و همانا من به راه روشن حق گام به گام ره می سپارم. 3⃣ ضرورت اطاعت از اهل بیت پیامبر ♦️مردم! به اهل بيت پيامبرتان بنگريد، از آن سو که گام برمی دارند برويد، قدم جای قدمشان بگذاريد، آنها شما را هرگز از راه هدايت بيرون نمی برند و به پستی و هلاکت باز نمی گردانند. اگر سکوت کردند سکوت کنيد و اگر قيام کردند قيام کنيد، از آنها پيشی نگيريد که گمراه می شويد و از آنان عقب نمانيد که نابود می گرديد. 4⃣ وصف اصحاب پيامبر ♦️ من اصحاب محمد(صلی الله علیه و آله)را ديدم، اما هيچ کدام از شما را همانند آنان نمی نگرم. آنها صبح می کردند، در حالیکه موهای ژوليده و چهره های غبارآلوده داشتند، شب را تا صبح در حال سجده و قيام به عبادت می گذراندند و پيشانی و گونه های صورت را در پيشگاه خدا بر خاک می ساييدند، با ياد معاد چنان ناآرام بودند، گويا بر روی آتش ايستاده اند. بر پيشانی آنها از سجده های طولانی، پينه بسته بود چون پينه زانوهای بُزها، اگر نام خدا برده می شد چنان می گريستند که گريبان های آنان تَر می شد و چون درخت در روزِ تُند باد می لرزيدند، از کيفری که از آن بيم داشتند يا برای پاداشی که به آن اميدوار بودند. ┄═❁❀❈🌿🌸🌿❈❀❁═┄
🌹 سهم : خطبه ۹۸ تا ۹۶ ┄═❁❀❈🌿🌸🌿❈❀❁═┄ 📜 : وصف خدا و رسول 1⃣ خداشناسی ♦️سپاس خدا را که اوّل است و چيزی پيش از او وجود نداشت و آخر است و پس از او موجودی نخواهد بود، چنان آشکار است که فراتر از او چيزی نيست و چنان مخفی و پنهان است که مخفی تر از او يافت نمی شود. 2⃣ ويژگی های پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم ) ♦️قرارگاه پيامبر(صلی الله علیه و آله) بهترين قرارگاه و محل پرورش و خاندان او شريف ترين پايگاه است. در معدن بزرگواری و گاهواره سلامت رشد کرد، دلهای نيکوکاران شيفته او گشته، توجّه ديده ها به سوی اوست. خدا به برکت وجود او کينه ها را دفن کرد و آتش دشمنی ها را خاموش کرد. با او ميان دل ها اُلفت و مهربانی ايجاد کرد و نزديکانی را از هم دور ساخت. انسان های خوار و ذليل و محروم در پرتو او عزّت يافتند و عزيزانی خودسر ذليل شدند. گفتار او روشنگر واقعيّت ها و سکوت او زبانی گويا بود. ┄═❁❀❈🌿🌸🌿❈❀❁═┄
ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز (33).mp3
11.45M
🔈 ختم گویای در ۱۹۲ روز. 🌷 تقدیم به ارواح پاک و مطهر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون 🔷 سهم روز صد و پنجاه و نهم : ختم نهج البلاغه، خطبه ۹۸ تا خطبه ۹۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰عهدهای امام کاظم ع با علی بن یقطین https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
رمانی از عاشقانه های شهدا https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
بسم رب الشهدا مجنون من کجایی؟ هفتم# بیشتر بچه های هئیت رفته بودن که سیدجواد صدام کرد _رقیه خانم بیا حاج آقا کریمی کارت داره -چشم الان میام حاج آقا کریمی از همرزما و دوستان صمیمی پدرم بود جانباز و شیمیایی جنگ الانم درحال حاضر از فرماندهان مدافعین حرم هستن استاد مهدویت منم هستن ووووواینکه مسئول معراج الشهدا هم هستن البته اینا همش افتخاره حاج آقا شغل اصلیش قاضی بود خخخخخخ بطور کامل حاجی رومعروفی کردما - سلام استاد قبول باشه قبول حق دخترم حاضر باش که از هفته آینده حجم کارات شروع میشه -😳😳😳چه کاری استاد هم کلاسای مهدویتت شروع میشه هم اینکه پنجشنبه ساعت ۱۰ صبح معراج الشهدا باش جلسه است -چشم **منوربه جمال مهدی زهرا -ان شاالله ساعت ۱۱شب بود و من خوابم نمیبرد به سمت آلبومی که از عکسای کودکی ،نوجوانی ، ازدواج پدرو مادرم بود رفتم صفحه اول ک باز کردم بابا تو ۳-۴سالگی بود دست کشیدم روی عکس بابا قرار مربی مهدویت بشم بابا پسرت دوروز دیگه از سوریه برمیگرده مداحی بابا مفقودالاثر گذاشتم و با ورق زدن هر برگ آلبوم شدت اشکام بیشتر میشید تا رسیدم نزدیک سالهای ۷۰ نوزده سال پیش این عکس اوج حسرت منه باباو مامان حسین دستش تو دست مادر زینب تو آغوش پدر مادرهم منو باردار بود تو این عکس مادر منو ۶ماهه بادار بود دقیقا سه ماه و بیست روز قبل از شهادت پدر و تولد من امروز تو حیاط وقتی یسنا خورد زمین سید جواد سریعتر از زینب به سمتش دوید اون بغل چیزی ک من یه عمر تو حسرتش بودم حسرت آغوش پدر هروقت خوردم زمین این آغوش حسین بود که پناهگاهم بود نه آغوش پدر نویسنده بانو.....ش🖊 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
بسم رب الشهدا مجنون من کجایی؟ هشت و نهم # روای زینب زینب:وای خاک توسرم سید یه کاری کن بدبخت شدم باز این بچه حالش بد شد سیدجواد: هیس هیچی نیست فقط فشارش افتاده میرم یه آب معدنی با چهارتا قندمیگیرم براش آب قند درست کنیم تا جواد بره برگرده من به خدا رسیدم رقیه گرفتم تو بغلم سرش از روی چادر بوسیدم جواد رسید آب قند به رقیه دادیم خداشکر حالش زود خوب شد -رقیه خانم پاشو خواهر ببین پرواز حسین داداش نشسته پاشو عزیزم **************************** روای رقیه به هزار یک زحمت از جا پاشدم زینب دستمو تو دستش گرفت حسین بالای پله برقی ظاهر شد دستمو گذاشتم روی شیشه حسین بالاخره به جمع ما پوست قبل از اینکه به آغوش مادر پناه ببره آغوشش باز کرد برای من حسین :بیا فدات بشم با دو به آغوشش پناه بردم -کجا بودی داداش حسین :فدات بشم نویسنده : بانو.....ش بامــــاهمـــراه باشــید🌹 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
رمان های عاشقانه مذهبی بسم رب الشهدا مجنون من کجایی؟ دهم حسین منو از آغوش در آورد و دستمو گرفت با بقیه روبوسی کرد به سمت ماشین حرکت کردیم مادر پیش آقا جواد جلو نشست منو زینب و حسینم پشت سرم گذاشتم رو شونه اش تا قزوین راحت خوابیدم رسیدیم حسین :رقیه جان آجی پاشو اروم چشامو باز کردم حس خوبی داشتم بعد از چهل و پنج روز طعم یه خواب شیرین رو چشیده بودم زل زدم تو چشمای حسین داداش -داداش خیلی خوشحالم پیشمی حسین: ‌منم عزیز دلم برو استراحت الان رفقای من میان اونجا شمابرو بالا عصر باهم میریم پیش بابا ‌-چشم 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 رواے حسین زینب فرستادم بالا استراحت کنه خیلی ضعیف شده امیدوارم با ورودش ب تیم مصاحبه شهدا کمی قوی بشه تو همین فکرا بودم ک صدای زنگ در بلندشد در باز کردم با چهره های شاد بچه ها روبرو شدم دوست صمیمیم سیدمجتبی اول ازهمه وارد شد و درهمون حال گفت رسیدن بخیر مدافع -‌ممنونم داداش بیاید تو سید مجتبی : راستی حسین حاج آقا کریمی زنگ زد بهم گفت پنجشنبه بریم معراج -إه پس توام تو اون جلسه هستی؟ سیدمجتبی: آره محمد:داداش تعریف کن سوریه چه خبر -الحمدالله امنه ان شالله بزودی شر داعش از جهان اسلام کم بشه با بچه ها از پایگاه ،بسیج و هئیت حرف زدیم سیدمجتبی:حسین جان داداش ما بریم دیگه توام خسته ای فعلا یاعلی -یاعلی سیدمجتبی یاالله مابریم بچه ها تا دم در بدرقه کردم فکرم شدیدا درگیر حرف سید مجتبی شد یعنی حاجی چه فکری تو سرشه 😏😏😏 تو همین فکرا بودم ک صدای زنگ بلند شد برای احتیاط گفتم کیه صدای زنونه:بازکنید دربازکردم حسناخانم از دوستای رقیه بود سریع سرم زیر انداختم: بفرمایید داخل حسناخانم :ممنون بامــــاهمـــراه باشــید🌹 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
مگه می شه ... در ایام عزاداری حضرت زهـرا بود و یادی از منـادی زمزمه‌ی یا زهـرا شهید محمد رضا تورجی زاده نکرد !! ایام عاشورا تاسوعا همه می‌رفتند گردان حضرت ابوالفضـل ... شب عاشـورا هم ، پاتوق همه گردان_امام_حسین (ع) بود ... امّـا ... ایام_فاطمـیه ؛ جبهه یعنی گردان یا زهــرا (س) و زمزمه های شهید تورجی_زاده ... وقتی می رسیدی پای روضه اش فقط کافی بود با این شعر شروع کنه: برهم زنید یاران این بزم بی صفا را مجلس صفا ندارد بی یار ....... با صدای گریه‌ی بچه ها صدای شهید تورجی زاده دیگه شنیده نمی شد https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
همه‌؎ گلوله‌ها‌‌؎ جنگ نرم، مثل خمپاره شصت است نھ سوت دارد نھ صدا!.. وقتی میفهمیم آمده کھ می‌بینیم: فلانی دیگر هیئت نمی‌آید، فلانی دیگر چادر سرش نمی‌کند! 🌷🦋🦋🌷 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
‌•●∞🌸∞● . برادرشھیدمیدونـےیعنـےچۍ؟! یعنۍ وقتـے گنـٰاه درِ قلبت رو میزنـھ ، یاد نگاهش بیوفتـے و در و باز نڪنۍ! یعنـے محرم اسرار قلبت :)💛 اون اسرارۍ ڪھ هیچکس نمیدونـھ.. بین خودت و خُدا و برادرشھیدت🌱' | 📿 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─